حاکم دانا در فرهنگ ایرانی
برای گرداندن کار، حاکمان باید که دستیاران پرتلاش و رایزنان آگاه و دلسوز داشته باشند. در کتاب کهن «مینوی خرد» چنین آمده: «پادشاهان را، مصاحبت با دانایان و نیکان سودمندتر است». در شاهنامه نیز در آرزویی که برای پادشاه شده است، چنین آمده: «نشست تو همواره با دانایان (موبدان) بوده باشد». و بزرگمهر هنگامی فرمانروای کشور را نیرومند می داند که دانایان در نزد او جایگاه داشته باشند:
بدانگه شود تاج خسرو بلند // که دانا بود نزد او ارجمند// به نادان، اگر، هیچ رای آورد // سر تخت خود زیر پای آورد
و اگر فرمانروایان روزگار حقوق بشر، در جامعه جدید جهانی، به اندیشه نیاکان ما توجه می کردند، نه فرمان به ریختن بمب های اتمی بر سر مادران و فرزندان هیروشیما می دادند و نه در هلبچه (حلبچه) بمب های شیمیایی بر سر مردمان رنج دیده آن دیار می ریختند. این نیز پیداست که اگر در اندیشه چنین فرمانروایان اندکی خرد می بود، به آزار جهان و ستم به جهانیان فرمان نمی دادند. به دانش بود شهریار، ارجمند// نه از گنج و مردان و تخت بلند // خداوند رای و خداوند داد // ز دانش، خردمند، پیروز و شاد.
نمونه درخشان حکومت دانا، زمانی است که در نبرد با تورانیان، شاه ایران، کیخسرو، چنین فرمانی به فرمانده سپاه ایران که قصد حمله دارد می دهد:
تو را رفت باید، به فرمان من // نباید گذشتن ز پیمان من
نیازرد، باید، کسی را به راه // چنین است آیین تخت و کلاه
کشاورز، با مردم پیشه ور // کسی کاو نبندد به رزمت کمر
نباید که بر وی وزد باد سرد // مکوشید، جز با کسی هم نبرد
نباید نمودن به بی رنج رنج // که بر کس نماند سرای سپنج
بنیاد نیشابور
مهر 1398