آرشیو پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۸، شماره ۵۵۲۴
صفحه آخر
۲۰

آن خانه آباد

آذر مهاجر

مهمان خانه استاد نصیریان بودم؛ طبعا برای یک گفت وگو. روزگاری بود که حضور خبرنگاران در فضای خصوصی و خانوادگی هنرمندان معمول بود و از آن معمول تر فضای همسان خانه هنرمندان بود که شلوغی، قاعده گریزی و بی تکلف بودن، مهم ترین ویژگی آنها به حساب می آمد. در خانه استاد نصیریان اما از هیچ کدام اینها خبری نبود؛ نه از کم نوری و آشفتگی ذاتی یا عامدانه خبری بود، نه از حیوانات خانگی یا آثار تزئینی و پر طمطراق.

در این خانه نه از دود خبری بود و نه هیچ شیء شماتیک دیگری که اصرار به فریاد زدن حرفه و پیشه استاد داشته باشد. هنرمند بودن و مهم تر از آن بازیگر بودن صاحبخانه، نمودش را به هیچ کدام از عناصر این خانه تحمیل نکرده بود و به نظر می رسید چیدمانش از تمام کلیشه های رایج هنری عبور کرده و به سادگی، زیبایی و نظم رسیده است.

روح حاکم بر خانه استاد نصیریان، شکل میزبانی او و همسرش، لوازم منزل و چگونگی چینش آنها، کتابخانه و کتاب هایش، حتی نور و روشنایی خانه، حضور در محضر یک دانشمند فرزانه، ادیب فرهیخته یا مثلا پزشکی آزموده را تداعی می کرد. گویی تمام خانه، آدم ها و حتی هوایش از زیست یک انسان دقیق، منضبط و سختکوش متاثر بودند.