آرشیو شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹، شماره ۳۷۶۳
اندیشه
۷

آموزش ابتدایی یا عالی؟

مدرسه به صورت مدرن در ایران از زمان قاجار شکل گرفت. قبل از آن آموزش در مکتب خانه‎ها و مدارس دینی ایران فقط در سطحی بود که افراد خواندن و نوشتن و حداکثر احکام دینی را بیاموزند. این مسئله موجب می شد به نیازهای روز جامعه مانند صنعت، کشاورزی، پزشکی و علوم نظامی توجه چندانی نشود. حال آنکه در اروپا، وقوع رنسانس و انقلاب صنعتی در قرن هجدهم و نوزدهم و پیشرفت روزافزون اروپایی ها در علوم جدید موجب شد تا آنان به برتری چشمگیری در صنایع جدید و احداث کارخانه ها و ادوات جنگی دست یابند و این موضوع باعث نگرانی و چاره اندیشی دولتمردان ایرانی شد. اولین مدارس نوین در ایران از دوران محمدشاه قاجار شکل گرفتند. در حین و بعد از انقلاب مشروطه، تاسیس دانشگاه نیز به یکی از خواست‎های مهم روشنفکران و تصمیم‎گیران کشور تبدیل شد. پیشنهاد اولیه تاسیس دانشگاه تهران را اسماعیل سنگ در سال 1305 داد و پس از انجام مطالعات اولیه ای که عیسی صدیق انجام داد، در سال 1313 خورشیدی دانشگاه تهران به دستور رضاشاه پهلوی تاسیس شد؛ اما قبل از آن بحثی دامنه‎دار بین روشنفکران و نمایندگان مجلس درباره اولویت آموزش ابتدایی یا آموزش عالی درگرفت. شهریور 1304، مجله آینده به مدیریت دکتر محمود افشار، پرسش هایی را با عنوان «اقتراح» مطرح کرد و از خوانندگان خواست تا برای این پرسش ها پاسخ بنویسند. یکی از این سه پرسش این بود: «تعلیم ابتدایی یا تعلیم متوسط یا عالی؟ به عقیده شما با وضع امروزه ایران (بی پولی - بی معلمی - بی کتابی - اداره بازی - احتیاجات امروزه و آینده و غیره و غیره) آیا بهتر است تعلیمات ابتدایی را توسعه داد یا تعلیمات متوسط و عالی را؟». در شماره های آتی (3، 5، 6، 7، 8، 9، 10، 11) پاسخ هایی که به این پرسش برای مجله ارسال شده بود، منتشر شد. اولین پاسخ را در شماره سوم، مهرماه 1304، حسن تقی زاده نوشت و در شماره های شش و هفت (دی و بهمن 1304) دو یادداشت دیگر از تقی زاده در پاسخ به این پرسش به چاپ رسید. در شماره پنجم (آذرماه 1304) یادداشتی از میرزا عیسی خان صدیق و پاسخی از دکتر حسن مشرف نفیسی در شماره هشتم (اسفندماه) منتشر شد و دست آخر سه یادداشت با عنوان «هم تعلیم ابتدایی هم معارف عالیه» از میرزا ابوالحسن خان فروغی در شماره های نهم، دهم و یازدهم به چاپ رسید. این چند یادداشت به همراه مقدمه برخی توضیحات به تازگی در کتابی با عنوان «اقتراح تعلیم ابتدایی یا تعلیم عالیه» منتشر شده است. این کتاب از مجموعه کتاب های «تاملات صاحب نظران ایرانی در باب آموزش عالی» در انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که در باب تجربه دانشگاه و علم در ایران تدوین و منتشر می‎شود. این مجموعه کتاب ها، حاصل ایده های استادان در قالب مقاله، جستار و گفت وگو هستند که تحلیل های آنها درباره وجوه مختلف دانشگاه در ایران را در بر دارد.

قاسم زائری که آماده سازی و بازنویسی این کتاب را بر عهده داشته، در پیشگفتار خود بر این کتاب می نویسد: نهاد «آموزش» در ایران از دیرباز دو رکن اصلی داشته است؛ یکی آموزش عملی در قالب روابط استاد شاگردی و دیگر آموزش نظری خارج از روابط عملی و متمرکز در نهادهای آموزشی انفکاک یافته. در اولی، آموزش، بخشی از و درون زندگی روزانه افراد و نه منفک از آن، و در دومی آموزش، امری جدا از زندگی روزانه و مختص به افرادی است که در مکانی با نظامات و ترتیبات مشخص، مخاطب آموزش قرار گرفته اند. به طور عمومی، هم در آموزش عملی و هم در آموزش نظری، به نظر می رسد که حکومت ها وظیفه ای برای خود تعریف نکرده‎اند؛ هرچند در دوره های رونق اقتصادی و تامین امنیت عمومی، دولت ها برای گسترش کارگاه ها یا بازار هایی که در آن آموزش عملی صورت می گرفته و نیز در ساختن مدارس یا دارالعلم هایی که عمده آموزش نظری از طریق آنها صورت می گرفته، مداخله می کرده اند. نوعا نهادهای عمومی به ویژه نهاد دین و نیز بازار، متولی گسترش نهادها و مراکز آموزشی خصوصا نظری بوده‎اند. این، نظمی است که کمابیش از دوره ایران باستان و به خصوص در کل دوره اسلامی در ایران رواج داشته و در دوره صفویه صورت بندی خاص و منحصربه فرد خود را در قالب آموزش های عملی پیشه وری حرفه‎ای، به ویژه با بازساختاریابی نهاد «صنف» و نیز تاسیس حوزه های علمی دینی و نیز مکتب خانه ها پیدا کرده است. پیدایش سنت های فلسفی، رشد نظام های الهیاتی و مکاتب کلامی و پیشرفت های دانش های پایه و تجربی نظیر فیزیک، نجوم و شیمی یا پزشکی، همگی در همین نظام آموزشی و علمی محقق شد.