آرشیو سه‌شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۸، شماره ۴۵۶۲
جلد دوم
۷
یادداشت

به بهانه اعلام نامزدهای اسکار

ویترین پرنور مغازه

حافظ روحانی

مراسم سالانه اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی، برای خوره های فیلم هنوز مانند یک بازی است؛ فرصتی برای چشم و هم چشمی بین هواداران فیلم ها و برتری جویی هایی که رقابت میان فیلم ها را شبیه به مسابقات فوتبال می کند. از این جنبه هواداران پرتعداد این رقابت سالانه هنوز آن را تعقیب می کنند و دو ستش دارند و آمارش را از بر می کنند و در آستانه برگزاری هر دوره مانند کری های ورزشی به آنها برمی گردند. نشریات هواداری آمار و ارقام آن را هر ساله منتشر کرده و اسنادش در صدها صفحه اینترنتی به ثبت می رسد و مورد استناد قرار می گیرد؛ انگار که بخشی از یک مراسم باشد. اما پیش از هر چیز مراسم سالانه اهدای جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی، بخشی مهم از یک نظام تولید، عرضه و تقاضاست؛ شاید آخرین آجر از یک سازوکار که قرار است تولیدات سالانه سینمایی یکی از قدرتمندترین نظام های تولید تصاویر متحرک را در جهان عرضه و بازاریابی کند؛ نظامی که تولیداتش بخشی از صنعت عریض و طویل آن چیزی است که صنعت سرگرمی خوانده می شود. به این ترتیب اسکار آخرین بخش از یک نظام کامل صنعتی است که باید تولیدات سالانه این چرخه تولید را ابتدا در بازار عریض و طویل ایالات متحده و البته بعدتر در بازارهای کوچک تر فرعی عرضه کند. اسکار سند و فرصتی است برای تمامی کسانی که هالیوود را به کاسب کاری متهم و تولیدا تش را بخشی از یک صنعت (و نه یک هنر) خطاب می کنند. ابزاری که به مدد زرق و برق می تواند چشمان ما را خیره کند و به کمک سازوکار قدرتمند رسانه ای هالیوود برای لحظاتی حتی کوتاه تمامی اخبار جهان را زیر سایه بگیرد. شاید تمامی توان هالیوود و نفوذ تولیدات سالانه ا ش به مدد همین ابزار قدرتمند بازاریابی باشد که هنوز بخش عمده ای از بازار سرگرمی جهان و البته سازوکار فرهنگ سازی (اگر بتوان به چنین واژه ای قائل شد) را تحت تسلط دارند. پس اسکار همچنان به ما یادآوری می کند که سینما چقدر به حواشی ا ش زنده است و چقدر مدیون تبلیغات و بازاریابی است، شاید این حقیقت تمامی آن چیزی باشد که فرهنگ و سینمای ایران هیچ گاه به تمامی نیاموخت.