آرشیو سه‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۸، شماره ۴۵۷۴
جلد دوم
۷
یادداشت

داستان های ناب

ناتاشا امیری

واقعیت داستانی «محمدرضا صفدری» خاص خود اوست، دنیایی است که هیچ رشته ای، آن را به واقعیت متعارف پیوند نمی زند. شخصیت ها و وقایع گرچه ممکن است قرینه های بیرونی داشته باشد اما در واقع هیچ ربطی به آنها ندارند. زمان هم البته بر اساس چرخش عقربه ساعت جلو نمی رود. بنابراین همه چیز، هم واقعی هست و هم نیست. این پارادوکسی است که می تواند یک اثر مثل «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» را تبدیل به یک استثنا کند.

در قیاس مع الفارق، رمان مثل جعبه است که اولین زن جهان پاندورا از زئوس هدیه گرفت و تمام شوربختی ها از داخل آن سرریز کرد، با باز کردن صفحات کتاب هم محتوایی از هزاران خرده روایت، هزاران درد، هزاران باور بومی، هزاران فن و روش نگارشی و... بیرون می ریزد. خواننده ناگهان وارد تونل هایی روایی می شود که پیچ در پیچ اند... خط اصلی داستان مدام شکسته و منحرف می شود.

از دل هر ماجرا، ماجرایی دیگر شکفته می شود که به جای روشن کردن موضوع اصلی، به روایت های قبلی گره می خورد. داستان با آنچه در پی معنا کردن آن است، مطابقت ندارد و دلالت بر واسازی همه چیز دارد، مثل یک تصویر تکه تکه شده که تعمدا قطعات کنار هم قرار نگرفته باشند تا حتی برخی وقایع به ظاهر ساده، از پرده ابهام بیرون نیایند.

بنابراین اگر خواننده به دنبال ماجرا و تعلیق باشد در همان صفحات نخستین پا پس می کشد اما اگر به نویسنده اعتماد کند و جرات وارد شدن به آن دالان های تنگ تو در تو را داشته باشد علاوه بر ماجرا، چیز دیگری را هم به دست خواهد آورد، چیزی که جوهر ادبیات است.

مجموعه «تیله آبی» را می توان در ردیف کارهایی قرار داد که حاوی داستان های ناب است. خصوصا داستانی که نام کلی کتاب را هم به خود اختصاص داده است. صفدری در این داستان، درست مانند جهان دیگر داستان هایش، کاری کرده که ذهنیت مخاطب را به شدت درگیر می کند.