آرشیو دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹، شماره ۵۰۰۲
تاریخ و اقتصاد
۲۶

واکاوی

گشایش نخستین مجلس مشروطه

نخستین جلسه دوره اول مجلس شورای ملی 14 مهر 1285 برابر با 6 اکتبر 1906 در کاخ گلستان و در حضور مظفرالدین شاه قاجار گشایش یافت. مجلس شورای ملی در جریان جنبش مشروطه و بر پایه اولین قانون اساسی ایران تشکیل شد و همراه با مجلس سنا، در حکم پارلمان ایران بود. مجموعه مجلس شورای ملی و مجلس سنا را اغلب به نام «مجلسین» می خواندند. در آن زمان خانه میرزاحسین خان سپهسالار (صدراعظم معروف دوره ناصری) واقع در میدان بهارستان (جنب مسجد و مدرسه سپهسالار) به تشکیل جلسات مجلس شورای ملی اختصاص می یافت که تا انقلاب ایران در سال 1357 ه‍.ش بیشتر جلسات در همان جا تشکیل می شد. در دوران آغازین مجلس، به احترام فرمان مشروطیت مظفرالدین شاه به مجلس شورای ملی ایران «دارالظفر» نیز می گفتند.

از صدور فرمان مشروطیت در سال 1285 خورشیدی تا انقلاب اسلامی 1357 خ. کلا 24 دوره مجلس شورای ملی تشکیل شد که البته در میان برخی از این دوره ها ایام فترت پیش می آمد و کشور بدون مجلس می ماند. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران تاریخ معاصر نخستین دوره مجلس شورای ملی با وجود همه افت و خیزها و ترکیب نامتجانس نمایندگان یکی از بهترین دوره های قانون گذاری در ایران بود. جا افتادن این مفهوم که شاه مانند همه اهالی مملکت یک رای بیشتر ندارد و دیگر سایه خداوند روی زمین نیست، مهم ترین موضوعی بود که در مجلس اول باید برای مردم و نمایندگانی که از اصناف و گروه های سیاسی وارد خانه سپهسالار می شدند جا می افتاد. مجلس در سیزدهم مهرماه 1285 درست 60 روز بعد از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه قاجار در کاخ نیاوران بازگشایی شد. این مجلس که صنفی و طبقاتی بود در نخستین روز افتتاح خود مرتضی قلی خان هدایت ملقب به صنیع الدوله را که بیشتر از آنکه چهره سیاسی باشد چهره فرهنگی بود به عنوان رئیس انتخاب کرد. مهم ترین اقدام این مجلس تدوین قانون اساسی کشور در 51 اصل بود. حضور هدایت به عنوان یک چهره معتدل در تدوین سریع این قانون تاثیر زیادی داشت. بهارستان نشین ها می دانستند عمر شاه آن قدر به دنیا نخواهد بود و پیش از آنکه بیماری کلیه و نقرس نفسش را بگیرد باید آن را به امضای او برسانند. اما این تنها موضوع این مجلس نبود که رئیس سابق مدرسه دارالفنون را به عنوان رئیس برگزیده بود؛ قرارداد 1907 هم مطرح بود که ایران را به سه بخش بین روسیه، انگلستان و بی طرف تقسیم می کرد. قراردادی که بیشتر از بیست سال پیش ناصرالدین شاه قاجار آن را پیش بینی کرده بود و بر بخت شاهی که برای رفتن به شمال و جنوب مملکتش باید از اجنبی اجازه بگیرد لعنت فرستاده بود. مرتضی قلی خان هدایت که از خاندان مشهور مخبرالدوله بود باید در مقابل چنین قراردادی می ایستاد. او که در آلمان رشته معدن خوانده بود در 35 سالگی وقتی به ایران بازگشت با نظر مثبت ناصرالدین شاه قاجار دختر مظفرالدین میرزا را به همسری گرفت و به خدمت اداره معادن در آمد که ضمیمه وزارت علوم و اوقاف بود که پدرش علی قلی خان مخبرالدوله وزیرش بود. او که در فرنگ درس خوانده بود به فکر پیشرفت صنعت در ایران افتاد و اقدام به تاسیس کارخانه فلزکاری کرد. این کارخانه اگرچه نتوانست موفق باشد اما او را به مقام وزیر خزانه داری رساند. با امضای فرمان مشروطه او به همراه مشیرالدوله و محتشم السلطنه نظامنامه انتخابات را تدوین کردند. او بعد از این بود که به عنوان رئیس مجلس برگزیده شد و تا شهریور 1286 در این سمت حضور داشت. اما سختی کار ریاست مجلس و کارشکنی های برادرزنش محمدعلی شاه صبر صنیع الدوله را سر آورد و بعد از ترور اتابک در ورودی مجلس استعفای خود را تقدیم کرد و جای خود را به میرزا محمودخان علامیر احتشام السلطنه داد.

خاطرات عمار لوئی از دوران مشروطه

خاطرات میرزااحمدخان عمارلوئی مجموعه ای از یادداشت های اوست که در سه برهه زمانی نوشته شده است. این خاطرات را انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی با عنوان «خاطرات عمارلوئی» چاپ کرده است. عمارلوئی از رجال آزادی خواه انقلاب مشروطه و نماینده دوره دوم و سوم مجلس شورای ملی بوده است. دکتر رسول جعفریان، رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در مقدمه ای بر این کتاب چنین نوشته است: «کتاب حاضر از چند جهت اهمیت دارد؛ نخست آنکه با تجربه های فکری و سیاسی یک روحانی از مکتب آخوند خراسانی مواجهیم که به دلیل پیوند خوردن وی با مشروطه و جریان نوگرا، به دفاع از مشروطه پرداخت.

وی با اینکه تحصیلکرده نجف البته در مدتی کوتاه بود، در جریان مقاومت تبریز که مورد حمایت سخت آخوندخراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بود به این شهر رفت و پس از پیروزی توانست در دوره دوم و سوم مجلس، از سوی مردم قزوین و یزد به مجلس راه یابد. سرنوشت این روحانی در گیرودار این تحولات و بعدها همراه شدنش با مهاجران به کرمانشاه و از آنجا به استانبول چیزی شبیه اسدالله ممقانی بود که لباس روحانیت را کنار گذاشت و بعدها تا پایان عمر در سال 1311 در مشاغل مختلف سیاسی فعالیت کرد. چنین افرادی مانند شیخ ابراهیم زنجانی در این دوره اندک نیستند و حتی برخی هم که روحانی ماندند، مانند اسدالله خرقانی اما افکار تجددخواهانه در آنها پابرجا ماند.  نکته دیگر درباره این کتاب این است که منبعی تازه برای مشروطه از کسی است که خود درگیر تحولات آن در تبریز و قزوین و تهران بوده است. اینکه یادداشت های یک نفر پس از گذشت بیش از یکصد سال از آن رویداد به دست آید، خود تحفه ای است که باید نشر آن را سودمند دانست. به هر روی، اثر حاضر منبعی دست اول و با ارزش است که می تواند در تکمیل اطلاعات و تدقیق در تحلیل های ما نسبت به رویدادهای مشروطه موثر باشد. نکته سوم آنکه این مجموعه علاوه بر اهمیت آن در شناخت حوزه علمیه نجف و و شماری از طلاب فعال سیاسی و دیدگاه های موجود، آگاهی ما را درباره هویت ایرانیان عراق و نقش آنان در مشروطه فزونی می بخشد. بخش سفرنامه احمدی این کتاب که بخش نخست کتاب را تشکیل می دهد عملا نوعی سفرنامه اما گزارش مسائل جاری در این شهرهاست. نویسنده که در آن سال ها طلبه و یک فعال سیاسی بوده، به گزارش آنچه دیده پرداخته است. این سفرنامه علاوه بر شناخت وضعیت نجف و تلاش هایی که در سال 1326 برای حمایت از جنبش تبریز در جریان بود، می تواند ما را با نوع دیدگاه های یک محصل علوم دینی که در عصر فراگیر شدن تجدد می زیسته آشنا کند. مقایسه ملت ما با ملل اروپایی، توجه به آداب و رسوم نوین، عقب ماندگی فرهنگی و بسیاری از مسائل دیگر، کاملا ذهن وی را به خود مشغول داشته و همان تاثیری را که روی شیخ ابراهیم زنجانی و سیداسدالله خرقانی داشته، برجای گذاشته است.