آرشیو دوشنبه ۲۴‌شهریور ۱۳۹۹، شماره ۴۷۴۲
صفحه اول
۱
سرمقاله

این نام ها پنهان شدنی نیستند

محمدصادق جوادی حصار

ما می توانیم به گذشته تاریخی خودمان (چه دور و چه نزدیک) به عنوان بخشی از میراث این سرزمین نگاه کنیم؛ میراثی که به زعم عده ای خوب است و به زعم برخی بی خاصیت و  به باور عده ای هم، بد. اما تاریخ در مجموع چراغ راه آینده است. آن کسانی که در پی پوشاندن یا محو بخشی از تاریخ این سرزمین هستند، بیش از آنکه از جلوه های گذشته تاریخی ابراز بیزاری کنند یا بی خاصیت شان بدانند، تابلو برداشته اند و ابراز می کنند که ما نسبت به گذشتگان کوچکیم، ما نسبت به بزرگان خردیم و اگر این نام ها بر زبان ها جاری باشند دیگر ما به حساب نمی آییم. در حقیقت نمی توانند بزرگی دیگران را پنهان کنند بلکه دارند کوچکی خود را فریاد می زنند.  امام علی(ع) در نهج البلاغه فرمایشی در باب ایمان دارد. مدعیان ایمان اگر این خطبه را بخوانند متوجه عرض من می شوند. از ایشان که در مورد ایمان سوال می کنند، می فرمایند که ایمان چهار پایه دارد: صبر و یقین و عدل و جهاد. هر کدام از اینها را برمی شمرند و آنها را به چهار شعبه تقسیم می کنند و بعد می فرمایند که یکی از این ارکان این است که در تاریخ گذشتگان چنان غور کنید که گویا یکی از آنها هستید، آن وقت می توانید عادل باشید. آن کسانی که بخش هایی از تاریخ این کشور را پنهان می کنند با عدالت سر عداوت و دعوا دارند، نمی خواهند مردم در ترازوی عقل به عدل برسند و از سنگ دانش و تعقل به عدالت برسند، غافل از اینکه دارند به چشمه خورشید خاک می پاشند.  اگر در تاریخ ایران کسی توانسته نام خواجه نظام الملک طوسی، نام عطار نیشابوری، نام ابوریحان و فردوسی و سعدی و حافظ را از یادها پنهان کند، اگر کسی حتی توانسته است نام احمد شاملو را پنهان کند، می تواند نام بزرگانی چون شجریان و بازرگان را هم از صفحه یاد انسان های این سرزمین پاک کند. اینها رنج خود می برند و زحمت ملت می دارند.  به نظر من از مقدمات زمامداری و از مقومات مدیریت هوشمندانه و خردمندانه این است که از همه ظرفیت های کشور استفاده کنید. بازرگان برای این کشور یک ظرفیت است، البته اگر می خواهید مدیریت کنید. آقای شجریان یک ظرفیت برای این کشور است، او از مرز اینکه یک خیابان به نامش باشد گذشته و بر لوح دل های اهل هنر و فرهنگ این مملکت حک شده است. بنابراین وقتی تلاش می کنی او را از ذهن این مردم حذف کنی داری حقارت خود را به نمایش می گذاری، چون بزرگی او که پنهان شدنی نیست.  گروهی که وصف کردم، شرح صدر لازم برای مدیریت را ندارند. احساس می کنند اگر کسی در جایی با آنها مخالفت کرد، باید نام و یاد و آثارش را از صحنه خاطرات اجتماعی حذف کنند. این نوع مدیریت، مدیریت حذفی است نه جذبی. اینها یک قشر قدرتمند (به لحاظ اقتصادی و سیاسی) هستند و یک مجموعه تاثیرگذار در مناسبت سیاسی هستند و دولت در سایه ای در جمهوری اسلامی هستند. بنای آنها بر این است که به همه ثابت کنند که اگر ما نخواهیم، نمی شود. هر جا مردم یا نمایندگان واقعی مردم اراده ای نشان داده اند، آنها سعی کرده اند بگویند که: ما در مقابل این اراده می ایستیم و توانایی از کار انداختن این اراده را داریم. بنابراین متاسفانه باید عرض کنم که آنها نمایندگان بخش خشک اندیشی هستند که حکومت را در حوزه تعاملات انسانی از بالا به پایین می بینند و می گویند مردم رعیت ما هستند و ما خیر و صلاح آنها را بهتر می دانیم، ماییم که می گوییم کی نماینده باشد، ماییم که می گوییم چه اتفاقی خوب است و چه اتفاقی بد. ما باید بگوییم خط مشی سیاسی چه باید باشد و خط مشی فرهنگی چه. در واقع این گروه خودشان را عقل منفصل اجتماعی می دانند و جالب است که بدانید اینها ممکن است در مرکزیت اندک باشند اما سایه شان از خودشان بلندتر است که سعدی گفت: «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآورند غلامان او درخت از بیخ»، اینها عده ای هستند که اگر هسته مرکزی به آنها بگوید بروید و کلاه بیاورید، برای خوش آمدشان، سر می آورند. برای همین است که فکر می کنم اگر با اصلی های این هسته صحبت کنید بعید است که خیلی دغدغه این داشته باشند که خیابانی هم مثلا به اسم مصدق باشد یا نباشد. این پایینی ها هستند که برای نمایش خوش خدمتی حاضرند چنین اتفاقاتی را رقم بزنند و جلوی چنین نام گذاری هایی را هم بگیرند.