آرشیو پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۰، شماره ۲۲۷۶۳
اخبار کشور
۲
به جای گفت و شنود

جان است اینکه از تن خرداد می رود

دکتر محمدکاظم یوسف پور

گفته اند «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» اما، امام راحل ما -رضوان الله تعالی علیه- حکایت دیگری دارد. او از راه دیده به دل راه نیافته بود که وقتی از دیده می رود، از دل نیز برود. نام او برای همیشه تاریخ در ژرفای دل و جان همگان ماندگار خواهد ماند. در آستانه سالروز رحلت خمینی کبیر که «احیاء کننده اسلام ناب محمدی (ص)» برازنده اوست، این ستون را به سروده ای از شاعر متعهد کشورمان آقای محمد کاظم یوسف پور اختصاص می دهیم.

این سرو سر بلند که دلشاد می رود

از تن، روان ماست که آزاد می رود

از چشم روزگار روان است اشک داغ

آن گونه سیل وار که بنیاد می رود

ای آسمان پاک! به حرمت نظاره کن

این آرزوی ماست که بر باد می رود

از ما به جز وفای به پیمان نرفته بود

بر ما چگونه این همه بیداد می رود

فریاد از این زمانه! که از دست روزگار

تقوا و زهد و مردمی و داد می رود

جانم فدای چشم تو! کز باده حضور

ما را خراب کرد و خود آباد می رود

آیا کدام وعده شیرین شنیده بود

کاینسان به شوق وصل چو فرهاد می رود

او روح بود و در تن دوران دمیده بود

جان است اینکه از تن خرداد می رود

بر سینه زمان، چو طوفان روزگار

از سینه زمانه، چو فریاد می رود

مثل خیال خوش اگر از چشم ما گریخت

هرگز گمان مدار که از یاد می رود