شوکران نوش
خیال روی تو
گرم قبول کنی ور برانی از بر خویشن / گردم از تو و گر خود فدا کنم سر خویش
تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی / چنان که در دلت آید به رای انور خویش
نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب / غلام خویش همی پروری و چاکر خویش
اگر برابر خویشم به حکم نگذاری / خیال روی تو نگذارم از برابر خویش
مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند / که راضی ام که قفا بینم از ستمگر خویش
سعدی