آرشیو سه‌شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۹، شماره ۵۷۰۵
صفحه آخر
۲۰
تلنگر

پدرهای کاسب

علیرضا رافتی (روزنامه نگار)

 خاطرات کودکی کسانی که پدر کاسب داشتند همه تقریبا یک جور است. همه کسانی که پدرشان مغازه داشته و در هر صنفی کاسب بوده، تصاویر محوی از کودکی به یاد دارند که شش روز چشم می مالیدند که جمعه صبح تا شب به گردش و تفریح بزنند، اما پدر پنجشنبه که می شده با هزار وعده و وعید که فردا برایت فلان چیز را می خرم و می آورم توجیهش می کرده که کار دارد و باید جمعه مغازه را باز کند.  همه کسانی که پدر کاسب داشته اند، تصاویر محوی از یک سررسید کهنه که سال به سال عوض می شد، را به یاد دارند. یک سالنامه با جلد چرمی که بین هر ورقش چند کاغذ و قبض و چک و رسید اضافه می شد  و منگنه می خورد و تا آخر سال قطر سالنامه چند برابر می شد و ورق هایش پاره پاره. پدر هر شب سالنامه ورق ورق شده را باز می کرد و یک ماشین حساب به قاعده دو کف دست کودکی های مان، می گذاشت کنارش. بعد از داخل سالنامه چیزهایی را می خواند و توی ماشین حساب می زد و بعد با خودکار بیک در سالنامه اش چیزهایی می نوشت. چیزهایی که هیچ وقت برای بچه ها مفهوم نبود و وقتی بزرگ تر هم شدند و آن سالنامه های قدیمی را ورق زدند فقط چند عدد و چند کلمه مثل بدهی فلانی و بار بیساری را توانستند بخوانند و نهایتش هم از آن سالنامه های قطور چیزی سر درنیاوردند.  این روزها که کرونا بازارها را کساد کرده و پدرهای کاسب صبح تا شب یک دهم روزهای قبل کرونا هم دخل نمی زنند، لابد باز مثل قبل صبح های زود از خانه بیرون می روند و شب ها سالنامه سفید و خالی را باز می کنند و سرشان را بی خودی گرم می کنند که پشت بچه ها همچنان به سالنامه پدر گرم باشد و ندانند چک برگشتی یعنی چه.