آرشیو شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱، شماره ۲۳۲۶۷
ورزشی
۹
حدیث دشت عشق

یادی از شهید علی حسینی

آنچه دشمن نتوانست بگیرد

شهید والامقام علی حسینی فرزند سیف الله در آخرین روز سال 1346 در محلات به دنیا آمد،در هفتم تیر 1363 برای اولین بار برای اعزام به جبهه وارد پادگان آموزشی 21 حمزه سیدالشهداء(ع) و پس از آن عازم کردستان شد، برای دومین بار در دوازدهم دی 1364 عازم منطقه جنگی جنوب شد، بعد از چند روز در کمین شماره 4 جزیره مجنون به علت اصابت گلوله توپ به سنگر، از ناحیه پا مجروح شد، سرانجام بعد از مجاهدت های فراوان در تاریخ هجدهم فروردین سال 1365 برای سومین بار جهت نبرد با متجاوزین بعثی به جبهه رفت و بالاخره در منطقه عملیاتی مهران و عملیات کربلای یک نوزدهم تیر سال 1365 به دیدار حق شتافت.

در بخشی از وصیت نامه شهید علی حسینی می خوانیم: «خدایا، بارالها، معبودا، معشوقا، مولایم، من ضعیف و ناتوان دوست دارم در راهت شهید شوم. دوست دارم چشم هایم را دشمن در اوج دردش از حلقه در کردستان در آورد و دستهایم را در تنگه شهر بانه در آورد، پاهایم را در کوه های سر به فلک کشیده کردستان قطع کند، قلبم را با رگبارهای کومله و دموکرات از من بگیرد و سرم را در سردشت قطعه قطعه کنند تا در کمال آزادی، دشمنان مکتبم ببینند که گر چه چشم ها، دست ها، پاها، قلب، سینه و سرم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به خدا و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام(قدس سره) و اسلام است.»