آرشیو شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹، شماره ۴۶۸۹
جلد دوم
۷
یادداشت

خیانت و مکافات

احسان زیورعالم

شاید برای نسل امروز چندان قابل درک نباشد در چند دهه گذشته چه بر سر تئاتر آمده و آنچه امروز به نام تئاتر می شناسیم، چه مسیری را طی کرده است. اگر زمانی در نشست شهرداران کلانشهرهای جهان، شهردار وقت با آمار و ارقام، تعداد زیاد اجراهای تئاتر در تهران را محل فخرفروشی می دانست، او هیچ گاه نمی دانست بر تئاتر چه گذشته است. سال ها پیش در گفت وگو با هوشنگ توکلی که در ابتدای انقلاب از نیروهای فرهنگی انقلاب به حساب می آمده و مسوولیت سازماندهی هنر پس از انقلاب را برعهده داشته متوجه می شوم این شخصیت ها چگونه در دهه شصت عملا تئاتر را تا مرز نابودی پیش می برند. با کوچ سینماگران پس از انقلاب، چهره های مذکور که پیش از حضور در دستگاه سینمایی در تئاتر شهر مستقر بوده اند، تلاش می کنند چهره های تئاتری وارد چرخه سینما شوند تا برای روشن نگه داشتن سالن های سینما، چراغ تئاتر را خاموش کنند. نتیجه امر را می توان در مصاحبه های دهه شصت جست وجو کرد، جایی که شخصیت هایی چون قطب الدین صادقی یا بهزاد فراهانی از فقدان امکانات در تئاترشهر می گویند. با ورق زدن روزنامه ها می توان به خوبی دریافت چگونه آن همه تئاتر بین سال های 58 تا 60 ناگهان به صفر میل می کنند. اخیرا در مطالعاتم به مقاله ای عجیب از لاله تقیان، سردبیر وقت مجله نمایش برخورده ام. خانم تقیان که عمرشان را صرف ثبت تاریخ تئاتر ایران کرده است در مقاله سال 1366 خود می نویسد: چگونه برخی نیروهای دولتی وقت تئاتر را به سوی نابودی سوق می دهند. او در مقاله «تئاتر و نخستین دهه انقلاب» می نویسد: «متاسفانه بعد از هشت سال و اندی به هیچ یک از هدف های متصور نرسید و روز به روز هم از روح و جان و پویایی و تحرکش کاسته می شود.» این روزها، رفتار دولت در برابر تئاتر چیزی شبیه گفتار تاریخ لاله تقیان است، هرچند تئاتری ها در آن روزگار دوام می آورند و با اندک بضاعت موجود تئاتر را سرپا نگه می دارند، آن هم در میانه جنگی تحمیلی. کرونا نیز همچون یک جنگ پست مدرن می ماند؛ اما این بار میراث عظیم تری در آستانه فروپاشی است، میراثی که روزگاری رییس کنونی مجلس، پزش را می فروخت.