آرشیو پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۹، شماره ۴۹۲۴
تاریخ و اقتصاد
۲۲

واکاوی

پایان غم انگیز حضور شوستر در ایران

ایرنا : مورگان شوستر، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی در 21 اردیبهشت 1290 خورشیدی پنج سال پس از انقلاب مشروطه برای ریاست کل خزانه داری کل و اصلاح امور مالیه کشور وارد ایران شد اما از همان ابتدا دولت های روسیه و انگلیس از باز شدن پای آمریکا در منطقه خشنود نبودند و به مخالفت پرداختند، در واقع سیاست داخلی و خارجی ایران در دوره قاجاریه برآیند رقابت روسیه و انگلیس در داخل کشور بود و همین عامل باعث شد که برخی سیاستمداران ایران به نزدیک شدن به یک قدرت سوم ترغیب شوند.

آمریکا یکی از این کشورها بود که ایران مایل به مراوده تجاری و سیاسی با آن شد، علت آنکه دولتمردان ایران، آمریکایی ها را برای حل معضلات اقتصادی و امنیتی خود برگزیدند، 2 اصل اساسی بود: یکی آمریکا به دلیل فاصله جغرافیایی زیاد از ایران منافع کمتری در کشور داشت، دوم آمریکا لااقل تا زمان مورد بحث، اهداف استعماری در منطقه نداشت و مانند روسیه و انگلیس نزد مردم ایران بدسابقه نبود. بدین ترتیب شوستر و هیات همراه در زمان حیات مجلس دوم مشروطه توسط برخی دولتمردان، برای ساماندهی امور اداری و اصلاح اوضاع مالی ایران وارد کشور شدند اما حضور روسیه و انگلیس در ایران مانع از آن شد که این اقتصاددان آمریکایی بتواند اهداف و طرح های خود را در سیستم اداری و مالی کشور به اجرا درآورد. به همین دلیل مدت زمان ماموریت وی و هیات همراه در داخل کشور بیش از 8 ماه دوام نیافت و به دنبال اولتیماتوم روسیه ناچار شد به اتفاق همراهانش ایران را ترک کند. وی پس از اینکه ایران را ترک کرد و به آمریکا بازگشت در کتابی بنام «اختناق ایران» شرح مفصل این ماجرا و تجربه خود در ایران را نوشت. این کتاب در ایران به وسیله اسماعیل رایین ترجمه شده است. یکی از اقدامات مورگان شوستر در بدو ورودش به ایران برنامه ریزی جهت امور مالی و آگاهی از درآمدهای دولت و تنظیم دخل و خرج و تسویه امور مالی ایران بود. وی برای آگاهی از دارایی های دولت، دستور داد تا عواید مالیاتی در نزدیک ترین بانک شاه گذارده شود و چنانچه بانکی در محل نباشد، به تجارتخانه مورد اعتماد تحویل داده شود. وی همچنین اقداماتی برای رضایت قشون و جلوگیری از تعدیات آنان به مردم به عمل آورد، او سعی بر این داشت تا افراد قشون را خشنود ساخته و مانع از غارتگری آنان شود. شوستر همچنین برای اجرای اصلاحات مالیاتی نظام نامه هایی تهیه کرد. لغو مالیات نمک از دیگر اقدامات وی بود. این مالیات توسط دموکرات ها وضع شده بود و اعتدالیون از روی منطق و بحق با آن مخالفت می کردند. همچنین شوستر طرح مفصلی برای استخراج انواع معادن ایران تهیه کرد و مقرراتی را در نظر داشت تا با فروش محصولات معادن به خارج، درآمد ارزی برای ایران تهیه و در داخل کشور نیز برای ایجاد صنایع از مواد معدنی استفاده شود.  یکی دیگر از خدمات برجسته و مهم مورگان شوستر که با تحریکات و مبارزه علنی و مخفی انگلیس و روس مواجه شد، ماده سوم قرارداد نفت شمال (استاندارداویل) بود. ماده سوم قرارداد نفت شمال براین نکته تاکید داشت که حقوق دولت ایران زائد بر صدی ده از همه نفت و مواد نفتی مستخرجه از چاه ها قبل از آنکه هرگونه خرجی به آن تعلق بگیرد، خواهد بود. این ماده، درآمد دولت ایران را صدی ده از همه مواد نفتی استخراج شده از چاه ها دانسته بود در حالی که در قرارداد نفت ایران و انگلیس این درآمد برابر صدی شانزده، پس از کسر همه مخارج بود. اما مهم ترین اقدام شوستر، تشکیل ژاندارمری خزانه و همچنین ضبط اموال شعاع السلطنه بود. شوستر کوشید ثابت کند که اگر مالیات به طور صحیح وصول شود و به مصرف برسد، نیازهای مملکت رفع خواهند شد. وی برای وصول صحیح مالیات، به فکر ایجاد قوای نظامی افتاد که تحت نظارت اداره مرکزی خزانه باشد و با جبر و بدون ملاحظات شخصی، مالیات ها وصول شوند. با وجودی که مدت اقامت شوستر در ایران بسیار کوتاه و تنها هشت ماه بود، با این حال از بدو ورود آحاد جامعه، نویسندگان، دولتمردان همه به اتفاق از او حمایت می کردند و او را می ستودند. سر ادواری گری وزیر خارجه انگلیس درباره وی چنین می نویسد: «ظاهرا شوستر در اذهان ایرانیان اثر فوق العاده ای باقی گذارده و اینکه تمام احزاب متفقا تمام اختیاراتی که او درخواست می کرده، به او داده اند، این ثابت می کند که به وی اعتماد کامل دارند.»

تورم نمی تواند ماندگار باشد
ودویگ هاینریش الدر فن میزس فیلسوف، اقتصاددان مکتباتریش و لیبرال کلاسیک بود

دولت در وهله نخست به این موضوع اهمیت نمی دهد که با ایجاد تورم و بالا رفتن قیمت ها، برخی افراد ضرر می کنند.

قانون گذاران می گویند: «این نظام [خلق پول] محشر است!»

اما این نظام محشر، یک  نقطه ضعف اساسی دارد: دوام نمی آورد. اگر تورم می توانست همیشگی باشد، لازم نبود دولت ها از ایجاد تورم بر حذر داشته شوند. اما واقعیت حتمی درباره تورم این است که دیر یا زود باید جمع شود. سیاست تورمی نمی تواند همیشگی باشد. تورم در بلندمدت بر اثر فروپاشی پول، به پایان می رسد؛ به چنان فاجعه ای می انجامد که وضعی مانند وضع آلمان در سال 1923 پیدا می کند. روز اول اوت 1914 هر دلار آمریکا با چهار مارک و بیست فینیگ آلمان مبادله می شد. 9 سال و سه ماه بعد در نوامبر 1923 هر دلار آمریکا معادل 2/ 4 تریلیون مارک بود. به تعبیر دیگر، مارک به هیچ نمی ارزید. هیچ ارزشی نداشت. چند سال پیش، جان مینارد کینز مشهور نوشت: در بلندمدت، همه مرده ایم.» این سخن تحقیقا درست است و از گفتنش متاسفم. اما پرسش این است که «کوتاه مدت»، چند وقت است؟ در قرن هجدهم بانوی نامداری بود به نام مادام دو پومپادو که این گفته اش مشهور است: «خیزاب ها پس از ما می آیند.» مادام دومپادو آدم خوش اقبالی بود و در کوتاه مدت مرد. اما جانشین او، مادام دو باری، کوتاه مدت را از سر گذراند و زنده ماند و گردنش زده شد. «کوتاه مدت»  برای بسیاری از آدم ها، به سرعت به «بلندمدت» تبدیل می شود و تورم بلندمدت، آن قدر می ماند که «کوتاه مدت» به پایان برسد. «کوتاه مدت»، چقدر می تواند دوام بیاورد؟ بانک های مرکزی تا کجا می توانند تورم را ادامه دهند؟ احتمالا تا زمانی که مردم خاطرجمع باشند دولت دیر یا زود و البته نه آن قدر که دیر شود، چاپ پول را متوقف می کند و مانع کاهش ارزش پول می شود. آنگاه که مردم به این نتیجه برسند که دولت بنا ندارد سیاست تورمی اش را متوقف کند، در می یابند که قیمت های فردا بیشتر از امروز است و شروع می کنند به خرید کردن با هر قیمتی. این خریدها، قیمت ها را چنان بالا می برد که موجب فروپاشی نظام پولی می شود. من نمونه آلمان را مثال زدم که همه از آن خبر دارند. شرح و بسط وقایع آن دوران در بسیاری از کتاب ها آمده است. (من اگر چه آلمانی نیستم و اتریشی هستم، اما همه چیز را از درون دیده ام: اوضاع اتریش فرق چندانی با آلمان نداشت؛ بسیاری از کشورهای اروپایی دیگر هم تقریبا چنین وضعی داشتند.)  مردم آلمان، سال ها گمان می کردند اوضاع تورمی شان، موقتی است و عن قریب پایان می یابد. آنها  قریب 9 سال یعنی تا تابستان 1923 بر این باور ماندند. آنگاه، سرانجام تردیدها آغاز شد. با استمرار تورم، مردم به این فکر افتادند. به علاوه، به این نتیجه رسیدند که در چنین اوضاع و احوالی اگر وام گیرنده و بدهکار باشند بهتر از این است که وام دهنده و طلب کار باشند. پس، تورم خوردن خودش را آغاز کرد.

از کتاب سیاست اقتصادی، اثر لودویگ فون میزس، ترجمه محمود صدری، انتشارات دنیای اقتصاد.