آرشیو پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۸۱۹۳
فرهنگی
۱۵

«شب 100 سالگی محمدعلی موحد» با حضور جمعی از مفاخر فرهنگی و هنری کشورمان برگزار شد

پاسداشت یک قرن خدمت پیر خرد و دانش

شامگاه گذشته جمعی از یاران قدیمی و دوستداران محمدعلی موحد برای گرامیداشت دهه ها فعالیت علمی و فرهنگی این مولاناشناس که نه فقط در ایران، بلکه در ترکیه نیز چهره ای شاخص و سرشناس محسوب می شود گرد هم آمدند و از یک عمر تلاش و خدمت او به فرهنگ این سرزمین گفتند. در این مراسم که با عنوان «شب صد سالگی محمدعلی موحد» برگزار شد جمعیت مشتاقان به اندازه ای بود که تعداد زیادی پشت درهای بسته ماندند.

حضور 2 هزار نفری مردم

مراسم شب یکصدسالگی محمدعلی موحد، نویسنده، مترجم، حقوقدان، مصحح و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور چهره های شاخصی همچون مصطفی محقق داماد، ژاله آموزگار، محمدرضا شفیعی کدکنی، شهرام ناظری و احمد مسجدجامعی و البته حضور پرشمار مردم به میزبانی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد؛ مراسمی که به گفته مجریان برپایی اش با حضور دو هزار نفری مردم همراه بود.

آغازگر این مراسم با پخش پیام تصویری کاظم موسوی بجنوردی، رئیس دایره المعارف بزرگ اسلامی همراه شد، پیامی که در بخشی از آن آمده بود: «در میانه دشواری ها و ناملایمات روزگار، جشن صدسالگی پیر خرد و دانش، استاد محمدعلی موحد، همچون پنجره ای است رو به باغ و بوستانی سرتاسر گل و سبزه. دکتر موحد عمر پربرکت و زندگی گران مایه خود را در باغ سرسبز فرهنگ و دانش ایرانی سربرآورده و خود نمادی استوار از دانش و خردمندی است. دکتر موحد از نسل دانشمندان سده اخیر است که دل در گرو فرهنگ ایران و زبان فارسی دارد و عمری را در راه شناخت مثنوی و افکار مولانا سر کرده است. شغل بلندپایه او در شرکت ملی نفت موجب شد تا مهم ترین اثر این حوزه «خواب آشفته نفت» را به رشته تحریر دربیاورد. آثار موحد در زمینه های مختلف نشان و نشانه ای است از آن نسل عالمان قدیم.»

ژاله آموزگار، نویسنده و استاد زبان های باستانی یکی دیگر از سخنرانان این مراسم بود که گفت: «قرنی که عمر پربرکت موحد را در برمی گیرد، سده بزرگ شخصیت های تکرارنشدنی است که در جای جای ایران زاده شده اند و با استعدادهای درخشان، در راهی که برگزیدند، محکم و استوار گام برداشتند و ارکان توسعه ایران عزیز ما را تا جایی که می توانستند، پایه ریزی کردند و کوشیدند این سرزمین را به شاهراه پیشرفت نزدیک کنند. همگی غم ایران داشتند و آبادی ایران، کعبه آمال شان بود و هدف شان خدمت بود نه مال اندوزی. آموخته های شان به آنها بی نیازی خاصی بخشیده بود.»

نمادی از درخشش ابدی یک ذهن زیبا

حسن انوری، فرهنگ نویس و استاد زبان فارسی نیز در سخنانی گفت: «قبل از اینکه در مراسم حاضر شوم، فضای مجازی را رصد می کردم تا ببینم درباره موحد چه نوشته اند. یک جا نوشته بود «درخشش ابدی یک ذهن زیبا در عصر ما» و در جای دیگر نوشته «اکسیر نایابی از جمع خرد و دانش و فروتنی»، جز این نمی توانم درباره موحد بگویم.»

شهرام ناظری، خواننده موسیقی ایرانی هم با بیان اینکه آمادگی حضور در هیچ مراسمی را نداشته و در سال های اخیر حتی در جمع های موسیقی هم شرکت نکرده است، گفت: «چون خودم از عاشقان استاد موحد هستم زمانی که نامش بیاید، هرجور شده با وجود مشکلاتی که دارم به عنوان مرید و شیفته او در مراسم شرکت می کنم. خیلی زیاد از تشویق های ایشان بهره مند شدم که برای موسیقی بسیار ارزنده بود. یکی از خوشبختی های زندگی ام آشنا شدن با استاد موحد بود.»

او در ادامه قطعه ای از مولانا را برای حاضران نواخت و خواند که با تشویق حاضران همراه شد. مقصود فراستخواه، استاد برنامه ریزی توسعه و آموزش عالی نیز در سخنانی گفت: «به نظرم موحد با خدا همکاری خوبی داشت؛ خداوند از انسان دعوت کرده بیاید در بهبود این جهان یاری کند. جهان گاه خوب از آب درنیامده، شر زیاد است و مگر اینکه با انسان های خردمند بهتر شود. در روزگاران کاستی ها و ستم ها و نامردمی هست و کسانی هستند که به آن موقوف بوده و درصدد ویرایش آن برمی آیند، در طول تاریخ خیام ها و مولوی ها از زیر آوار عالم ایرانی برخاستند و نارضایتی و حیات درهم ریخته ایرانی را با هستی شناختی انباشته سامان دادند.» در ادامه جشن تولد صدسالگی محمدعلی موحد، سیروس علی نژاد با بیان اینکه روزنامه نگار است و از این دیدگاه به موحد می پردازد، با اشاره به گفت وگویی که با محمدعلی موحد درباره ابن بطوطه داشته، گفت: «آن زمان صحبتی را از میان صحبت های موحد تیتر کردم؛ دکتر موحد گفت: «ابن بطوطه گزارشگر صادق زمانه خویش بود.» اگر امروز از من بپرسید حاصل 30 سال رفت و آمد شما با دکتر موحد چیست، باید بگویم «خود موحد روایتگر صادق زمانه خویش است. دکتر موحد فقط روایت نمی کند بلکه گزارش خود را با تحلیل همراه می کند به تعبیری خواننده را شیرفهم می کند که می خواهد چه بگوید. این چیزی است که در کار دیگران نیست.»

سپس مسعود جعفری جزی، استاد دانشگاه خوارزمی درباره کتاب «در کشاکش دین و دولت» توضیح داد و گفت: «نکته ای اساسی که در این کتاب وجود دارد این است که این کتاب فراتر از تاریخ نگاری صدر اسلام است. زمان انتشار کتاب سوءتفاهمی پیش آمده و چند استاد فرهیخته تاریخ نگاری عنوان کردند، بهتر بود استاد فلان منابع را می دید در حالی که کار استاد تاریخ نگاری صدر اسلام نبود و ایشان می خواست سه کلمه «کشاکش»، «دولت» و «دین» را توضیح بدهد که برای یافتن گره کار نیاز داریم به سرچشمه ها برگردیم ببینیم مشکل از کجاست. کتاب «در کشاکش دین و دولت» تاریخ نگاری محققانه نیست و روشنفکری و شعارزدگی و مدینه فاضله ترسیم کردن نیست بلکه ایشان زیرکانه نگاه مومنانه اتخاذ کردند و با اتخاذ این موضع، از آسمان و ریسمان فضای روشنفکری دور شده و به فضای واقعیت آمده اند.»

موحد: اظهار لطف بزرگان برای من معنی دارد

محمدعلی موحد نیز در سخنانی با بیان اینکه قاعدتا ادب اقتضا می کند برای صحبت هایی که این جا شد، سپاسگزاری کند و با اشاره به گزارش ها و مطالبی که بیان شد، با شوخ طبی خاص خود گفت: «واقعا حیرت می کنم. کاش تمام اینها ثبت می شد و به سیاق شهادت چهل گانه، آن را در کفن می گذاشتند، ما هم این شهادت نامه را ثبت می کردیم البته دوست داشتم با ابیاتی از سعدی توام شود.»او با اشاره به حاضران گفت: «انبوه جماعت پا روی چشم من گذاشتند. استادان بزرگواری که تشریف دارند. این حرف ها را از زبان بزرگان شنیدن فوق العاده بوده و گاهی تعجب می کنم. من شاکرم و سپاسگزارم، آدم بی چشم و رویی نیستم اما حرف ها را به ریش نمی گیرم، خودم بهتر می دانم کجا گیر و لنگ دارم و دست و پایی می زنم، دست و پایی در فهم و توان خودم زدم.» موحد ادامه داد: «اظهار لطف بزرگان برای من معنی دارد که این معنا ورای تعارف های معمول است. چرا الان و در حالی که صدساله هستم این حرف ها را می زنند؟ این حرف ها دلداری و تسلی خاطر من است، پیرنوازی قوت قلب است که باید تحمل کرد. انسان به تقویت روحی احتیاج دارد. من هم نیاز دارم تا با این حرف ها آرام بگیرم. این مصیبت کمی نیست که همه مواهب الهی از چشم و گوش و بینش و خرد و ذهن و حافظه از آدم سلب می شود، مگر از دست دادن اینها کم چیزی است؟ فکر می کنم این مصیبت زدگی سزاوار و مستحق دلداری و تسلیت است. بزرگان در این باره نه تنها کم نگذاشتند بلکه سنگ تمام گذاشتند.»