آرشیو سه‌شنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۸، شماره ۵۵۲۸
زندگی
۱۳

داستان عجیب یک مالباختگی

 داستان‎های مالباختگی همه تقریبا شبیه هم است. این که در خانه نشسته بودند که پیامک کسر از حساب را دریافت کردند. برای برخی حتی در ابتدا میزان پول اندکی پرداخت و بعد از چند دقیقه همان میزان، کسر شده است و بعد روند کسر دقیقه‏ای شروع شده تا این که در نهایت حساب مسدود شده است.

داستان مرد جوان اما بیشتر شبیه داستان‎های علمی -تخیلی است. مرد جوان روی صندلی نشسته است.

 لاغر اندام و قدبلند است. هرازگاهی روی ریش‎های نداشته‎اش دست می‎کشد، آهی می‎کشد و بعد دوباره به نقطه‏ای خیره می‎شود. هنوز در بهت و حیرت از دست دادن 11 میلیونش به سر می‏برد.

او یک کارمند ساده در یکی از موسسات بزرگ است. مشغول کارش بوده که به یکباره، کسی با او تماس می‏گیرد. او می‏گوید: «خودش را معرفی کرد و گفت که از کارمندان مالی موسسه است و اشتباهی کرده و پولی را برایم واریز کرده است.» همین می‏شود که او به دستگاه ای‎تی‏ام موسسه مراجعه می‏کند. فرد هم در پشت تلفن او را راهنمایی می‏کند.

این که حالا در طبقه دوم موسسه است و از کنار اتاق ایکس در حال عبور است، حالا از پیچ طبقه اول در حال عبور است و به خاطر حرف زدن با آقای ایگرگ، کمی زمان می‎برد تا به او برسد.

 این که چقدر اشتباه بدی کرده و به خاطر این اشتباه ممکن است مجازات هم بشود. این مرد جوان می‏گوید: «آدرس‎هایی که می‎داد خیلی دقیق بود و همه اینها باعث شد که من به او اعتماد کنم.» مرد جوان 11 میلیون تومان را به شماره حسابی که مرد به او داده، واریز می‏‎کند و همه چیز خیلی عادی تمام می‎شود. چند ساعت بعد اما متوجه می‏شود که چه اشتباه بزرگی کرده است.

مرد به این فکر می‏کند که بپرسد اصلا چنین شخصی در موسسه‎شان کار می‏کند و پاسخ منفی شنیدن، شوک بزرگ زندگی‎اش می شود: «تازه آن زمان بود که فهمیدم، در ماه‏های قبل هم از حساب دو نفر از همکارانم با همین روش، سرقت شده است.» شماره حسابی که پول به آن واریز شده، حالا خالی است و سارق هم معلوم نیست کجاست. مرد جوان تعریف می‎کند که از همکاران دیگرش هم به همین روش سرقت انجام گرفته است، همین طور ظریف و با اعتمادسازی.

 از یکی از همکاران او پنج میلیون و از همکار دیگری هم حدود سه میلیون تومان سرقت اینترنتی شده است. او می‏گوید: «همکارانم هم شکایت کرده‏اند، آنها هم هنوز به نتیجه‏ای نرسیده‏اند.»