آرشیو شنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۸، شماره ۳۵۴۱
صفحه اول
۱
سرمقاله

دیگر جای درنگ نیست

احمد غلامی (سردبیر)

بازگشت مردم به «زیست سیاست» کار دشواری است، اما این بازگشت برای همه جناح های سیاسی به یک اندازه در اولویت نیست؛ حتی برخی جناح ها از وضعیت موجود خرسندند، خاصه اصولگرایانی که چند دهه بر سیاست های منطقه ای ایران و نفوذ هرچه بیشتر آن پافشاری می کنند. در این جناح ها چندان دغدغه بازگشت مردم به سیاست وجود ندارد؛ آنان در یک چشم انداز کلی انتخابات حداقلی را می پسندند که مورد قبول جامعه جهانی هم باشد. اما برای اصولگرایان معتدل و اصلاح طلبان این گونه نیست. بازگشت مردم به ز یست سیاست برایشان برگ برنده ای در سیاست داخلی و خارجی است. اگرچه همه قوا در سیاست های راهبردی منطقه ای یک صدا و هم داستان هستند، اما نباید نادیده گرفت که اختلاف نظرها در چگونگی راهبردی کردن این سیاست و پیروزی جناح ها در انتخابات تا حدودی موثر است. برخی اصولگرایان زمانی دست بالا را پیدا کردند که دونالد ترامپ در انتخابات 2016 پیروز و یک سال و نیم بعد هم از برجام خارج شد. موضع گیری های او و بازگشت تحریم ها در قالب فشار حداکثری موجب شد سیاست های منطقه ای ایران از استتار خارج شود و همه جناح های ناهمگون در مقابل آمریکا صف آرایی کنند. نقطه قوت ایران در مقابله با تحریم ها، چیزی نبود جز بهره برداری از گسترش نفوذ در سوریه، عراق، لبنان و یمن. اگر تا به قدرت رسیدن ترامپ دو رویکرد بر سیاست های منطقه ای وجود داشت، بعد از پیروزی رئیس جمهور آمریکا این دوگانه، خواسته یا ناخواسته، الزاما به هم آوایی منجر شد؛ از سوی دیگر، اگر تا پیش از این، از قدرت منطقه ای ایران در نهادهای دیپلماتیک و امنیتی سخن گفته می شد، یکباره این نقش و نفوذ ایران در منطقه به محافل عمومی، صداوسیما و رسانه های جمعی راه یافت و صدای غالب شد. با این تفاوت که بعد از آن، همه بر این نکته تاکید کردند که سیاست های راهبردی منطقه ای جزء انگاره های امنیت و منافع ملی است. بی تردید با پذیرش کلی راهبرد سیاست های منطقه ای، جناح های سیاسی از انتقادهای حداقلی نیز سر باز زدند. اگر در دوره های پیشین تضارب آرا در این سیاست ها آنتاگونیستی را خلق می کرد که به زیست سیاست می انجامید، در این دوره جریان های سیاسی از رویکرد انتقادی امتناع می کنند مگر به شکل ایجابی. بعد از فشارهای حداکثری ترامپ، سیاست گذاران منطقه ای تصمیم گرفتند از حوزه نفوذ و توانایی شان در منطقه بهره برداری کنند. این امر زنگ هشداری به آمریکا و دیگر قدرت های منطقه بود، اما رفته رفته اقتدار و حوزه نفوذ ایران در منطقه برای مردم نیز عیان شد. از طرف دیگر، گردن کشی های رئیس جمهور آمریکا که در گفتارش نوعی تحریک و تحقیر دیده می شد، موجب ایجاد تردیدی جدی در بین مردم به حسن نیت آمریکا در مذاکرات شد. این تردید حساسیت مردم را به سیاست های منطقه ای ایران بیشتر کرد تا آنان با دقت و عمق بیشتری این اتفاقات را رصد کنند؛ اما این دستاوردهای منطقه ای موجب آن نشد تا جناح هایی که سابقه و اثر بیشتری در این تحولات داشتند، در سیاست داخلی هم دست بالا را پیدا کنند. صرفا این دستاوردها بیش از هر چیز حائل و وجه افتراق بین اصلاح طلبان و برخی اصولگرایان شد. با اینکه اصولگرایان در صدد آن بودند که از دستاوردهای منطقه ای به نفع خود در سیاست داخلی بهره بگیرند، این اتفاق رخ نداد و آنان ناگزیر بیش از پیش به این تفکر روی آوردند که در شرایط کنونی الزامی برای تقویت زیست سیاست (توسعه سیاسی) وجود ندارد. گویا این سال ها همه چیز به ضرر اصلاح طلبان است. حوادث دی ماه 96 بخت بد آنان را در استعاره «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» عیان کرد و پس از آن نیز نفوذ منطقه ای ایران که اصلاح طلبان کمترین سهم را در آن داشتند، موجب انزوای بیشتر آنان شد. بی تردید این وضعیت به معنای پیروزی اصولگرایان، خاصه طیف رادیکال آن نیست...

 وضعیت کنونی فقط به پیچیده شدن سیاست داخلی می انجامد. جامعه بدون سیاست، جامعه ای آسیب پذیر است، اگرچه این جامعه خوشایند اصولگرایان باشد. این گفته مارشال برمن را نباید فراموش کرد: «هرآنچه سخت استوار است دود می شود و به هوا می رود». جامعه بدون نهادهای مدنی و تضارب آرا هرچقدر هم منسجم و همسان باشد، ناگهان آسیب می پذیرد. باید حرف گرامشی را جدی گرفت؛ حرفی که درستی آن بارها و بارها تجربه شده است: نهادهای مدنی همچون خاکریزی از حکومت ها صیانت می کنند. اینک در کنار دستاوردهای منطقه ای، بازگشت مردم به زیست سیاست الزامی است و نباید در آن درنگ کرد.