آرشیو یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹، شماره ۹۸۸۹
صفحه اول
۱
سرمقاله

قصه مذاکره از کجا آب می خورد؟

مسعود پیرهادی

آستانه سنجی های گاه و بیگاه رئیس جمهور اعضای کابینه و حلقه مشاوران، نسبت به مذاکره مجدد با  آمریکا حاوی نکات فراوانی است که بایستی به دقت رصد و بررسی شود.

1. دجال را پدیده ای یک چشم معرفی کرده اند و در تفسیر آن گفته اند چشم دنیابین آن فعال و بیناست و چشم خدابین ندارد. ما هم به اندازه ای که نه به زبان؛ بلکه به قلب و عقیده، خداناباور باشیم و با عقل محاسبه گر ضرب و تقسیم کرده و گمان کنیم «تدبیر» امور می کنیم؛ تقدیر الهی بر نصرت و توفیق مان رقم نخواهد خورد؛ کمااینکه خداوند به عزت و جلالش قسم خورده است «امید» هرآنکس که به غیر او دلبسته است را ناامید می کند. دعوا، دعوای خداباوران و کدخداپرستان است و نتیجه نیز از پیش معلوم.

2. از وزیر تا رئیس وزرا، گویی منتظرند یک لقمه آماده ای با مذاکره به دست آورند و هم معضل فروش نفتشان حل شود و هم فقدان ارزشان مرتفع. گویی نه حافظه تاریخی دارند و نه هوش سیاسی.

 پیشتر از این لازم بود حوادث ابتدای انقلاب و دفاع مقدس را یادآوری کنیم تا به ورطه فراموشی سپرده نشود، اما حالا لازم است 7 سال سخت دولت آقای روحانی را هم مرور کنیم تا فیل آقایان دوباره یاد هندوستان نکند و یادشان نرود با فشارهای ایمیلی و پرتاب خودکار، چقدر خود را به زحمت انداختند! سرداران مذاکره، گمان کردند می توانند از نمد لغو تحریم های تسلیحاتی، کلاهی دست و پا کنند و دوباره سر مردم مظلوم بگذارند. مذاکره برای بهبود معیشت، مجاز بود؛ مذاکره با کسی مجاز شمرده شد که خون حاج قاسم را زمین نریخته بود. مذاکره با آمریکای بدعهد و بدپیمان برای شما خوش بین های به دشمن مجاز شمرده شد که امروز از خجالت آب شوید نه اینکه دوباره دم از مذاکره بزنید. واقعا با چه رویی و به چه امیدی می خواهید دوباره با کسی مذاکره کنید که دارو و کالاهای اساسی را تحریم کرده؟ دوباره کدام قلب را می خواهید از سیمان پر کنید و کشور را به عقب اندازید؟ یک بار مذاکره کردید و اثر 500 درصدی تورمش را روی مسکن و 900 درصدی روی دلار و خودرو و... دیدیم. تجربه نشان داده نه مرد کارید نه مذاکره؛ عیبی هم ندارد؛ لااقل از ژست عقل کلی دست بردارید و این سه صد روز باقی مانده را در قرنطینه بمانید تا 1400 فرارسد و بلکه فرجی شود و دولتی سر کار آید که هم جوان است و هم به جوانان اعتماد دارد. واقعا کسی از دولت پیرمردها توقع کار ندارد؛ ولی توقع اجازه خرابکاری مجدد هم نباید داشته باشید.

3. فشارها و تحریم های همه جانبه آمریکا و همراهی عملی کشورهای اروپایی بدیهی و اظهر من الشمس است؛ به همین دلیل از آن فشارها واضح تر، این است که بدانیم دوره تنبلی و

 پسر حاجی طور عمل کردن گذشته است. یک زمانی جیب کشور با فروش نفت پر می شد و شاید همین امر ما را بدعادت و تنبل بارآورد و امروز به هر تقدیر اینگونه نیست. اما راهکار چیست؟ قطعا مذاکره با آمریکا نیست که «من جرب المجرب حلت به الندامه» آزموده را آزمودن خطاست و ثمره اش جز پشیمانی نیست. اما قطعا نمی توان و نباید از مردم توقع داشت فشارها را به تنهایی تحمل کنند؛ هزینه ایستادگی بر سر مردم سالاری این است که مابقی ارکان حاکمیت، جور قوه مجریه ضعیف و کسل را بکشد و حداقل ها و ضروریات اولیه مردم را فراهم کند و قوه مجریه را در ریلی قرار دهد که توان تخطی از آن را نداشته باشد. عادت 40 ساله وابستگی به نفت، آفتی است که تنها اقتصاد مقاومتی می تواند جلوی آن را بگیرد، به نحوی که ترک آن عادت، موجب مرض نشود.