راه آهن، تحقق یک آرزوی ملی
راهآهن برای ایرانیان یک آرزوی ملی بود؛ آرزویی که رجال بسیاری برای تحقق آن کوشیدند، اما ناکام ماندند. میرزاتقیخان امیرکبیر، صدراعظم اصلاحگر، مانند بسیاری از اقداماتش برای توسعه و پیشرفت ایران، جهت احداث راهآهن هم تلاش کرد. طرح آن را ربرت استفن سون، از پیشروان صنعت ریلی در بریتانیا ریخت، اما به سرانجام نرسید. راهآهن مانند بسیاری از آمال امیرکبیر در حمام فین کاشان به تیغ استبداد ناکام ماند. آرزوی راهآهن اما از ذهن ایرانیان پاک نشد. میرزاحسینخان مشیرالدوله (سپهسالار) که از برکشیدگان امیرکبیر بود، در انجام این کار کوشید. مسیری که او اما برگزید، پرمخاطره بود. سپهسالار برای احداث راهآهن قرارداد رویتر را به امضای ناصرالدینشاه رساند. ایران در ازای کشیدن راهآهن امتیاز بهرهبرداری از بسیاری از منابع و معادن کشور را به شرکت بارون جولیوس رویتر واگذار کرده بود. مخالفت فقیهان با زعامت ملاعلی کنی نه تنها قرارداد را ناکام کردند که سپهسالار را هم از صدارت انداخت. راه سپهسالار را میرزایوسفخان مستشارالدوله، سیاستمدار تاجرزاده ادامه داد. او که از لحاظ خاستگاه طبقاتی به اهمیت راه و راهآهن در تجارت آگاه بود، در رسالهای در اهمیت راهآهن، آن را «تسهیلکننده نوع بشر از قحط و غلا» دانست. او که قصد داشت اولین خطوط راهآهن را از تهران به قم احداث کند و به خاطر «سهولت زیارت اماکن مقدسه» راهآهن را «اسباب تحصیل سعادت اخروی» نیز بیان کرد، در این باره دست به دامان حاجی ملاصادق مجتهد قمی، جد بزرگ دکتر علیاشرف صادقی (زبانشناس روزگار ما) هم شد. حاجی ملاصادق نیز در اهمیت و وجوب راهآهن نوشت: «هرگاه مشیت الهی و عنایت ربانی شامل احوال اهل ایران بشود که راهآهن من البر [الی] البحر متصل شود، مملکت گلستان و رفع شکستگی و پریشانی جمهور خلق می شود و هریک به شغلی می پردازند.» هرچند خطوط محدودی راه آهن در بعضی نقاط ایران کشیده شد، اما دیگر ارادهای برای ایجاد راهآهن سراسری وجود نداشت. میرزاعلیاصغرخان امینالسلطان با احداث راهآهن ایران به بصره روی موافقت نشان نداد، چراکه از مخالفت روسها نگران بود. با انقلاب مشروطه هم اوضاع چندان مغشوش شد که مجالی برای اندیشیدن به این موضوع باقی نماند. رضاخان سردارسپه در دوره رییسالوزرایی پس از سرکوب شیخخزعل، اولین گام را برای ایجاد راهآهن سراسری برداشت. او که در این زمان در اوج قدرت بود و اقلیت مجلس پنجم هم با او همراهی میکرد، لایحه انحصار قند و شکر برای تاسیس راهآهن را ارایه کرد. محمد مصدق در استقبال از این لایحه ضمن تبریک به دولت گفت: «حقیقتا بهترین آمال مردم در این لایحه است که از عایدات آن یک راهآهنی در مملکت آباد شود...» این هدف پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه دنبال و در برنامه دولت حسن مستوفی آورده شد. مسیر راهآهن از جنوب (خرمشهر) تا شمال (بندر گز) مورد اعتراض مصدق در مجلس ششم قرار گرفت. او این مسیر را «برخلاف مصالح مملکت» دانست و «خط بینالمللی که اروپا را به آسیا متصل کند» را پیشنهاد داد. این خط بینالمللی که از شرق (هند) تا غرب (عراق) بود، از نظر دولتمردان پهلوی اول دارای ملاحظاتی بود. این خط دو کشور تحت سلطه بریتانیا را به هم متصل میکرد. سرانجام احداث راهآهن در سال 1307 کلنگ خورد. این راه اما مسیر پرفراز و نشیبی داشت. ابتدا متخصصان امریکایی، فرانسوی و انگلیسی به عنوان پیمانکار مشغول کار شدند. در سال 1308 گروهی از محصلان ایرانی برای آموزش در حوزه صنعت ریلی به آلمان اعزام شدند. در سال 1309 فرانسه و بریتانیا از پروژه کنار رفتند و ادامه کار به شرکت آلمانی برلیوس برگر و شریک امریکاییاش واگذار شد. فعالیت آنها هم بیش از یک سال طول نکشید. مدتی متخصصان ایرانی خود مدیریت کار را بر عهده داشتند تا شرکت دانمارکی کامپساکس با مدیرعاملی یورگن ساکسید توانست در سال 1317 راهآهن سراسری را به اتمام برساند. مهدیقلی هدایت (مخبرالسلطنه) در زمان تاسیس دانشگاه تهران، وقتی رضاشاه خشتی زرین به عنوان نماد دانشگاه در زمین قرار داد، راهآهن و دانشگاه را همچون پیکر و روح کشور دانست: «یک کلنگ در جنوب به زمین زدند، آبادی پیکر کشور بود. این خشت در شمال شهر [تهران] آبادی روح کشور است.»