آرشیو پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱، شماره ۴۵۱۹
ملت شهر
۱۱

معرفی کتاب «آدمی: یک تاریخ نویدبخش»

محمد فاضلی

آیا آدمی ذات بدی دارد؟ آیا دیگران عموما غیرقابل اعتماد هستند؟ آیا آدمیان موجوداتی خون ریز هستند که در طول تاریخ خود بیش از هر موجود دیگری دست به خشونت زده اند؟ آیا آدمیان کلا موجوداتی تنبل هستند؟ این سوالات بیان دیگری از یک مناقشه دیرپای در فلسفه و علوم اجتماعی هستند که شاید بیش از هر چیزی با تقابل بین دیدگاه های توماس هابز فیلسوف انگلیسی و ژان ژاک روسو فیلسوف سوئیسی نمایندگی شده اند.

هابز «بدبینی که می خواست به شرارت سرشت بشر باور داشته باشیم» (ص. 62) با نظریه وضعیت طبیعی نماینده پاسخ مثبت به این سوالات است. وضعیت طبیعی حالتی است که در فقدان یک قدرت سیاسی قاهر، هر کسی در چارچوب حق و تمایل خود به دوری از مرگ، از خود دفاع می کند و وضعیتی شبیه به جنگ «همه علیه همه» پدید می آید. روسو «مردی که اعلام کرد که ته قلب مان همگی نیک هستیم» (ص. 62) در مقابل آدمیان را موجوداتی نیک خواه و بدون تمایل به بروز خشونت تصویر می کرد و بدی های آدمی را محصول تمدن، مالکیت و نابرابری می دانست. روتخر برخمان (متولد 1988) مورخ و نویسنده هلندی (تحصیل کرده دانشگاه کالیفرنیا و اوتخرخت در هلند) در کتاب «آدمی: یک تاریخ نویدبخش» (سال 2019) کتابی نوشته است تا با استفاده از داده های علوم مختلف - از روان شناسی و علوم سیاسی گرفته تا تاریخ، باستان شناسی، اقتصاد، فلسفه و مردم شناسی - تصویر هابزی از انسان را به چالش کشیده و به نفع تصویر روسویی استدلال کند.

ساختار کتاب برخمان در هر فصل را این گونه می توان توصیف کرد: وی با ذکر داستانی واقعی شروع می کند. این داستان در نگاه اول تصویر هابزی (ذات بد) از انسان را نشان می دهد. گاه محققان سرشناس دیگری هم این نگاه هابزی به داستان را تایید کرده اند. آن گاه در لحظه ای که خواننده می خواهد متقاعد شود که بله آدم ها همان موجودات بدذاتی هستند که توماس هابز تصویر می کرد، برخمان از راه می رسد، خلل های موجود در روایت ارائه شده را برمی شمارد و شواهدی از بررسی های جدید یا مطالعات پیشین ارائه می کند که موید نگاه روسویی به انسان است. سبک نگارش کتاب به دلیل ساختاری که برخمان برای کتاب برگزیده و تعداد بسیار زیاد داستان هایی که در فصول مختلف گنجانده، برای خواننده جذاب است. ترکیبی از داستان های واقعی، بررسی های علمی که نویسنده از آنها برای کاوش در زوایای مختلف هر داستان استفاده می کند، نوعی نگاه پلیسی که دائم به خواننده متذکر می شود چرا به این شواهد متناقض و زوایای ناشناخته دقت نمی کنی؟ و مواجه شدن با ایده هایی که در تضاد با عمده تصورات پیشین خواننده درباره انسان است، جذابیت های زیادی به کتاب می دهد. بگذارید به سبک خود نویسنده با سوال و ایده اصلی کتاب مواجه شویم. آیا شهروندان غیرنظامی انگلیسی و آلمانی زیر بمباران های شدید بمب افکن های دشمن روحیه خود را از دست دادند؟ آیا آنها شکستند، به یکدیگر کمک نکردند و به وضع طبیعی هابز دچار شدند؟ آیا در جریان توفان کاترینا در آمریکا، نظام اجتماعی از هم پاشید و همان گونه که برخی رسانه ها گزارش کردند دزدی، تجاوز و قتل سکه رایج زندگی در بحران شد؟ آیا سربازان در جبهه های نبرد تا آخرین گلوله خود را شلیک کرده و همه آنها به کشتن دشمن فکر می کنند؟ آیا وقتی چند نوجوان تصادفا در یک جزیره غیرمسکون پیاده شوند (موضوع کتاب سالار مگس ها)، با هم درگیر می شوند و خشونت بروز می کند؟ پاسخ برخمان به همه اینها منفی است و ایده ای رادیکال را مطرح می کند: «اغلب افراد در باطن نیک هستند». (ص. 18) فرنس د وال زیست شناس هلندی در کتابی مشهور استدلال کرده است که «تمدن فقط لفافه ای نازک است که با کوچک ترین تلنگر فرومی پاشد» (ص. 20) این تلنگر می تواند بمباران، قرارگرفتن در موقعیت قدرت، توفان کاترینا یا موقعیت جنگی باشد. همین زیست شناس در کتاب «سیاست در میان شمپانزه ها» نوشته است «بخش های کاملی از ماکیاولی را می توان مستقیما به رفتار شمپانزه ها اطلاق کرد» (ص. 258) و زیست شناسان می دانند که 99 درصد دی ان ای انسان با شمپانزه ها مشترک است. برخمان می خواهد این نظریه لفافه را به چالش بکشد و علی رغم آنکه کتابش را «موعظه ای درباره نیکی ذاتی انسان» (ص. 27) نمی داند ولی معتقد است «ما - طبق سرشت خود، به عنوان کودک، در جزیره ای نامسکون، هنگام آغاز جن، هنگام وقوع فاجعه - تمایل شدیدی به سویه نیک خود داریم» (ص. 27). برخمان می خواهد خواننده اش را متقاعد کند که همین نیکی انسان هوموساپینس که «در دسته های بزرگ تری همزیستی می کرد، دفعات بیشتری از این گروه به گروه دیگر مهاجرت می کرد» (ص. 90) سبب شده است بر نئاندرتال ها که مغزهای بزرگ تری داشتند و قدرتمندتر بودند پیروز شود و «شرایط خشن اقلیمی آخرین عصر یخبندان را تاب بیاوریم چون توان همکاری را کسب کرده بودیم» (ص. 91) و همه اینها بدان دلیل بود که «انسان ها مشتاق کنار هم بودن و تعامل هستند» (ص. 92) انسان معمولی خشن نیست و مقاومتی درونی در برابر کشتن هم نوع خود دارد اما به نظر برخمان رسانه ها تصویری متفاوت از انسان ساخته اند هرچند «تصویری که هالیوود ساخته همان قدر با خشونت واقعی تناظر دارد که هرزه نگاری با معاشقه مرتبط است» (ص. 106). برخمان وقتی می پذیرد که «مردم سرشتی مهربان دارند» (ص. 163) با این مشکل مواجه می شود که رخدادهایی نظیر آشویتس را چگونه باید توضیح داد؟ دیکتاتورهایی مثل استالین، مائو یا پل پوت را چگونه باید تبیین کرد؟ او توضیح می دهد که چگونه برای وقوع چنین رخدادهایی باید «شر را در نیکوکاری استتار کرد» (ص. 197) و افراد مرتکب شر می شوند چون باور می کنند که دارند کار خوبی انجام می دهند. «عاملان باور داشتند که در جبهه درست تاریخ هستند. کارخانه تبلیغات نازی... سال ها فرصت داشت کارش را بکند....فقط آن گاه بود که چیزی که به ذهن هم نمی آمد اتفاق افتاد» (ص. 200). نویسنده می خواهد نشان دهد «قرن هاست که فرض کرده ایم انسان ها خودخواه هستند، که ما حیوانات وحشی هستیم، یا بدتر. قرن هاست که باور کرده ایم تمدن لفافی نازک است که با کوچک ترین تلنگر فرو می ریزد. حال می دانیم که این دید نسبت به بشر، و این طرز نگرش به تاریخ مان کاملا غیرواقعی است» (ص. 416). او نمی خواهد مثل کتاب های روان شناسی زرد موعظه کند و به همین خاطر معتقد است «وظیفه اصلی ما ساختن نهادهای متفاوت است» (ص. 416) نهادهایی که اجازه دهند فردگرایی شدید بر زندگی غلبه نکند و زمینه ای برای بروز ظرفیت های نگاه روسویی به انسان آشکار شود. برخمان می خواهد نشان دهد باور انسان به مهر و نیک خواهی قادر است تفکر نوینی بیافریند و مبنایی برای تغییرات راستین در جامعه باشد. وی بر اساس همین رویکرد، ده قانون برای زندگی نیز ارائه می کند. دیدگاه های برخمان در این کتاب مبنای فلسفه اجتماعی وی و از جمله حمایت او از «درآمد پایه» (Basic income) نیز بوده است. کتاب «آدمی: یک تاریخ نویدبخش» را مزدا موحد به فارسی ترجمه کرده و فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم در 504 صفحه منتشر کرده است.

برگ برگ، رسانه تخصصی معرفی کتاب است. برای تهیه کتاب می توانید از طریق صفحه اینستاگرام برگ برگ اقدام کنید.