آرشیو چهارشنبه ۱ آبان ۱۳۹۸، شماره ۵۵۱۰
صفحه آخر
۲۰
درنگ

زیر باران باید گشت!

محمدتقی حاجی موسی

«رحم داشته باش!» از وقتی بچه بودیم، مدام این توصیه را شنیده ایم که به کسی ظلم نکن و حتی اگر زورت می رسد، رحم داشته باش تا خدا هم به تو رحم کند. این را هم زیاد شنیده ایم که خدا به ملتی که به یکدیگر رحم نکنند، رحم نمی کند. دیروز که داشتم گزارش شکار پرنده های مهاجر در شهرهای شمالی کشور را می خواندم، چندبار به این جمله فکر کردم و هر بار که تصاویر پرندگان را روی زمین و توی دست شکارچیان دیدم، دلم برایشان آتش گرفت که رحم هم چیز خوبی است. حالا شاید شما بگویید این یک مورد خاص است و به قشر کوچکی محدود می شود و ما خیلی هم رحم داریم. این اما همه واقعیت نیست.

دیروز که باران می آمد، از جایی در شرق تهران باید خودم را به دفتر روزنامه در خیابان میرداماد می رساندم. قبلا در روزهای عادی که همین مسیر را با تاکسی اینترنتی می آمدم، حدود 20 هزار تومان کرایه می دادم. دیروز اما وقتی محاسبات قیمت تمام شد و اعداد آرام گرفتند، برق از سرم پرید. 40هزار و 500 تومان! یعنی دو برابر روزهای عادی و آن هم فقط به خاطر این که هوا بارانی است. این که هنگام بارش باران، به هر دلیلی ترافیک بیشتر می شود را می فهمم.  ولی این دو برابر شدن کرایه هیچ جوری توی کتم نمی رود و این فکر توی سرم چرخ می خورد که احتمالا مسوولان آن تاکسی اینترنتی که روزگاری خودم به عنوان راننده در آن کار کرده ام با خودشان فکر می کنند وقتی می شود گران تر کرد چرا نکنیم؟! وقتی هیچ قانون و آیین نامه ای وجود ندارد، چرا پول بیشتری نصیب مان نشود؟ وقتی می شود با مردم مهربان نبود، چرا باشیم؟ وقتی می شود رحم نداشته باشیم، چرا داشته باشیم؟

این قضیه را بگذارید کنار رفتار رانندگان تاکسی های خطی و گردشی که موقع باران، ناگهان غیب می شوند و ملت زیر باران، سرگردان، دنبال تاکسی و مسافربرها می دوند و قیمت ها یک دفعه بالا می رود. حالا یک فلش بک بزنیم به اول یادداشت. تفاوت ما با آن شکارچیان چیست؟ اگر آنها رحم ندارند، ما هم نداریم. خدا به همه مان رحم کند!