آرشیو شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹، شماره ۷۳۵۴
صفحه آخر
۱۲
زمزمه ها

در هوای عید خجسته فطر

در عید، مرا سعادت عشق ببخش

شاعر: سید حبیب حبیب پور

ای نهایت خواستن ها !

تو را سپاس که در این ماه به من معرفت درک عبادت عارفانه  و شب هایی معطر از نجوا و نیایش دادی. لبانم را به ذکر خویش گویا کردی. چشم هایم را به آیه های زیبایت روشنی بخشیدی . دست هایم را به قنوت عاشقانه ، آشنا ساختی. پیشانی ام را به سجده ات نورانی کردی. روانم را به ایمانت طراوت دادی. اینک - اما - مرا ببخش که آنگونه که باید سپاست نگفتم.

ای کمال طلب ها !

به راستی من کوچک کجا و سپاس تو که بی نهایت بزرگی؟

مگر من چه هستم؟ غباری در بیایان؟ قطره ای در اقیانوس؟ ستاره ای در کهکشان؟ خسی در میقات ؟ کاهی در باد؟ اما تو را سپاس که پروردگار مهربان من بودی و هستی.  

تنها که می شدم، به مرهم آشنایی ات ایمان داشتم.

مایوس که می شدم، به نور امید تو روشن می شدم.

گم که می شدم، به ستاره های زیبای تو راه می جستم.

تو را به لبخند و مهر می شناسم.

به تبسمی که سرمستم  می کند.

به نوری که گرمایم می بخشد.

ای خدای رمضان مبارک!

چگونه از ماه تو خداحافظی کنم؟

میزبانی مهربانتر از تو نمی شناسم و ماهی گرامی تر از رمضان نمی دانم؟

ای آشنای مهربان !

روز وداع با ماه سراسر برکت و خیر توست. مشتاقش بودم که آمد و دیوانه اش شدم که بر سفره اش نشستم و اینک چه سخت است که مرا تنها بگذارد و برود.کاش می شد نمی رفت .این اشک های جاری را ببین و این دل شوریده را بنگر.

ای آشتی دهنده قلب ها !

این یک ماه زمزمه و مناجات را آغاز آشتی همیشگی ام با خودت قرار بده و ما را به محبت خویش، آرامش بده.

در عید ، مرا سعادت عشق ببخش

در بندگی ات عبادت عشق ببخش

هر روز به عادتی ، گرفتار شدیم

امروز به ما تو عادت عشق ببخش