ماه عسل ترکیه درباره کردهای سوریه می تواند موقت و شکننده باشد
«اعتماد» در گفت و گو با جعفر حق پناه بررسی کرد : توافق تاریخی در شام!
به طور کلی، میان جریان های کردی در سوریه و ترکیه از گذشته پیوندی ارگانیک وجود داشته و این ارتباط همچنان برقرار است. در واقع، موجودیت گروه های کردی سوریه تا حد زیادی متاثر از حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) است. با این حال، این به معنای تبعیت مطلق جنبش کردی سوریه از رهبری، سازمان یا حتی ایدئولوژی پ.ک.ک نیست. همان طور که می دانیم، بازیگران دیگری نیز در مناطق کردنشین سوریه فعال هستند و بر این جنبش تاثیر می گذارند، ازجمله ایالات متحده و حتی ایران و همچنین روابط ویژه ای که کردهای سوریه با طوایف عرب منطقه دارند. تمامی این عوامل موجب شده اند که جنبش کردی سوریه تا حدی رنگ وبویی بومی تر و محلی تر به خود بگیرد و در برخی جهات، از پویایی ها و دینامیزمی که بر حزب کارگران کردستان ترکیه حاکم است، استقلال بیشتری پیدا کند. مضاف بر آن، این مساله را نیز باید در نظر داشت که درست است که بلافاصله پس از انتشار بیانیه ای منسوب به عبدالله اوجالان، مظلوم کوبانی تاکید کرد آنان نیز از روند صلح میان کردهای ترکیه و دولت آنکارا استقبال می کنند، اما مساله کردهای سوریه موضوعی متفاوت و مجزاست. این دیدگاه تا حد زیادی واقع بینانه به نظر می رسد، هر چند همان طور که اشاره شد، نمی توان پیوندهای میان این دو جریان را نادیده گرفت. بنابراین باید میان این دو مقوله، هم نوعی پیوستگی و هم نوعی گسستگی قائل شد. از طرفی فرآیندی که در ترکیه آغاز شده، ریشه در سال های گذشته دارد و با فراز و فرودهای متعددی همراه بوده است. در طول این سال ها، با وجود تمامی تحولات در ترکیه، مساله کردهای سوریه مسیر پویشی خاص خود را طی کرده است. حتی در مواردی که شاهد تنش زدایی یا آتش بس میان پ.ک.ک و دولت مرکزی ترکیه بوده ایم، این تحولات تاثیر قابل توجهی بر روابط ترکیه با مساله کردهای سوریه نداشته و این پرونده همچنان تابع فعل وانفعالات و منازعات خاص خود بوده است.حال اما در شرایط کنونی نیز اگرچه تحولات اخیر بی تاثیر نخواهد بود، اما نمی توان نتیجه گرفت که حل وفصل مسائل میان کردهای ترکیه و دولت آنکارا، مستقیما در سوریه نیز تکرار خواهد شد. به عبارت دیگر، این روند لزوما به تضعیف یا از میان رفتن جنبش کردی سوریه منجر نخواهد شد و به همان میزان نیز بعید است که روابط آن با دولت ترکیه یا حتی دولت مرکزی دمشق دچار تغییرات اساسی شود. در این میان، باید نقش سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی را نیز مدنظر قرار داد.
ترکیه به دلیل منازعات جغرافیایی، سرزمینی و پیوندهای جمعیتی، هم اکنون و در آینده، در مقایسه با سایر همسایگان و حتی برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، این ظرفیت را دارد که نقشی تعیین کننده در شکل گیری مناسبات جدید ایفا کند. با این حال، این بدان معنا نیست که الزاما از اراده و توان کافی برای تبدیل این ظرفیت بالقوه به بالفعل برخوردار است. مساله مهم تر اینجاست که شکل دهی به تحولات سوریه و اعطای نقش بالادستی مطلق به ترکیه، مستلزم پذیرش تمامی هزینه های آن از سوی آنکارا خواهد بود. از این منظر، باید در نظر داشت که ترکیه، نه انگیزه و نه توان آن را دارد که بخواهد سیاستی مشابه سیاستی که ایران در عراق در سال های پس از اشغال این کشور توسط امریکا یعنی از 2003 تا میانه دهه دوم قرن جاری یعنی 2017 دنبال می کرد یا همچنین سیاستی که پاکستان در قبال طالبان در افغانستان اتخاذ می کرد، دنبال کند. عامل دیگری که در این معادله نقش کلیدی دارد، میزان همراهی بازیگران بین المللی، منطقه ای و فرامنطقه ای با سیاست های ترکیه است. در حال حاضر، برخی دولت ها نظیر قطر، نقش پشتیبان مالی مداخله جویی ترکیه در سوریه را ایفا می کنند. اما تداوم این حمایت، مساله ای است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد. به نظر می رسد اما ترکیه اکنون در حال سپری کردن یک دوره «ماه عسل» در سوریه است. مقامات آنکارا، با اعمال فشار و نفوذ بر دولت ها و کنشگران داخلی موفق شده اند ترتیباتی را ولو به طور موقت و شکننده ایجاد کنند. توافق اخیر که به طور غیرمنتظره از سوی مظلوم کوبانی، احمد الشرع رییس دولت جدید سوریه اعلام شد، نمونه ای از این روند است. اگرچه بندهای این توافق کلی هستند و اجرای آن در عمل نیازمند بررسی است، اما در هر حال، شرایط کنونی تا حد زیادی به نفع ترکیه رقم خورده و به عنوان یک دستاورد برای آنکارا تلقی می شود. چنانکه این وضعیت نه تنها در سطح منطقه ای، بلکه در سیاست داخلی ترکیه نیز قابل بهره برداری است. دستاوردهای اخیر می توانند به عنوان نقطه قوتی برای رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه در رقابت های انتخاباتی آینده مطرح شوند. همچنین این تحولات ممکن است در پیشبرد سیاست های مرتبط با صلح با کردها نیز مورد استفاده قرار گیرد.
نقش ایالات متحده در تحولات سوریه تابع متغیر جدیدی است که با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در کاخ سفید شکل گرفته است. برخلاف گذشته، این دولت تمایل کمتری به مداخله در بحران های منطقه ای و ورود به عرصه هایی دارد که ممکن است به یک جنگ جدید منجر شود. از این رو، اگر دولت بایدن بر سر کار بود، حمایت مستقیم تر و صریح تری از کردهای سوریه قابل پیش بینی بود. با این حال، این سیاست انزواگرایانه دولت ترامپ، در ترغیب کردهای سوریه به مصالحه بی تاثیر نیست. همچنین روابط شخصی میان ترامپ و رجب طیب اردوغان نیز می تواند بر این روند اثرگذار باشد. با این حال، همان طور که پیش تر اشاره شد، توافق کلی اخیر نیازمند بررسی دقیق تر در عرصه عمل است. هنوز مشخص نیست که چه ملاحظات دیگری در جریان تحولات سوریه قابل پیش بینی خواهد بود. به همین دلیل، باید منتظر ماند و دید که در میدان عمل، چه تحولاتی رخ خواهد داد و همچنین تقسیم قدرت به چه صورت خواهد بود، مدیریت منابع نفتی سوریه چگونه انجام خواهد شد و مهم تر از همه، نقش گروه داعش در این معادلات چگونه تعریف خواهد شد. احتمالا تقویت مجدد داعش در برخی مناطق، پویایی های تازه ای در میان کردها ایجاد خواهد کرد. از این رو، به نظر می رسد که کردها در آینده به دنبال دریافت تضمین های بیشتری از ایالات متحده برای تامین دغدغه های امنیتی و سیاسی خود در برابر ترکیه خواهند بود. در این مسیر، آنان ناگزیر خواهند بود که ملاحظات بیشتری را در تعامل با بازیگران مختلف در نظر بگیرند.
بله، امکان دستیابی به صلح مرکزی میان کردها همچنان محل تردید است و نمی توان در این زمینه حکم قطعی صادر کرد. دلیل این امر، تداوم آشوب و ناآرامی در سوریه است که تا حد زیادی ناشی از تعدد گروه های شبه نظامی مسلح در این کشور است. هر یک از این گروه ها از حمایت یک قدرت خارجی برخوردارند و بعید به نظر می رسد که این بازیگران خارجی به زودی از مداخله در امور سوریه دست بردارند. از این رو، می توان انتظار داشت که حداقل تا مدت ها سوریه دوره هایی متناوب از ثبات نسبی و آشفتگی و بی ثباتی را تجربه کند. علاوه بر این، بستر اجتماعی و اقتصادی سوریه نیز به گونه ای است که زمینه ساز بی ثباتی های بیشتر خواهد بود. بحران های زیست محیطی، خسارات شدید اقتصادی ناشی از جنگ داخلی، بی میلی دولت های خارجی به سرمایه گذاری در بازسازی سوریه و کمبود کمک های مالی، همگی عواملی هستند که شرایط را برای ناامنی در این کشور فراهم کرده و فرصت را برای مداخله سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی هموار می کنند. بنابراین باید با احتیاط بیشتری به مقوله صلح در سوریه و میان کردها و دولت جدید دمشق نگریست. با این حال، عامل مهم دیگر یعنی مجاورت سوریه با اسراییل انگیزه ای جدی برای ایالات متحده و متحدانش ایجاد کرده است تا به هر شکل ممکن، امنیت این رژیم را تامین کنند. در شرایط کنونی، مهم ترین دغدغه امنیتی اسراییل، تداوم هرج ومرج و تشدید بی ثباتی داخلی در سوریه است، چراکه این وضعیت به نفع تل آویو خواهد بود. از این رو، ممکن است تلاش هایی میان طرفین یعنی کردهای سوری و دولت موقت سوریه در راستای مصالحه و با هدف تحت فشار قرار دادن اسراییل صورت گیرد. با این حال، این بدان معنا نیست که تمام این پیش بینی ها و برنامه ها الزاما محقق خواهند شد. به نظر می رسد که حداقل در آینده نزدیک، سطحی از بی ثباتی، آشوب و هرج ومرج در سوریه قابل پیش بینی باشد که بی تردید بر روابط میان کردها و دولت جدید دمشق نیز تاثیرگذار خواهد بود.