آرشیو پنج‌شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱، شماره ۸۱۵۱
صفحه آخر
۱۶
یادداشت

ضرورت نگاه انتقادی به خوشنویسی

هویت از آینده می آید

مجید فروغی (پژوهشگر هنر)

خوشنویسی امروز به نگاه انتقادی نیاز دارد؛ نگاه انتقادی نامحدود و بی محابا که همه زیر و بم جریان خوشنویسی و البته نقاشی خط را در نسبت با جهان معاصر و همچنین در بستر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به چالش بکشد. می شود جسورانه اهل هنر را دعوت کرد تا درباره گزاره «خوشنویسی هویت ما است»، فکر کنند و با توجه به آنچه امروز هویت خوانده می شود، درباره این گزاره تردید کنند. یادآوری و تاکید کنیم که هویت، دیگر فقط بودن نیست، بیش از آنکه بودن باشد، شدن است؛ هویت امری گشوده است و گویی به طور مستمر از آینده می آید اما ما همچنان به پشتوانه گذشته و پیشینه، خوشنویسی را هویت خود می دانیم، غافل از اینکه هویت بیشتر در اکنون و آینده تعریف می شود و آنچه می شویم هویت ما است، نه آنچه بوده ایم. بنابراین خوشنویسی برای حضور در جریان هنر مدرن و معاصر، نمی تواند چشم خود را روی ویژگی ها و واقعیت های آنها ببندد و فقط به دیروزش مباهات کند. نقاشی خط از همین ضرورت آمد. خوشنویسی و نقاشی خط، خود را در متن جریان هنر مدرن ایران قرار دادند و تاکنون سهم مهمی هم از بازار هنر به خود اختصاص داده اند، اما همه رابطه و نسبت خوشنویسی با هنر مدرن بر نقاشی خط متمرکز شد؛ گویی خوشنویسی هیچ ایده دیگری برای نوآوری و ارتباط با هنر مدرن و معاصر نمی یابد و نوآوری و خلاقیت خوشنویسی را فقط در نقاشی خط آزمون شده ممکن می بیند و از آن گذر نمی کند. البته اقبال به نقاشی خط در بازار هنر نیز بر این تمرکز، ماندن و جست و جو کردن در آن را نمی توان نادیده گرفت. فروش آثار نقاشی خط در گالری ها و حراج ی ها، تداوم آن با رهروان بیشتر را دامن می زند و آثار تکراری و کپی های فراوان هم بخشی از ارمغان آن است. نقاشی خط در ظرفیت بالای آن، در چند دهه آزموده شده و نسل های مختلف، خود را در آن محک زده اند یا به تقلید روی آورده اند که شاید اگر امید به بازار آن کمرنگ می شد، تعدادی از هنرمندان در نقاشی خط باقی نمی ماندند و خارج از آن راهی برای خلاقیت جست و جو می کردند. گرچه خدمت نقاشی خط به خوشنویسی برای پویایی در هنر مدرن فراموش نمی شود، اما در نگاهی انتقادی مانعی شده است که خوشنویسان هرچه را در هنر مدرن و معاصر می خواهند، تنها در نقاشیخط جست و جو کنند، در حالی که ممکن است بیرون از آن هم بتوان خلاقیت و ایده های نو را در خوشنویسی سراغ گرفت. انگار نقاشی خط آخرین میدان تجربه های خلاقانه است، بنابراین در همین جا نقاط مختلف را کنکاش می کنند و عده بی شماری دور خودشان می چرخند و رخدادهای هنر معاصر را نظاره می کنند.

هنوز چگونگی رابطه و نسبت خوشنویسی با هنر معاصر مشخص و آشکار نیست و گرچه می توان تجربه های پراکنده و منقطعی را مشاهده کرد اما هنوز راهی به این رابطه باز نکرده است. غالبا در چرخ و دور نقاشی خط سرشان گرم است و به تلنگرهایی که ضرورت و اهمیت معاصریت را فریاد می زنند، چندان توجه و تامل ندارند. امروز فضا و جریان هنر از یک سو و بازار هنر از سوی دیگر، هنرمندان خلاقی را جست و جو و جذب می کند که معاصریت در آثارشان وجود داشته باشد و لازمه اش آن است که هنرمند خود انسان معاصر باشد، به زمانه زیست خود بیندیشد و با نگاه انتقادی درباره آن تامل کند.