آرشیو چهار‌شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، شماره ۳۶۷۳
کتاب
۷

شما یک بار بخوانید

مهدی ربی

«آتش بازی» را بخوانید. اگر داستان کوتاه های آمریکای شمالی را دوست دارید. اگر کارور، توبیاس ولف، آلکسی، بارتلمی، همینگوی و... همه این رفقا را دوست دارید. نه تا داستان دارد. بیشتر داستان ها در شهرهای شمالی آمریکا، هم مرز کانادا اتفاق می افتند. جغرافیای زیبا و بکر و کاملا مرتبط با فضاسازی های داستان. خانواده های هسته ای یک یا دوفرزندی که به دلایل مختلفی دچار چالش هستند. پدرها می روند و برنمی گردند، گاهی مادرها می روند و برنمی گردند و بیشتر اوقات بچه ها با شگفتی به این رفت و آمدها نگاه می کنند. همه داستان ها بالای بیست صفحه اند. نویسنده مجال پرداخت دارد و بدون ترس داستانش را بسط داده و پرداخت کرده است. همه داستان ها با نخی باریک که گاهی جغرافیاست، گاهی آدم ها و گاهی حتی یک فعالیت انسانی مثل شکارکردن مرغابی به هم ربط پیدا می کنند و البته در زیرمتن به شدت درهم تنیده هستند و این یعنی شما به جای یک کشکول با یک مجموعه داستان درست و درمان طرف هستید. قصه گویی روشن و تمیز است و در دریافت قصه دچار سردرگمی نخواهیم شد اما زیرمتن داستان به راحتی به چنگ نمی آید. هر داستان مانند میدان مین بزرگی است که نویسنده، ایده اش را در جای جای آن کاشته است. مجال تفسیر باز است و داستان ها اجازه می دهند آنها را به شکل های متفاوتی تعبیر کنیم و البته این تاویل پذیری از انسجام اثر نکاسته است. پیشنهاد می کنم از داستان دوم یعنی «گریت فالز» شروع کنید. ترجمه امیرمهدی حقیقت مثل همیشه عالی است. فارسی تمیز و درست. داستان ها در بعضی جاها مشخص است که دچار ممیزی شده اند اما مترجم کاربلد جوری این بریدگی ها را پوشش داده که هم متوجه می شوید و هم می توانید قسمت افتاده را توی ذهن تان بسازید. به امید روزی که جور دیگری از تخیل مان بهره بگیریم. عشق، تنهایی، بلوغ، فهم گذشته، تقابل ها از مایه های اساسی این مجموعه هستند. داستان ها شهری هستند و معاصر. حتی وقتی به حاشیه ها می رویم با شکلی از مدنیت روبه رو هستیم که دلچسب است. به هرحال به نظرم مدت هاست ضربان داستان نویسی جهان در شهرها می تپد حتی وقتی به روستا می رویم. من بیشتر از سه بار این مجموعه را خوانده ام، شما یک بار بخوانید.