آرشیو چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹، شماره ۴۸۵۸
تاریخ و اقتصاد
۲۲
واکاوی

بلایای آوارشده بر ایرانیان سده سیزدهم

داریوش شهبازی (مورخ و پژوهشگر)
  قحطی

قحطی 1250-1249شمسی / 1287-1288 قمری/ 1871 تا 1870 میلادی) باعث تلفات جانی فراوانی در ایران شد. طبق برآوردها حدود یک دهم جمعیت ایران در این سال ها از گرسنگی مردند. در 1290ق./  1872م. 6500نفر دیگر بر اثر بیماری های مسری جان سپردند و به دنبال پنج سال خشکی قحطی در بیشتر نواحی ایران نمایان شد (عیسوی، 1362: 31). در 1336ق. قحطی در کاشان چنان بیداد کرد که مردم از دفن فقرا امتناع می کردند. قحطی به مردم فشار آورده بود و بالغ بر 600 نفر تلف شدند. علما جدا از دولت تقاضا داشتند اقلا اموات را دفن کند زیرا جنازه ها در کوچه و خیابان افتاده و مردم توان دفن آنها را نداشتند. قحطی بزرگ 1298-1296 شمسی / 1919 تا 1917 میلادی تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد. مصادف با جنگ جهانی اول، روسیه و انگلیس که ایران را در اختیار داشتند، با جمع آوری آذوقه بسیار، سبب کمبود نان و قوت مردم شدند. در این قحطی جمع عظیمی از مردم ایران کشته شدند. 

  وبا

بروز وبا در دوره قاجاریه به سال 1211ق در محدوده آذربایجان ثبت شده است و در سال 1221ق مرض وبا برای بار دوم در آذربایجان و ایروان شیوع می یابد. در سفرنامه های «نوبویوشی فوروکاوا» و «عبدالرزاق بیگ مفتون دنبلی» آمده؛ بیماری وبا در این سال ها علاوه بر آذربایجان در بوشهر، شیراز، اصفهان، یزد، کاشان و... سرایت داشته است. در 1200خ./  1821م. همه گیری وبا در خلیج فارس آغاز و به شیراز و اصفهان کشیده شد. در 1245ق./  1828-1829م. وبای همگانی دیگری که مرکز آن هرات بود (الگود، 1386: 515)، 40 روز در تهران شیوع یافت. مرگ ومیر ناشی از این بیماری را حدود 10 هزار نفر نوشته اند (سیف، 1373: 233). دوباره تهران درگیر بیماری وبا شد و شهرهای قزوین، کاشان و اصفهان را نیز آلوده کرد. در 1209خ./  1830م. رسید و از طریق روسیه نیز به آلمان، بریتانیای کبیر و در نهایت فرانسه، در 1832م. وارد شد. طی 1261تا1263ق./  1845تا1847م. بیماری از هند و از راه افغانستان آمد و به مشهد و اصفهان رسید و به بغداد، استانبول، روسیه و اروپا حرکت کرد. براساس گفتار دکتر کلوکه 10 درصد از جمعیت تهران(12هزار نفر) در 1225خ./  1846م. مردند. در تبریز حدود 120 نفر در روز فوت می کردند، اما او به چارچوب زمانی برای این میزان مرگ ومیر اشاره ای نمی کند. درسال 1269 و1273ق وبا بار دیگر تمام ایران را فرا می گیرد. کنت دوگوبینو می نویسد: «هرکس دو پا داشت و می توانست فرارکند برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان می مردند که گویی برگ از درخت می ریزد، من تصور می کنم که بیش از یک سوم سکنه شهر تهران در اثر وبا مردند.» طی 1230تا 1232خ./  1851تا1853م.اپیدمی روی داد و به عراق و روسیه نیز کشیده شد. در هنگامه این اپیدمی تهران براساس یادداشت دکتر کلوکه بین 15 تا 16 هزار نفر از دست داد. سال 1277ق./  1860. 1861م. علاوه بر وبا قحطی هم در مناطق پرجمعیتی چون مازندران، آذربایجان و تهران دامن گستراند (سیف، 1373: 249). شش سال بعد یعنی 1283ق./ 1866م. دوباره قحطی شدید و وبای سخت کشور را آلوده کرد، این بار مرکز بیماری مشهد بود، تلفات به روزی 100 تا 120 نفر نیز می رسید (سرمدی، 1378: ج2/  بخش اول، 205). جلال الدوله پسر شاه و حاکم خراسان نتوانست از وبا خلاصی یابد و مرد (الگود، 1386: 568). در 1247تا1248خ./  1869تا1868م. زایران هندی وبا را به مکه بردند و از آنجا وبا از طریق مصر و عراق تا ایران راه یافت، به تبریز یورش آورد و سراسر ایران شمالی را در نوردید، حدود 50 مرگ در روز را در تهران در تیر 1248خ./  ژوین 1869م. موجب شد. در 1287ق./  1869م. در اصفهان و سپس شیراز بیش از 2 هزار نفر با وبا هلاک شدند. (همان) در این سال به جز وبا تیفوس هم توانست جان شماری از مردم فارس را بگیرد(سیف، 1373: 269)؛ (سرمدی، 1378: ج2/  بخش اول، 206). در بوشهر دولت بریتانیا نیز به وحشت افتاد. مردم حاضر به دفن مردگان نبودند. با پافشاری سفیر بریتانیا حاکم بوشهر مجبور به سوزاندن لباس های آلوده و دفن اموات شد (الگود، 1386: 569). یوشیدا در سال 1880 می نویسد: «در ایران درمان قدیمی مرسوم بود. به کسانی که سردی شان کرده بود گرمی می دادند و به آنهایی که رطوبت مزاج داشتند خشکی می خوراندند. تنقیه مهم ترین درمان بود.» (یوشیدا، صص 68/ 66) در 1268تا1269خ./  1889تا1890م. وبا از طریق خلیج فارس سراسر کشور را درنوردید در 1306ق. در عراق عرب وبا ظاهر شد. پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نیز از وبای دیگری که در 1308ق./  1889م. در تهران شیوع یافت ذکری به میان آورده است. (فووریه، 1362: 215). سال 1311ق./  1271خ./  1892م. وبایی دیگر از راه رسید. دیگر فرقی ندارد که مرکز آن روسیه (عیسوی، 1362: 31) بود یا هرات افغانستان (فووریه، 1362: 352)، به مشهد و تهران سرایت کرد و 10 هزار نفر را در گیلان و صدها نفر را در خراسان و تهران به کام مرگ فرستاد (عیسوی، 1362: 31). فووریه می نویسد: «وبا هر روز قریب صد نفر تلفات دارد، پریروز مادر ظل السلطان و مادر امیرخان سردار حکمران بروجرد از وبا مرده اند، وبا تاکنون در تجریش و زرگنده و رستم آباد و دزاشوب مشغول کشتار است» (فووریه، 1362: 6.395). فووریه تعداد تلفات تهران را بر اثر بیماری وبا روزی 800 نفر نوشته است (فووریه، 1362: 397). در شوشتر 2 هزار مورد مرگ گزارش شد: «مرگ آنچنان سهل الوصول بود که آدمی که به هنگام غروب آفتاب سرحال و شاداب بود سحرگاه همان شب جان می باخت» (رایت، 1364: 183). وبا سراسر خراسان را نیز گرفت. فووریه می نویسد: «می گویند که برای جلوگیری از توسعه مرض اقدامات احتیاطی لازم شده است؛ اما چه نوع اقدامی؟ من که از این اقدامات اطلاعی ندارم، اما خیال می کنم که هیچ اقدامی به عمل نیامده است.» (فووریه، 1362: 379). در 1282خ./  1903م. وبا از مکه و عراق از طریق خلیج فارس و غرب وارد شد و به خراسان و آذربایجان و آنگاه روسیه، اتریش و آلمان در 1905 م ادامه داد(فلور، 1386: 16 و 17). «و کشتار آنها آن چنان زیاد بود که گاه یک سوم جمعیت را تلف می کرد.» (تاج بخش، 1375: 185). 

 

مالاریا

 در زمان شیوع بیماری مالاریا در خواف اداره مالیه خراسان برای معالجه بیماران خواهان حتی یک پزشک به منطقه آلوده بوده است. (سند شماره 97) همچنین زمانی که در 1309خ. در اطراف گواتر بیماری مسری شیوع یافته بود، طبیب بندرعباس حاضر به حضور در منطقه آلوده نمی شود.