آرشیو یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۸، شماره ۳۶۲۱
صفحه اول
۱
سرمقاله

بگذارید سردار، ملی بماند

جواد اطاعت (دانشیار دانشگاه شهید بهشتی)

خبر شهادت سردار سلیمانی نه فقط ایرانیان؛ بلکه کشورهای مسلمان و حتی آزادگانی که او را می شناختند، در غم و اندوهی جانکاه فرو برد. در جامعه ایرانی همه طرفداران نظم سیاسی حاکم تا طیف وسیعی از مخالفان و منتقدان همه سیاه پوش شده و اندوه خود را آشکارا بیان کردند. فضای مجازی یکباره سلیمانی شد و در مراسم تشییع پیکر پاک این سرباز وطن غم و اندوه به اوج رسید و میلیون ها انسان ماتم زده را به خیابان ها کشاند. سلیمانی در شرایطی به شیوه ناجوانمردانه ای ترور شد که ایران بیش از هر زمان دیگری به چنین سرداران حرفه ای، عقل گرا، محبوب و از خودگذشته نیاز داشت. درباره این سردار بزرگ می توان کتاب ها نوشت، فیلم ها ساخت و اشعار زیادی سرود؛ اما سوالی که در این مختصر به آن پاسخ خواهیم داد، این است که راز محبوبیت گسترده و فراگیر این شهید راه وطن چیست؟ در پاسخ به این سوال به اختصار مواردی تقدیم علاقه مندان آن شهید بزرگوار می کنیم، به امید آنکه راه او، مرام او، اخلاص و ازخودگذشتگی او الگو و دستمایه ای برای جوانان این مرز و بوم باشد. شهید سلیمانی بدون هیچ چشمداشتی با 40 سال مبارزه و مجاهده از کشور و ملت خود دفاع کرد و در جنگ تحمیلی بارها تا مرز شهادت پیش رفت. در جبهه شرقی کشور امنیت ساز شد و در مبارزه با داعش و تروریست های تکفیری لحظه ای از پای ننشست. برای او دفاع از مظلوم و انسان مهم بود. از آیین و کیش کسی نمی پرسید. کرد، بلوچ، عرب و عجم، مسلمان، مسیحی، شیعه، سنی، علوی، ایزدی و... در قاموس سردار تفاوتی نمی کرد. همه را به چشم انسان می دید و از دفاع و کمک به آنان دریغ نمی ورزید. در مرام او قوم گرایی و برتری طلبی بر انسان ها نه تنها جایگاهی نداشت؛ بلکه خدمت به آنان را طریق وصل به معشوق می دانست. زیبایی عمل او در این بود که غمخوار آدمیان بود؛ چراکه به وحدت خالق و مخلوق اعتقادی راسخ داشت. او مصداق آیه «والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» بود. در مقابل متجاوزان و تکفیری ها بسیار سخت و پرصلابت و در مقابل مردم بسیار خلیق، مهربان و متواضع بود. او سرداری بود که نامش رعشه بر اندام تروریست ها می انداخت؛ اما در کمک به سیل زدگان کشورش خاضعانه دست آسیب دیدگان را می بوسید تا مرهمی بر دل های زخم خورده آنان باشد. 

سلیمانی هم راستا با جهاد اصغر یک عمر به مبارزه با نفس پرداخته بود و در جهاد اکبر نیز موفق بود؛ به گونه ای که به نفس مطمئنه و مقام رضا دست یافته بود (یآ ایتها النفس المطمئنه ارجعی إلی‏ ربک راضیه مرضیه، فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی). 

شهید سلیمانی یک نظامی حرفه ای بود و به خوبی دریافته بود که فعالیت در عرصه نظامی با ورود به عرصه سیاسی منافات دارد. او خود را فراتر از رقابت های سیاسی و حزبی قرار می داد و تمام کسانی را که دل در گرو کشور و ملت داشتند، دوست می داشت و برای شان احترام قائل بود. همین خصیصه هم بود که در مراسم تشییع پیکر پاکش هیچ خط و مرزی وجود نداشت و همه آمده بودند. 

ساده زیستی او نشان از بزرگی روح او داشت. از مقام و موقعیت خویش نه تنها سوء استفاده؛ بلکه استفاده مشروع هم نمی کرد. در قاموس شهید سلیمانی بسیاری از مواهب برای او حرمت یا دست کم کراهت داشتند. شهید سلیمانی به گونه ای خود را ساخته بود که در بند جاه و مال نبود و از همه این نیازهای مادی مستغنی بود. به راستی او مصداق این غزل حافظ بود که؛ عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست/ این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است. 

شهید سلیمانی در عین حال که عارف و عاشقی وارسته بود، در عرصه عمل و اقدام به شدت عقل گرا بود و با تدبیر عمل می کرد. به عبارتی او به مرحله ای رسیده بود که عقل، نقل، عشق و عرفان را با هم ممزوج کرده بود؛ به گونه ای که مصداق این سخن مولانا شده بود: جهد کن تا پیر عقل و دین شوی/ تا چو عقل کل تو باطن بین شوی. 

و در پایان اینکه سردار سلیمانی به عهد خود با خدایش وفادار ماند و به آرزویش که همانا چشیدن شهد شهادت بود، نائل آمد. امروز این ما هستیم که با میراث او چگونه برخورد کنیم. از جنبه های مختلفی این شهید والامقام اسطوره ای است که می تواند برای همه به ویژه نظامیان یک الگوی عملی باشد؛ اما مهم تر اینکه بگذاریم شهید سلیمانی به عنوان یک سردار ملی برای تمام ملت ایران باقی بماند و از مصادره این میراث گران بها خودداری کنیم.