آرشیو سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۹، شماره ۹۸۷۵
صفحه آخر
۱۲

معراج السعاده

(71)

دوم آنکه: بر متعلم، مهربان و مشفق باشد و خیرخواهی او را ملاحظه نماید و او را نصیحت های مشفقانه گوید و در تعلیم، به قدر فهم او اکتفا کند و با نرمی و گشاده رویی با او سخن گوید و درشتی و غلظت با او نکند. سوم آنکه: چون او را سزاوار علمی داند از او مضایقه نکند و «ضنت» و بخل نورزد و کسی را که قابل مطلبی نداند، آن مطلب را با او در میان ننهد و با او نگوید. چهارم آنکه: چیزی که خلاف واقع باشد به او نگوید و نخواهد امری را که مطابق واقع نیست به او بفهماند، بلکه چنانچه شبهه ای وارد شود که نداند، سکوت کند و تامل نماید تا جواب صحیح به دست آورد و تعلیم کند و این شرطی است مهم در تعلیم، زیرا که اگر ملاحظه نشود، ذهن متعلم به خلاف واقع معتاد می شود و سلیقه او اعوجاج به هم می رساند و از ترقی بازمی ماند.و آنچه مذکور شد، شرایط کلی تعلیم و تعلم است و یمکن که آداب جزئیه دیگری هم باشد که متفحص در احادیث و علم اخلاق بر آن ها مطلع گردد و کسی که معرفت با اهل این زمان داشته باشد، می داند که آداب تعلیم و تعلم، مثل سایر اوصاف کمالیه «مهجور» و معلم و متعلم از ملاحظه شرایط دورند، زمان و اهل آن فاسد و بازار هدایت و ارشاد «کاسد» گشته، نه نیت معلم خالص است و نه قصد متعلم و نه غرض استاد صحیح است و نه منظور شاگرد و ازاین جهت است که: از هزار نفر یکی را رتبه کمال حاصل نمی شودو اکثر در جهل خود باقی مانند، با وجود این که بیشتر عمر خود را در مدارس به سر می برند. فایده دوم: بدان که جمیع علوم اگرچه روح را کمال اند و نفس را جمال، لیکن متفاوت اند در شرافت و تکمیل و وجوب تحصیل، زیرا که علوم بر دو قسم اند: اول: علم دنیا و آن علومی است که معظم فایده آن برای دنیاست، مثل طب، هندسه «نجوم» ، «عروض» ، موسیقی «هیئت» و حساب و از این علوم چندان «بهجت» و سعادتی در عالم عقبی حاصل نمی شود و ازاین جهت تحصیل آن ها واجب نیست، بلی «نادرا» می شود که در تحصیل بعضی مسائل بعضی از این علوم، واجب کفایی باشد.