مجابی؛ رویارویی طنز با ابتذال
چند سال پیش، در یکی از دانشگاه های تهران، میزگردی بود درباره طنز. جواد مجابی و گیتی صفرزاده و پوپک صابری و من یعنی اسماعیل امینی.
یکی از دانشجویان پرسید: آقای مجابی چرا در چند سال اخیر هیچ کتاب ارزشمندی در حوزه طنز منتشر نشده است؟!
جواد مجابی گفت: کتاب خواندنی و ارزشمند که بسیار منتشر شده است، اما کسی کتاب نمی خواند.
ما سالیانی است که در هجوم فضای ابتذال هستیم.
و بعد توضیح داد که چگونه، غلبه فضای ابتذال، موثرتر از هر بازدارنده دیگری، نمی گذارد که آثار جدی و تامل برانگیز دیده شود و به دست مخاطب برسد.
من بر آنم که جواد مجابی، در این همه سال که نوشته و نگاشته و سخن گفته است، بیش از هر چیز، رویاروی ابتذال و سطحی نگری ایستاده است.
می دانم که طنزنویسی و نوشتن از طنز، تنها یکی از رهاوردهای قلم اوست، می دانم که قلم او نه تنها در نوشتن کلمات بر کاغذ که در نگاشتن نگاره ها بر بوم نیز، پیچ و تابی هنرمندانه دارد، اما از نگاه من، جواد مجابی طنزنویسی است که جدیت طنز را دریافته است و می کوشد آن را به دیگران بنمایاند.
هم در طنزهای مطبوعاتی اش جدی و ژرف نگر است و هم در رمان و داستان طنز، دیگرگون و متمایز می نویسد.
در کتاب «تاریخ طنز ادبی ایران» مروری عالمانه دارد بر طنز در متون ادبی کهن، اما نه از سر تفنن و نه به قصد گزیده بازی و کتاب سازی.
تحلیل دقیق سبک شناسانه و نگاه مبتنی بر جنبه های نظری طنز، ارجمندی خاصی به کتاب بخشیده است.
احاطه جواد مجابی بر زبان انگلیسی و بهره ای که از مطالعات گسترده منابع دست اول در مباحث نظری طنز دارد، موجب شده است که دریافتی دقیق، نظام مند و کارآمد از نظریه های طنز داشته باشد و حاصل این دریافت ارزشمند را با زبانی ساده، پیراسته و رسا، دراختیار خوانندگان کتابش بگذارد.
دانایی، پختگی، خلاقیت و ژرف اندیشی، در نگاه، سخن و نوشته او نمایان است؛ اگرچه بی ادعا و ساده و صمیمی می نویسد.
چون طنز را خوب می شناسد و چون سواد و حوصله و دانش لازم را برای مطالعه متون ادبی کهن دارد، به شیوه شتابزدگان، به انکار پیشینه طنز نمی پردازد.
همچنین چون با مباحث و نظریه های جدید طنز آشناست، از قافله روز فاصله نمی گیرد، با این حال نوشته هایش دستخوش روزمرگی نمی شود.
گاهی که در هوای آلوده روزمرگی و ابتذال، نفس تنگی می گیرم و دل و جانم فشرده می شود، به یاد می آورم که بزرگانی چون جواد مجابی، عمران صلاحی، منوچهر احترامی، کیومرث صابری، ایرج پزشکزاد، ابوتراب جلی و... قافله سالار طنز روزگار ما هستند و در پرتو نام اینان دلم روشن و جانم گرم می شود.