آرشیو پنجشنبه ۲۷‌شهریور ۱۳۹۹، شماره ۴۹۸۷
تاریخ و اقتصاد
۲۲

ناصرالدین شاه: کار ایران چیزی نمی شود!

از معاون الدوله شنیده شد که روزی به اطاق برلیان رفتم: شاه جلوی آینه نشسته بود و اصلاح می کرد، پشتش راه بود و مرا نمی دید. نوبتی گفت نمی شود و قدری فاصله بازگفت نمی شود، نوبت سوم با تاثر مقراض را دور افکند و گفت نمی شود و برخاست مرا دید و فرمود معاون الدوله دانستی چه نمی شود؟ عرض کردم می فرمایید و فرمود کار ایران چیزی نمی شود.

رجال ما هم خیلی صدیق و امین و مطلع از سیاست نبودند، به قدری هم که می شد، حفظ سیاست نکردند. امین الدوله از اشخاص تربیت شده بود و منشی حضور، شاه به پدرم می نویسد که مطالب محرمانه را توسط امین الدوله ننویس.

معروف است در طاق کسری (سفر عتبات) ناصر الدین شاه به رجال حاضر گفته بود من عادل ترم یا انوشیروان؟ از اطراف زبان تملق و چاپلوسی گشوده بودند. فرموده بود«از نظر من، چه انوشیروان مثل بوذرجمهر خدمتگزار داشت من مثل شماها»...

یحیی خان وزیر امور خارجه که رسما نوکر روس بود، در فوتش ناصرالدین شاه شکر کرد. در باطن امر 3 نفر را می شود اصولا در کار ایران مسوول قرار داد میرزا آقاخان را در قتل میرزا تقی خان امیرکبیر، محمود خان ناصر الملک را در خرید کارخانه چلوار بافی مندرس از پیرزنی روسی که کار نکرد و ناصرالدین شاه را از شوق تاسیس کارخانه انداخت و مایوس کرد و ملکم را در طرح بساط فراموشخانه...

ه‍دای‍ت ، م‍ه‍دی‍ق‍ل‍ی ، خ‍اطرات و خ‍طرات : ت‍وش‍ه ای از ت‍اری‍خ ش‍ش پ‍ادش‍اه و گ‍وش‍ه ای از دوره زن‍دگ‍ی م‍ن /  ن‍وش‍ت‍ه م‍ه‍دی‍ ق‍ل‍ی ه‍دای‍ت (م‍خ‍ب‍رال‍س‍ل‍طن‍ه). تهران: زوار،1361،ص53