ما با اجبار و تهدید مردم را به سوی خود نمی خوانیم
«حریت ابن راشد ناجی» بعد از جنگ صفین به همراه سی نفر از یارانش نزد امام علی(ع) آمد و گفت: به خدا قسم دیگر از فرمان تو اطاعت نمی کنم و پشت سرت نماز نمی خوانم و فردا از تو جدا می شوم. آنگاه رفت. فردای آن روز «عبدالله ابن قعین ازدی» به امیر المومنین(ع) گفت: من به منزل «حریت ابن راشد» رفتم و دیدم که او همان حرف ها را بر ضد شما به اطرافیانش می زند. آیا با او برخورد نمی کنید؟ امام(ع) فرمودند: او را رها کن اگر حق را پذیرفت و به سوی من بازگشت، از او می پذیرم. عبدالله گفت: ای امیرمومنان چرا اکنون او را نمی گیرید تا از او پیمان بگیرید؟ حضرت در پاسخ فرمود: اگر ما با هر کسی که مورد اتهام است چنین برخورد کنیم، زندان ها از آنها پر می شود و من نمی خواهم که به مردم حمله کنیم و آنها را زندانی و مجازات کنیم، تا مجبور شوند از عقیده باطلشان برگردند و به من تمایل یابند. (1)