آرشیو یکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸، شماره ۴۵۸۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

به اقتفای سیدین

سید علی میرفتاح

در اولین مجلس بعد از مشروطه، از آنجایی که ما تجربه پارلمان و انتخابات نداشتیم، نمی دانستیم از چه طریقی و با چه حساب و کتابی وکلای مجلس را به مردم معرفی کنیم. در آن موقع تقسیمات کشوری مثل امروز نبود، به جای شهر و استان با ولایت و ایالت سر و کار داشتیم. علاوه بر آن بنا به ملاحظاتی، به بعضی از صنوف هم اهمیت دادیم تا به میدان رقابت بیایند و نمایندگان خود را مطرح کنند. آن ساز و کار عیب و ایراد زیاد داشت و خیلی زود آشکار شد که نه تنها عدالت رعایت نشده، بلکه عملا سر بعضی از اقشار و اقوام بی کلاه ماند. تازه وقتی انتخابات تمام شد و مجلس راه افتاد، فهمیدیم که اقلیت های دینی را از قلم انداخته ایم و هیچ به آنها فکر نکرده ایم. اما محض جبران مافات سیدین پادرمیانی کردند و برای اینکه حقی از کسی ضایع نشود، یکی وکیل زرتشتی ها شد، دیگری وکیل یهود و نصارا. درست است که ساز و کار اداری، از سر ندانم کاری، حق اقلیت ها را ندیده گرفته بود، اما دو روحانی برجسته و دو سید معمم تعهد کردند که از حق و حقوق غیر مسلمانان در مجلس دفاع کنند که دفاع هم کردند. در واقع مجلس اول با تمام نقایصش جزو مجالسی بود که آخوند و وکلا، متفقا بر کرسی نمایندگی ملت نشستند و مردم را نسبت به پیگیری حقوق شان دلگرم کردند. برای همین پیگیری حقوق ملت بود که استبداد نتوانست اصل و فرع مجلس را تحمل کند و ناگزیر به توپش بست. مجلس اول عیب و ایراد زیاد داشت، اما حسن هم کم نداشت. توصیه می کنم دست نوشته های ناظم الاسلام کرمانی را که اخیرا تحت عنوان انحطاط مجلس منتشر شده، بخوانید و ببینید خطاها و نابلدی ها و تزویرها و زیراب زنی ها و بی تجربگی های وکلا در چه حد بوده. مع الوصف در همان مجلس آنقدر به حقوق ملت اهمیت داده شد که اولا خارج از تحمل پادشاه مستبد بود، ثانیا سیدین طباطبایی و بهبهانی برعهده گرفتند که حقوق مسلم و اکثریت که سهل است دفاع از حقوق گبر و ترسا را هم وظیفه خود بدانند. خوب که نگاه کنید، می بینید که در آن روزگار، علمای سنتی کار مدرنی کردند و با تایید ضمنی تکثرگرایی، پیگیری حقوق آحاد جامعه را -هر که باشد و هر عقیده ای داشته باشد- بر ذمه مجلس گذاشتند. از اتفاق چیزی که ما بعد از یک قرن کماکان به آن نیاز داریم همین پیگیری حقوق مردم است از طریق پارلمان. خوب که اوضاع و احوال امروز را نگاه کنید درمی یابید که راهکار هوشمندانه سیدین برای احقاق حقوق ملت همچنان جواب می دهد و از این طریق می شود بلکه خوب است توجه اقشار مختلف را به انتخابات مجلس جلب کرد. حزب اللهی ها هم نظام را قبول دارند، حمایتش می کنند، هم از حیث نامزد انتخاباتی دست شان پر است و در هر سه قوه نماینده کم ندارند. اصولگراها هم با همه تنوع و تکثرشان آدم مطمئن برای اینکه به بهارستان و پاستور و کاخ دادگستری بفرستند، کم ندارند. اصلاح طلبان البته امسال با مشکلاتی دست به گریبانند و طبق آمار چندان دست شان باز نیست که در مجلس حضور به هم رسانند. حتی برای بستن و معرفی لیست دچار مشکل جدی اند. با این همه منصفانه بخواهیم نظر بدهیم در قضیه انتخابات به رغم همه تضییقات و رد صلاحیت نامدارانشان سر اصلاح طلبان خیلی بی کلاه نیست، همت کنند چند نفری را می توانند به مجلس بفرستند و تشکیل فراکسیونی نیم بند بدهند. در این میان مهم ترین گروهی که سرشان بی کلاه است، همان ها هستند که در ادبیات محاوره، [...] می نامیم. سخت ترین کار همین است که بخواهیم روی این گروه اسم بگذاریم و دقیق تعریفشان کنیم. هر اسمی بگذاریم ذهن خواننده به سمتی می رود که ناخواسته از تعریفشان دور می شود. حتی اصرار دارم که آنها را طبقه متوسط شهری ننامم. به طور مشخص منظور من گروهی است که از زندگی چیزی جز زندگی نمی خواهد؛ شهروندان ساده دلی که در پی آسایش روزمره و زندگی معمولی اند... همان هایی که رهبری نیز آنها را برای حفظ و عظمت ایران به حضور درپای صندوق های رای دعوت کرد. در واقع اقشاری از مردم که در تقسیمات عقیدتی، سیاسی نه جزو اصلاح طلب ها هستند و نه جزو اصولگراها. نه با پایداری ها جمع می شوند و نه با عدالتخواهان. رد آمال و آرزوهای شان را در برنامه های مستقلین هم نمی توان دید. اینکه این گروه در اقلیتند یا اکثریت نیاز به بررسی دارد، اما چیزی که صریح و واضح می توانیم بگوییم، این است که در کشور ما گروه هایی زندگی می کنند که نه با شعارهای قالیباف هم سخنند و نه با نگاه عدالت طلبانه اشتری و دوستانش همدلند. نه برایشان دغدغه های مجید انصاری مهم است و نه از گفته های زاکانی چیزی سردرمی آورند. اینها عموما دنبال یک زندگی ساده به دور از هر نوع آرمانگرایی اند، اگر پا بدهد می خواهند شبیه مردم معمولی ترکیه و ارمنستان و کره جنوبی شوند و به همان روش زندگی کنند. دغدغه ذهنی قشر مورد نظر ما نه عراق است و نه به امریکای مستقر در عراق کار دارند. نه اهل راهپیمایی های انقلابی هستند و نه حوصله اعتراض در دی ماه و آبان ماه را دارند. ما می توانیم از موضع انقلابی و آرمانخواهی آنها را تحقیر کنیم و در مناسبات اجتماعی نبینیم شان. کما اینکه در دهه شصت این کار را کردیم، هنوز هم می کنیم. اما آنها با تحقیر ما عقب نمی روند، اگر رسانه های رسمی نبینندشان، حضورشان کمرنگ نمی شود. این گروه درست است که از صدا و سیما، حتی از روزنامه های مستقل سهمی ندارند. درست است که صدای شان را کسی نمی شنود، مطالبات شان هم معمولا به سنگ می خورد، اما واقعیت این است که دینی و قانونی، شرعی و عرفی، اینها شهروندان مملکتند و صاحب حق. با هر معیاری حاکمیت مکلف است جلوی تضییع حقوق ایشان را بگیرد و خواست شان را محترم بشمرد. تاکید می کنم که فعلا کاری به کم یا زیاد بودن این قشر ندارم، بلکه می خواهم شما را، اولی بر شما کاندیداهای مجلس را متوجه این نکته کنم که به هر دلیلی این برادران و خواهران ما مثل یهود و نصارای اول مشروطه از قلم وزارت کشور افتاده اند در مجلس سهمی برایشان در نظر گرفته نشده و... واقع بینانه بخواهیم بحث کنیم باید بگوییم قانون نیز آنها را از جلوی چشم دور داشته و عملا امکان حضور نمایندگان شان را در مجلس و دولت و دیگر نهادها منتفی کرده است. اصلاح قانون فعلا میسور نیست، موضوع من هم نیست. الان در آستانه انتخابات نباید حرف های بلندپروازانه و غیرواقعی بزنیم و کار را بر خودمان و مسوولان سخت کنیم. برعکس می خواهم پایم را روی زمین سفت بگذارم و از کاندیداهای اصولگرا و اصلاح طلب و عدالت خواه فعلی بخواهم که به اقتفای سیدین، به وسط میدان بیایند و داوطلبانه وکالت این «طایفه عافیت جو» را برعهده بگیرند و احقاق حقوق ایشان را -ولو اقلیت- در شعارها و اولویت های خود بگنجانند. باور کنید خیلی از مردم اگر بدانند که در جایی از مناسبات پارلمان دیده می شوند به پای صندوق می آیند و در پروسه رای گیری شرکت می کنند.