آرشیو شنبه ۱۱ امرداد ۱۳۹۹، شماره ۵۷۲۰
صفحه آخر
۲۰
خودنویس

نوشتن روی پوست موز

حامد عسکری (شاعر و نویسنده)

    پسرک دارد با گره کیسه ور می رود. مرد دوربین به دست یکهو می گوید عثمان پاره اش کن. عثمان کوچولو کیسه را پاره و موز را انتخاب می کند. زبانه های موز را پایین می کشد و بیننده ضربه دوم را اینجا می خورد . یک تکه از پوست موز را که کنده شده برمی دارد که به نیش بکشدو مرد می گوید نه عثمان این جوری نه، این جوری ببین و بعد یک تکه از مغز موز را قلوه کن می کند و عثمان به نیش می کشد و تمام . ور خوشبین مغزم می گوید. حتما مرد فیلمبردار از عثمان یا یکی از همبازی های عثمان این گونه موز خوردن را دیده و به صرف با مزه بودنش یک بار دیگر این پلان را برداشت کرده و این ور و آن ور فرستاده و لایک درو کرده . یک ور دیگر ذهنم می گوید . خب طبیعی است در این سن مواجهه با موز می تواند یک امر طبیعی باشد . مرور می کنم مواجهه اول خودم را با کیوی و اولین باری که پدرم یک آناناس درسته خرید.

ویدئوی دردناکی است. این را متبادر می کند که یک گروه خیریه یک بسته معیشتی به روستایی رسانده و بچه های روستا هنوز موز این بسته ها را ندیده اند و این یعنی در ایران هنوز هستند کسانی که موز نخورده اند.  من قطعا به این ویدئو نخندیده ام، اما یک نکته ای را هم نباید فراموش کنیم. این که کمک رسانی به مردمان شریف و نجیب سرزمین مان هم آدابی دارد . نمی گویم موز مال طبقه خاصی است و عثمان نباید می خورد،عرضم این است که با توجه به زیست مردمان هر منطقه کمک رسانی بکنیم.  چندی پیش که برای سیل سیستان در آن منطقه حضور داشتم، دوست جهادی ای می نالید که آقا در روزنامه تان بنویسید روستاهای سیستان، اسپاگتی و ماکارونی پیچی جزو سبد خوراکی شان نیست و هرچه می فرستید بی استفاده می ماند.  یادداشت تمام شده و من به این فکر می کنم. اگر موز زیر زبان عثمان مزه داده باشد و آن مرد رفته باشد و عثمان دوباره دلش موز بخواهد، باید چکار کند ؟