آرشیو پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۵۷۳۷
مدیران
۲۰
نکات مدیریتی

مدیریت وضعیت «درماندگی آموخته شده» در سازمان

مترجم: برزویه برزگر درویش
منبع: HBR

منبع: وقتی هیچ چیز تحت کنترل ما نیست، اصلا چرا باید تلاش کنیم؟ دانشمندان به طور سنتی این پاسخ را «درماندگی آموخته شده» می نامند، اما تحقیقات اخیر نشان می دهد که انفعال، پاسخ غریزی پیش فرض ما به ناملایمات طولانی مدت است. سازمان ها می توانند با ایجاد فضایی برای تجربه مستقیم استقلال - احساس کنترل بر زندگی و انتخاب هایشان- روند انفعال را در میان آنان معکوس کنند. با هجوم روزانه اخبار تلخ و اضطراب آور اقتصادی، به طور فزاینده ای احساس می شود که جهان از کنترل خارج شده است. جای تعجب نیست که 31 درصد از آمریکایی ها در حال تجربه افسردگی و اضطراب هستند، سه برابر بیشتر از قبل از همه گیری کرونا و تقریبا 50 درصد از نیروی کار می گویند که قرار نیست برای شغل خود فراتر از انتظار عمل کنند.

در حالی که برخی بر این نظرند که «ترک بی سرو صدا» که در بالا به آن اشاره شده در راستای ترسیم مرزهای سلامت بین ساعات کاری و شخصی است، اقداماتی مانند کناره گیری از تیم، محدود کردن ارتباطات فقط به آنچه کاملا موردنیاز است و سکوت به جای مشارکت در جلسات «نشانه های کلاسیک کاهش انگیزه و مشارکت حداقلی هستند». در مواجهه با عوامل استرس زای مداوم و ناگزیر، پاسخ انسان ها اغلب تسلیم شدن است. وقتی هیچ چیز تحت کنترل ما نیست، اصلا چرا باید تلاش کنیم؟ دانشمندان به این وضعیت «درماندگی آموخته شده» می گویند. پس از تحمل یک موقعیت آزاردهنده که در آن انجام دادن هیچ کاری مهم نیست، شما تمایل به انفعال و استیصال پیدا می کنید، حتی در موقعیت های جدیدی که روی آن کنترل دارید.

یک مطالعه چگونگی ایجاد این پدیده را نشان می دهد. محققان یک ورق کاغذ با سه آناگرام (پیداکردن کلمه جدید از روی حروف کلمه دیگر) به تعدادی دانش آموز دادند که حل کنند. بدون اینکه دانش آموزان مطلع باشند، دو نسخه متفاوت از این برگه ها وجود داشت. روی یکی از آنها، دو آناگرام اول آسان بود در حالی که روی ورق دیگر، دو آناگرام اول غیر قابل حل بودند. آناگرام سوم روی هر دو ورق، مشابه بوده و به راحتی قابل حل بود. دانش آموزانی که دو آناگرام اول از برگه اول را حل می کردند، سومی را نیز به راحتی حل می کردند. ولی دانش آموزانی که با موقعیت غیر قابل حل روبه رو می شدند - خیره به دو آناگرام بدون راه حل ممکن- احساس می کردند که گیر افتاده اند و ناامید می شدند و حتی تلاشی برای حل مورد سوم از خود نشان نمی دادند. حتی یکی از دانش آموزان نوشت: «هیچ راهی جواب نداد، پس چرا تلاش کنیم؟»

چه چیز باعث درماندگی آموخته شده می شود؟

مارتین سلیگمن، روان شناسی که کار بعدی او زیرشاخه ای به نام روان شناسی مثبت نگر را به وجود آورد، تعدادی سگ را روی یک سکوی برق دار مهار کرد که روی پاهای عقب خود شوک الکتریکی دریافت می کردند. با گذشت زمان، پس از اینکه سگ ها متوجه شدند ناتوان از رهایی هستند، از تلاش دست کشیدند. وقتی سلیگمن شرایط را تغییر داد و سگ ها را به یک صفحه فلزی برق دار منتقل کرد که می توانستند به راحتی از آن فرار کنند، سگ ها حتی سعی نکردند که از آنجا فاصله بگیرند. سگ ها با فرض اینکه هنوز ناتوان هستند، روی زمین در خود جمع می شدند. سلیگمن نتیجه گرفت که پاسخ انسان ها به این شرایط مشابه است. با فرض اینکه کاری که انجام می دهیم هیچ اهمیتی ندارد، از تلاش برای بهبود شرایط خود دست می کشیم.

با این حال، تحقیقات جدیدتر باعث شد که سلیگمن در خصوص تفسیر اولیه اش تغییر موضع دهد. استیون مایر که در تحقیق اول سلیگمن حضور داشت، بعدها تغییر رشته داد و عصب شناس شد. تحقیقات او نشان می دهد که درماندگی تنها پاسخی به تحمل بدبختی های فرای کنترل ما نیست. بلکه انفعال پاسخ خودکار پیش فرض ما به ناملایمات طولانی مدت است. در هنگام مواجهه با تجارب منفی مداوم، مغز تصور می کند که کنترلی ندارد؛ یک پاسخ ذاتی که مایر و سلیگمن آن را «انفعال پیش فرض» نامیدند. پیامد این یافته بسیار عمیق است زیرا نشان می دهد که درماندگی آموخته شده در واقع آموخته نمی شود. در عوض، ادامه ندادن و پذیرش منفعلانه وضع موجود، پاسخ طبیعی انسان به رویدادهای ناخوشایند طولانی مدت است. مانند یک همه گیری که هیچ وقت تمام نمی شود یا شغلی که از آن متنفر هستید اما نمی توانید آن را ترک کنید.

انفعال پیش فرض می تواند توجیهی برای پدیده ترک بی سر و صدا ارائه دهد. افراد سال هاست که تحت استرس هستند ولی این استقلال را ندارند که از جا برخیزند و استعفا دهند. آنها با احساس ناتوانی در فرار از یک موقعیت استرس زا، به روشی پاسخ می دهند که ما اکنون می دانیم طبیعی و قابل پیش بینی است: با منفعل شدن. آنها ایده های خود را در جلسات مطرح نمی کنند. برای تغییر تیم یا جست وجوی فعالانه برای کار معنادارتر ابتکار عمل را در دست نمی گیرند. تنها کاری را انجام می دهند که لازم است انجام دهند تا اخراج نشوند.

مبارزه با انفعال پیش فرض در محیط کار

برای آزمایش این موضوع، سلیگمن و همکارانش سگ های درمانده را از روی سکوی برق دار به سمت دیگر که در آنجا ایمن بودند منتقل کردند. پس از چند دور انتقال به سمت دیگر، سگ ها از حالت انفعال خارج شدند و خودشان شروع به انجام این کار کردند. این کار باعث معکوس شدن درماندگی در صد در صد سگ ها شد و بهبودشان «کامل و ماندگار» بود. حال سازمان ها چگونه می توانند برای کاهش ترک بی سرو صدا، روند انفعال را در میان کارکنانشان معکوس کنند؟ با ایجاد فضایی برای تجربه مستقیم استقلال، - احساس کنترل بر زندگی و انتخاب هایشان. مدیران می توانند این کار را از دو طریق انجام دهند.

ابتدا، می توانید به دنبال فرصت هایی برای دادن استقلال بیشتر به کارکنان باشید. در صورت امکان، به کارکنانتان اجازه دهید تا برنامه های کاری و ضرب الاجل هایشان را خودشان انتخاب کنند یا اینکه در محل کار یا از خانه کار کنند. به آنها اجازه دهید تا خودشان تصمیم بگیرند که با چه کسی کار کنند، چگونه زمان خود را به کارها اختصاص دهند و روش انجام کارشان را خودشان تعیین کنند. از آنها در مورد ورودی هایشان برای اهداف و استراتژی ها سوال کنید و در مورد نحوه تصمیم گیری به آنها توضیح دهید.

علاوه بر دادن استقلال بیشتر به کارکنان، آنها را تشویق به تمرین و حفظ استقلال با گرفتن تصمیمات شخصی در هر زمانی که ممکن است کنید تا آنچه روان شناسان به آن «مرکز کنترل درونی» می گویند را توسعه دهند. به یاد داشته باشید که ترک بی سر و صدا زمانی اتفاق می افتد که کارکنان حس کنند در دام افتاده اند. هر چه آزادی بیشتری به آنها بدهید، نیاز کمتری به پاسخ به روش های غیر مولد احساس خواهند کرد.