یک شهید، یک خاطره
من و ابراهیم
همسایه بودیم، از کودکی با هم بزرگ شدیم؛ دوران ابتدایی و راهنمایی را با یکدیگر گذراندیم. دوران متوسطه در یک نیمکت و یک کلاس بودیم و حتی در جبهه کنار هم جنگیدیم. هیچ وقت از ابراهیم دروغی نشنیدم؛ یادم است در یک مسابقه ورزشی، موقعی که امتیاز به او تعلق می گرفت و داور متوجه خطایش نمی شد، خودش خطا را اعلام می کرد. می گفت: «این امتیاز حق دیگری هست.»
من و ابراهیم با هم بزرگ شدیم، با هم درس خواندیم و با هم جنگیدیم؛ اما او در شهادت از من سبقت گرفت.
خاطره ای از شهید ابراهیم جاغوری
راوی: غلام رضا مهربان، دوست شهید