آرشیو یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹، شماره ۵۸۰۹
صفحه آخر
۱۲
یادداشت

صدایی از بهشت

محمد لطفی (نویسنده)

 به نظرم نانوشته ترین نوع کاربردی زبان، زبان احساسات است یعنی زبان یک نفر را ندانی و او هم زبان تو را نداند، اما از روی احساسات و عواطف، بدون نماد بتوانید همدیگر را بفهمید. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که تو علاوه بر این که مخاطب غیرهمزبان داری، بتوانی نوعی همذات پنداری در او ایجاد کنی و آنچه در قلبت می جوشد و روی زبانت جاری است را عینا به وجود شنونده ات منتقل کنی. این یک تخصص است؛ تخصصی که از بین میلیاردها انسان آمده و رفته، خیلی هایشان بلد نبوده یا از آن استفاده نکرده اند؛ راهش این است که باید خودت غرق در آن موضوع شوی تا بتوانی با زبان احساس با مخاطب غیرهمزبانت تبادل کلمه داشته باشی. حالا خودتان را پرتاب کنید به ساعت چهار عصر روز یازدهم محرم؛ روز فردای عاشورا. خیلی از ماها که چشممان دارد کلمه های آذری را دنبال می کند، زبان آذری نمی دانیم. حالا در یک صفحه جدید گوگل، اسم سلیم موذن زاده را جست وجو کرده و یکی از نتایج را باز کنید و روی علامت پلی بزنید. نه می فهمید چه می گوید و نه از جزییات روضه خواندنش باخبرید، اما بدون این که بخواهید، یک بغض به درشتی استخوان های گلوگیر، جا خوش می کند وسط راه نفس و تا اشک نریزید، یقه تان را رها نمی کند. این درست همان همذات پنداری ناخواسته و ناخودآگاهی است که انتقال عواطف، می تواند در مخاطب ایجاد کند. همان فن و هنر و نمک که سلیم موذن زاده بالاترین درجه اش را فتح کرده بود. امروز دوم آذر سالروز عروج آقا سلیم است. آقا سلیم بسیار گریست و گریاند؛ خیلی وقت ها بدون این که مخاطبش جزئیات زبانش را درک کند.

آقا سلیم! برای همه ناله هایی که زدید و شنیدیم و بدون فهم کلمات، مو به تنمان سیخ شد و بغض مان اشک شد به شما مدیون و از شما ممنونیم. لطفا در جوار مولایان مان، دعاگوی مان باشید.