آرشیو چهار‌شنبه ۲۲ امرداد ۱۳۹۹، شماره ۵۷۲۹
فرهنگ
۹
واقعه

22 مرداد سالروز درگذشت نوذر پرنگ است

وقتی حمیدی شیرازی پرنگ را ضایع می کند!

نوذر پرنگ که تقی حاج آخوندی نام اصلی اوست، در تاریخ فعالیت خود حضور چشمگیری در جراید داشته است. اما شیوه شکل گیری این همکاری خواندنی است. عباس پهلوان، دوست نزدیک پرنگ در خاطرات خود آورده که پرنگ در اوایل دوران شاعری، بسیار خجالتی بوده و همواره پهلوان به او اصرار می کرده که آثارش را برای چاپ در اختیار مجلات قرار دهد. تا این که:

(یک روز عصر با وجود مخالفت «نوذر» یک غزل او را برداشتم .

از پله های دفتر مجله روشنفکر بالارفتم و سراغ گرداننده صفحه شعر را گرفتم. مرا به یک جوان خوش چهره با چشمانی سبز و لبی پرلبخند معرفی کردند: فریدون مشیری.

وقتی شعر را به او دادم، اول خیال کرد که من آن را سروده ام. بعد خواند. از اسم «نوذر پرنگ» خیلی خوشش آمد و پرسید: چرا خودش نیامده؟! گفتم: رویش نمی شده و حالتی خجالتی دارد. مشیری خیلی تاکید کرد که «نوذر پرنگ» را نزد او ببرم و شعرش هم در مجله روشنفکر چاپ شد و به این ترتیب به گنجینه ادبیات ایران، به کهکشان شعر فاخر فارسی، یک ستاره درخشان دیگر افزوده شد.

در جایی از این خاطرات، پهلوان به خاطره دیدار او و پرنگ با دکتر حمیدی شیرازی اشاره می کند:

دکتر مهدی حمیدی با تمام اشعار لطیفش بدبرخورد و تندخو و دیرجوش و هرقدر در اشعارش مقابل معشوق «افتاده و پر سوز و گداز» بود، در مراوده با ما و امثال ما سخت خشک می نمود.

دکتر حمیدی، اول بازخواست کرد که کتاب های او را، مجموعه های اشعارش: «شکوفه ها، اشک معشوق، زمزمه بهشت و...» را خوانده ایم یا نه...؟!

نوذر چند بیتی از یک غزل معروف دکتر حمیدی را خواند و بعد اجازه خواست که غزلی از خود بخواند. اما نوذر به بیت دوم و سوم نرسیده بود که دکتر حمیدی، اخمش را توهم کرد و گفت: اینها که تازه نیست! من در «اشک معشوق» و سایر مجموعه های شعر، این مضامین را گفته ام. سخنی نو آر که نو را حلاوتی ست دگر...!؟

ما دوتا، مثل دو جوجه کز کرده بودیم که من یکهو بلند شدم. نوذر هم برخاست. گفتم: با اجازه استاد! سر خم کردیم و خداحافظی و زدیم طرف در خروجی.