آرشیو یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹، شماره ۹۸۸۹
صفحه آخر
۱۲
یادمان

خاطره «سنگر آبی»

راوی: منوچهر خرم آبادی

ساعت 2 بامداد سوم تیرماه 1366 عملیات نصر 5 با رمز یا زهرا (س) در ضلع جنوب غربی سردشت و منطقه مرزی شمال عراق آغاز گردید و پس از 2 ساعت درگیری و تثبیت ارتفاع مشرف بر شهر قلعه دیزه عراق در حدود ساعت 5 صبح پس از کندن سنگر انفرادی و خواندن نماز صبح و پوشیدن بادگیر (به سبب سرما و بارانی بودن هوا) و به دلیل خستگی ناشی از 14 ساعت پیاده روی در کوهستان به همراه تجهیزات نظامی (بیسیم 12 کیلویی پی آر سی،دو عدد باطری بیسیم یک کیلویی،دو عدد نارنجک،سرنیزه،قمقمه و...) و بارش شدید خمپاره و گلوله به خواب بسیار عمیقی فرو رفتم و در حدود ساعت 8 صبح به سبب احساس سرمای شدید از خواب بیدار شدم و گمان کردم که شدت باران باعث سیل شده و من درون رودخانه افتاده ام لیکن پس ازاین که خواب ازسرم پرید و به خودم آمدم ، متوجه شدم که سنگر پر از آب و به استخر کوچک و یا به تعبیر دیگر به سنگر آبی تبدیل شده و تنها سرم زیرآب نرفته و ازاین رو به شدت می لرزم و تمام لباس ها و تجهیزاتم خیس شده است. پدافند از منطقه عملیاتی به مدت دو روز دیگر با همین وضع که برای من و دیگر رزمندگان گردان امام حسین (ع) از تیپ 110 قائم (عج)پیش آمده بود ادامه داشت و سپس با لطف پروردگار و سلامتی کامل به عقبه تیپ واقع در پادگانی در 15 کیلومتری جاده مهاباد میاندوآب بازگشتیم و خود را مجددابرای تبعیت محض از فرامین ولی فقیه و فرماندهی کل قوا حضرت امام آماده می نمودیم.