آرشیو سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، شماره ۴۵۷۴
صفحه اول
۱
فرهنگ

حس همسویی در داستان

حسن میرعابدینی

محمدرضا صفدری در زبان ورزی و استفاده بجا از کلمات بومی به مرزی از شناخت رسیده که موفق به ساخت کلماتی با نام اختصاصی خودش شده است. کلماتی چون «غناهشت» به معنای ساییده شدن حرکت سنگ ها در رودخانه و «زارپولات» به معنای آدمی غمگین اما به شدت محکم و استوار. صفدری شاید از نخستین نویسندگان ایرانی باشد که در پیوند ذهنیت های بومی با ادبیات مدرن کار کرده است. او بارها گفته، مایل به زندگی بومی و تفکر جهانی است. کارهای این نویسنده را باید با دقتی توامان مطالعه کرد زیرا بافت کلی آثار او به گونه ای هستند که نباید از سر تفنن خوانده شوند. سیر نویسندگی صفدری و تکوین نگاه او در روایت همچنین ایجاد زبانی خاص در داستان به خصوص در مجموعه «تیله آبی» به مرزی از پختگی رسیده که جای انکار ندارد. محمدرضا صفدری می گوید که احمد شاملو در زمان انتشار کتاب هفته، او را به جامعه ادبی معرفی کرده است. برخورد خوب این نشریه پرتیراژ با کارهای ارسالی یک نویسنده شهرستان نشین باعث شد که صفدری با جدیت بیشتری بر نوشته هایش متمرکز شود. اتفاقی که خودش به عنوان یکی از بهترین لحظه های دوران نویسندگی به آن نگاه می کند. داستان های «سیاسنبو»، «علو» و «آکوسیاه» در این مجله و در سال 1358 دقیقا 10 سال پیش تر از انتشار نخستین مجموعه داستان این نویسنده منتشر شد. نوع نگاه داستانی صفدری به گونه ای است که اغلب منتقدان ادبیات داستانی با حسی از جنس همسویی با آن مواجه می شوند. صفدری نویسنده ای نیست که نوشتن را برای کسب شهرت انتخاب کرده باشد بلکه آنگونه که خودش می گوید، محکوم به نوشتن است. نقدهایی که معمولا درباره آثار این نویسنده مطرح می شود، نشان از برداشت های گوناگون در امر روایت داستانی است. نوشته هایی که هم می توان توجه به رگه های موثر ادبیات بومی را در آنها یافت و هم تکنیک های متداول داستان نویسی مدرن را.