آرشیو پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۴۵۶۲
موسیقی
۱۱

گفت و گو با داوود رحمت اللهی ، ترانه سرای آثار متاخر حسین زمان

برای کارش حرمت قائل بود

داوود رحمت اللهی از کودکی تا امروز ترانه و شعر می سراید. او کار حرفه ای خود را با مهرداد حسن پور آغاز کرد و با علیرضا افکاری نیز همکاری کرده و در کنار خواننده هایی مانند حسین زمان، خشایار اعتمادی، نیما مسیحا و... به عنوان ترانه سرا حضور داشته است. او ترانه سرای کارهای اخیر حسین زمان بود. به دلیل درگذشت این خواننده مشهور، سراغ او رفتیم و درباره همکاری اش با زنده یاد حسین زمان گفت وگو کردیم.
همکاری شما با آقای حسین زمان چگونه شکل گرفت؟

من قبل از همکاری با آقای زمان، با کارشان آشنایی داشتم. ایشان از خوانندگان مشهور بعد از انقلاب بودند که از سال 1380 به بعد دیگر فعالیتی نداشتند. من در سال 1389-1390 از طریق آقای علیرضا افکاری که آهنگ سازی ترانه «زندونی» را که بنده سروده بودم انجام می دادند و این کار با استقبال خوبی مواجه شد، از نزدیک آشنا شدم. ایشان دوست داشتند ترانه ای اجرا کنند که مضمون اجتماعی داشته باشد و از سویی با نگاه عاشقانه که در حبس است، به موضوع پرداخته شود. بعد از آن دیگر ارتباطم با آقای افکاری قطع شد، اما از طریق پیامک با آقای زمان در ارتباط بودم . کلا 10 سال گذشت تا اینکه سه ترانه با آقای زمان کار کردم؛ «حصر آغوش» و «گریه های بعد از تو» 1399 و «دوراهی» 1400. ایشان کنسرتی در سال 1398 اجرا کردند که با استقبال مواجه شد.

اصولا خواننده با ترانه از پیش سروده شده راحت تر کار می کند یا اینکه ترانه را به شما سفارش می دهند؟

بهترین شکل این است که ترانه در ابتدا گفته شود. نوع فاخر موسیقی پاپ به این شکل است که ترانه از پیش سروده شده باشد تا آهنگ ساز با فراغ بال و حسی از ترانه، به خلق موسیقی دست بزند. گاهی هم پیش می آید که ترانه بر اساس ملودی ساخته شده یا اتودی از ملودی نوشته می شود.

روش آقای زمان در برخورد با ترانه چگونه بود؟

جذاب ترین نکته ای که برای من وجود داشت، شخصیت هنری آقای زمان بود. من فکر می کنم در حال حاضر چنین افرادی خیلی کم هستند که در جایگاه هنری و سواد ایدئولوژیک مانند ایشان در حیطه موسیقی پاپ قرار داشته باشند. ایشان در برخورد با ترانه، خیلی روی واژگان حساس بودند و کاملا با ترانه سرا بحث می کردند و سعی داشتند در مسیر نگاه و فکرشان کلمات درون ترانه جای بگیرد.

از نظر شما جایگاه آقای زمان به دلیل معترض بودن شان است؟

نه فقط به دلیل معترض بودن شان که آن هم هست. همان طور که می دانید ایشان دانشجوی رشته مخابرات از یکی از دانشگاه های آمریکا بودند که به دلیل جنگ تحمیلی درس را نیمه کاره رها کردند و تمام مدت هشت سال دفاع مقدس مقابل متجاوزان جنگیدند و درجه دار بودند؛ پس دغدغه مردم و جامعه را داشتند و همیشه در کنار مردم بودند. دیگر اینکه نسبت به نابسامانی ها معترض بودند، ولی همواره راه هنر را در پیش گرفتند و در کنار این موارد سطح دانش و نگاهشان به هنر بالا بود. مجموع این مسائل جایگاه شان را در حیطه موسیقی پاپ منحصربه فرد کرده بود. همین ایده ها و جهان بینی ایشان بود که من را به همکاری بیشتر با او ترغیب می کرد و تقریبا حس استاد و شاگردی میان ما برقرار بود. ایشان روی کار وسواس داشتند و صرفا بحث شهرت برایشان مهم نبود. همین نشانه مسئولیت پذیری در برابر خود و مخاطب است. ضمنا از نزدیک با زندگی ایشان آشنایی داشتم و می توانم بگویم که بسیار شریفانه و نجیبانه زندگی می کردند. حالا هم نبود چنین افرادی در حیطه کار ما کاملا حس می شود.

ایشان در کار با ترانه سرا چگونه عمل می کرد؟

ما تقریبا در گفت وگوهای متعدد به نتیجه می رسیدیم. مثلا در ابراز مسائل عاطفی و احساسی، نگرش شان برای من جذاب بود. اگرچه در آثارشان مفهوم عشق و سخن از آن زیاد بود، اما از بی پروایی و صراحت پرهیز می کردند. مثلا یک بار من در یکی از ترانه ها چنین کلماتی را به کار بردم: «گناه من این بود عاشق شدم که دل بسته بودم به عطر تنت» که گفتند خیلی دلم نمی خواهد وارد مسائل جسمانی به این صراحت بشوم و کلا قضیه منتفی شد. برای عشق حرمت قائل بود و دلش نمی خواست از برخی کلمات بی پروا که در برخی از ترانه های امروز به کار برده می شود، استفاده کند. با توجه به نظرات ایشان به یک معدلی رسیدیم که می توانستیم به واژگان دست ببریم و به کمک یکدیگر جایگزینی پیدا کنیم؛ چون همان طور که می دانید هر ترانه ای به کمک ترانه سرا، آهنگ ساز و خواننده و در نهایت تنظیم کننده به نتیجه دلخواه خواهد رسید و خوشبختانه در همکاری مان چنین مسائلی در نظر گرفته شده بود.

پس از نظر شما آقای زمان بیشتر از یک خواننده نقش داشتند؟

قطعا؛ چون به شدت درباره کارهای شان شناخت و آگاهی داشتند و هیچ کس نمی توانست ترانه ای را به ایشان تحمیل کند. دقیقا می دانستند در چه مقطع زمانی چه ترانه ای را بخوانند. به هر حال ، نبود ایشان یک ضایعه بزرگ است برای جامعه هنری ایران و از این بابت متاسفم.