آرشیو پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، شماره ۶۲۵۰
باشگاه اقتصاددانان
۲۴
پرونده امروز

ورود قیود جدید به اقتصاد

گردآورنده: البرز نظامی

توسعه پایدار هدف پرطمطراقی است که در سال های اخیر درباره آن بسیار شنیده و خوانده ایم. در وهله اول عنوان آن بسیار ساده و همه فهم به نظر می رسد. لکن، برخلاف این ظاهر ساده و همه فهم، بر سر تفسیر آن بحث و جدل بسیاری در فضای آکادمیک و عمومی وجود دارد. یکی از کمک هایی که ریاضیات در اختیار ما قرار می دهد، ارائه بستری برای توضیح مساله است؛ بستری که در آن همه چیز آنقدر شفاف پیش می رود که نیازی به حکایت و تفسیر نیست.

اگر بخواهیم از ریاضیات کمک بگیریم، توسعه پایدار را می توانیم یک مساله بهینه سازی در نظر بگیریم که در این مساله تابع هدف ما، حداکثرسازی رشد اقتصادی است؛ لکن برای تحقق این هدف نیازمند اعمال چند قید هستیم. اگر پیش از این قید وارده بر رشد اقتصادی سرمایه، تعداد نیروی کار و سطح تکنولوژی بودند، اکنون ذیل مفهوم توسعه پایدار قیود دیگری هم در مساله ما وارد عمل شده و بر دست وپای تابع هدف ما محدودیت هایی اعمال می کند؛ محدودیت هایی که به مثابه یکسری خطوط قرمز از یکه تازی میل انسانی می کاهد تا با گذر از منافع کوتاه مدت، منافع بلندمدت را میسر کند. معروف ترین قیود جدید، برخی شاخص ها مانند کیفیت محیط زیست و میزان دسترسی به خدمات آموزشی، بهداشتی و برابری اقتصادی است. ورود این قیود به اقتصاد است که توسعه اقتصادی را به توسعه پایدار اقتصادی تغییر می دهد و فضایی می سازد که با فضای سنتی اقتصادی متفاوت است.

ایران به سوی آینده ای پایدار
معصومه محمدی فر/ دکترای اقتصاد بخش عمومی

تحول توسعه پایدار دیگر صرفا یک ایده بلندپروازانه نیست، بلکه به یک استراتژی اقتصادی ضروری تبدیل شده است؛ داستانی که نه تنها در عرصه بین المللی، بلکه در کشورهایی مانند ایران نیز بازتاب دارد؛ جایی که تعادل میان رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست به ضرورتی حیاتی تبدیل شده است.

ایران با چالش های پیچیده ای در مسیر توسعه پایدار روبه روست. وابستگی طولانی مدت اقتصاد به درآمدهای نفتی، بحران های زیست محیطی مانند کمبود آب، آلودگی هوا و فرسایش خاک و مشکلات اجتماعی مانند نابرابری های اقتصادی و بیکاری جوانان، همگی مسائلی هستند که نیازمند نگرش جدید به توسعه اند. در این میان، اهداف توسعه پایدار که توسط سازمان ملل به عنوان نقشه راهی برای جهانی متوازن تر و عادلانه تر تدوین شده ، می تواند راهنمایی برای ایران باشد تا ضمن حفظ رشد اقتصادی، از منابع طبیعی خود حفاظت کرده و عدالت اجتماعی را تامین کند.

در دهه های اخیر، رهبران جهان تلاش کرده اند تعادلی میان رشد اقتصادی و حفاظت از محیط زیست برقرار کنند. نخستین گام ها در کنفرانس محیط زیست سازمان ملل (1972، استکهلم) و سپس در نشست زمین (1992، ریو) با امضای توافق نامه هایی مانند کنوانسیون تغییرات اقلیمی و کنوانسیون تنوع زیستی برداشته شد.

با این حال، در اجلاس ریو+20 (2012) مشخص شد که این معاهدات نتوانسته اند تغییرات بنیادین مورد نیاز را ایجاد کنند و چالش هایی مانند فقر شدید، نابرابری اجتماعی و بحران های زیست محیطی همچنان پابرجا هستند.

این وضعیت باعث شد تا جهان به رویکردی جامع تر از اهداف توسعه هزاره نیاز پیدا کند. اهداف توسعه پایدار با هدف مقابله هم زمان با فقر، تغییرات اقلیمی، عدالت اجتماعی و رشد اقتصادی پایدار تدوین و به عنوان یک فراخوان جهانی برای همه کشورها، اعم از توسعه یافته و درحال توسعه مطرح شد. این اهداف شامل ریشه کنی فقر و گرسنگی، بهبود آموزش و بهداشت، توسعه شهری پایدار، حفظ منابع طبیعی و اصلاح حکمرانی جهانی هستند.

تجربه اهداف توسعه هزاره نشان داده است که تعیین اهداف شفاف و قابل اندازه گیری می تواند تحولات قابل توجهی ایجاد کند. در حوزه بهداشت عمومی، اهداف توسعه هزاره پیشرفت های چشم گیری به همراه داشت؛ بیماری ها کنترل شدند، نرخ مرگ ومیر کودکان و مادران کاهش یافت و حتی در فقیرترین مناطق جهان، طرح های نجات بخش جدیدی به اجرا درآمدند.

اما در برخی حوزه ها، مانند آموزش و بهداشت عمومی، نتایج چندان موفقیت آمیز نبود. درس هایی که از این تجربه گرفته شد، اکنون در اهداف توسعه پایدار به کار گرفته شده اند تا با رویکردی گسترده تر و پیچیده تر، اهداف توسعه پایدار را دنبال کنند.

چالش تامین مالی توسعه پایدار و تاثیر آن بر اقتصاد ایران

اجرای اهداف توسعه پایدار مستلزم سرمایه گذاری های عمده در زیرساخت ها، بهداشت، آموزش و انرژی های تجدیدپذیر است. منابع مالی برای این برنامه ها از طریق دو مسیر اصلی تامین می شود: یکی بازارها و سرمایه گذاری های خصوصی و دیگری بودجه های عمومی و کمک های بین المللی.

در برخی حوزه ها، بازارها به تنهایی موفق عمل کرده اند؛ مانند گسترش سریع تلفن همراه که تنها از طریق سرمایه گذاری های خصوصی به میلیاردها نفر دسترسی داده است. اما در مواردی مانند دسترسی به خدمات بهداشتی و تامین آب سالم، نیروهای بازار به تنهایی قادر به تامین نیازهای جهانی نیستند و دولت ها باید با سرمایه گذاری عمومی وارد عمل شوند. نمونه هایی مانند صندوق جهانی مبارزه با ایدز، سل و مالاریا نشان داده است که چگونه تجمیع منابع از کشورهای مختلف می تواند تاثیرات ملموسی بر بهبود وضعیت بهداشت عمومی داشته باشد.

این استراتژی های تامین مالی تنها به کشورهای پیشرفته محدود نمی شود، بلکه بر کشورهایی مانند ایران نیز تاثیرگذار خواهد بود. با منابع عظیم طبیعی و فرهنگی، ایران در نقطه ای حساس از لحاظ اقتصادی و زیست محیطی قرار دارد. درحالی که بازارهای جهانی به سوی انرژی های تجدیدپذیر حرکت می کنند و نگرانی های محیط زیستی تشدید می شود، ایران در حال بازنگری در مدل اقتصادی خود است. اتکای سنتی ایران به درآمدهای نفتی دیگر نمی تواند تضمین کننده رشد پایدار باشد و نیاز به تنوع بخشی به اقتصاد و اتخاذ سیاست های زیست محیطی پایدار بیش از همیشه احساس می شود.

ایران از لحاظ ظرفیت انرژی های تجدیدپذیر، به ویژه خورشیدی و بادی، موقعیتی ممتاز دارد. اما گذار به این نوع انرژی ها چالش های زیادی به همراه دارد؛ نیاز به اصلاحات در بخش انرژی، سرمایه گذاری در فناوری های نوین و مدیریت صحیح منابع آبی. علاوه بر این، ایران با تحریم های بین المللی و عدم دسترسی آسان به سرمایه گذاری خارجی روبه روست که فرآیند توسعه پایدار را پیچیده تر می کند. بااین حال، مدل اهداف توسعه پایدار می تواند الگویی برای ایران باشد تا ضمن پاسخگویی به نیازهای فوری اقتصادی، مسیری پایدار را در پیش بگیرد.

حکمرانی اقتصادی شفاف؛ کلید توسعه پایدار

فراتر از اقتصاد، آنچه اهداف توسعه پایدار را از یک ایده به یک برنامه عملی تبدیل می کند، اصلاح حکمرانی اقتصادی است. بدون پاسخگویی، شفافیت و مشارکت عمومی، حتی بلندپروازانه ترین برنامه ها نیز شکست خواهند خورد. دولت ها و شرکت ها باید در قبال تصمیمات خود پاسخگو باشند و سیاست های خود را به گونه ای تنظیم کنند که به نفع همگان باشد. برای ایران، بهبود حکمرانی اقتصادی نه تنها کلید دستیابی به توسعه پایدار است، بلکه می تواند به افزایش اعتماد عمومی و جذب سرمایه گذاری خارجی نیز کمک کند.

مسیر پیش رو: آیا توسعه پایدار امکان پذیر است؟

چالش های پیش روی توسعه پایدار گسترده و پیچیده هستند؛ از تغییرات اقلیمی و ازدحام شهری گرفته تا کاهش منابع طبیعی و نابرابری های اجتماعی. منتقدان بسیاری معتقدند که جهان از مسیر خود منحرف شده است و تغییرات موردنیاز برای بازگرداندن ثبات به سیستم های طبیعی و اقتصادی به موقع اتفاق نخواهد افتاد. متفکرانی مانند جین جاکوبز، مارتین ریس و جیمز لاولاک هشدار داده اند که جهان در مسیر یک فاجعه محیط زیستی قرار دارد.

اما تاریخ نشان داده است که تغییرات بزرگ زمانی اتفاق می افتند که جوامع به یک هدف مشترک متعهد شوند. از لغو برده داری در امپراتوری بریتانیا گرفته تا جنبش های حقوق مدنی و مبارزه جهانی با بیماری هایی مانند مالاریا، نمونه هایی هستند که نشان می دهند اقدامات جمعی می توانند به تغییرات واقعی منجر شوند.

اهداف توسعه پایدار نه تنها مجموعه ای از برنامه های سیاستی، بلکه نمادی از چشم اندازی جهانی برای آینده ای است که در آن توسعه اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفاظت از محیط زیست در یک مسیر همسو حرکت کنند. برای ایران، این به معنای انطباق با روندهای جهانی، سرمایه گذاری در انرژی های تجدیدپذیر، اصلاح زیرساخت های شهری و ارتقای سیستم های بهداشتی است؛ حرکتی که می تواند درس هایی ارزشمند برای سایر کشورهایی که با چالش های مشابه روبه رو هستند، ارائه دهد.

با وجود تمام موانع، حرکت به سوی توسعه پایدار نه تنها ضروری، بلکه یک فرصت اقتصادی طلایی است. کشورهایی که امروز در این مسیر سرمایه گذاری کنند، رهبران اقتصادی فردا خواهند بود. اکنون زمان آن رسیده است که به جای ادامه مسیر سنتی توسعه، تصمیمات جسورانه ای اتخاذ کنیم که آینده ای پایدارتر و عادلانه تر را برای نسل های بعدی رقم بزند.

اهداف توسعه پایدار، چالش ها و مسیرها
مهسا مستشارنظامی /پژوهشگر اقتصادی

آنچه مسلم است جهان برای دسترسی به توسعه پایدار راهی دراز در پیش دارد. وظیفه فوری جهان در سال 2000 که با تصویب اهداف توسعه هزاره (MDGs) به آن پرداخته شد، مبارزه با فقر شدید بود. در حقیقت فقر شدید فوری ترین اولویت شناخته شد که اگرچه در آن سال یک میلیارد نفر را در برمی گرفت، در حال حاضر به رقم 692میلیون نفر در سال 2024 رسیده است. فقر شدید در حقیقت تنازع برای بقاست. اینکه یک فرد یا خانواده به وعده غذای بعدی، جرعه آب سالم و نوشیدنی بعدی یا به این موضوع بیندیشد که آیا نیش بعدی پشه ممکن است مالاریای مرگباری برای فرزندش فراهم کند یا خیر فقر شدید نامیده شده است؛ فقری که باعث مرگ ومیر زیادی خصوصا در دوران کودکی می شود، به طوری که از هر هزار کودک زیر پنج سال، 37کودک در سال 2022 در سطح دنیا با مرگ مواجه شده اند که فقر از مهم ترین عوامل آن بوده است.

اما رهبران جهان در سال 2012 توافق کردند که از اهداف توسعه هزاره به اهداف توسعه پایدار گذر کنند. این رهبران سندی را با عنوان «آینده ای که ما می خواهیم» تهیه کردند، به این مضمون که این اهداف باید اقدام محور، مختصر و آسان در برقراری ارتباط، از نظر تعداد محدود، آرزومند، جهان شمول و قابل اجرا در همه کشورها باشند؛ همچنین واقعیت ها، ظرفیت ها و مراحل توسعه و اولویت در سطح ملی هر کشوری را در نظر بگیرند. می دانیم که این اهداف باید به حوزه های اولویت دار برای دستیابی به توسعه پایدار توجه داشته باشند و بر اساس این سند پیش بروند. دولت ها باید آن را پیش ببرند و در صورت لزوم از همه ذی نفعان مربوطه نیز مشارکت به عمل آورند.

برخلاف اهداف توسعه هزاره که عمدتا در مورد کشورهای فقیر اعمال می شود و کشورهای ثروتمند را کمک کننده معرفی می کند، اهداف توسعه پایدار در وسعت جهانی قابل اجراست. کشورهای ثروتمند مانند کشورهای فقیر باید یاد بگیرند که پایدار زندگی کنند، مشارکت اجتماعی، برابری جنسیتی و استفاده از سیستم های کم کربن و انعطاف پذیر را گسترش بدهند.

اهداف توسعه پایدار

1: پایان دادن به فقر شدید، در هر نوع آن و در هر نقطه ای از دنیا؛

2: پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و گسترش مواد مغذی و ترقی کشاورزی پایدار؛

3: ضمانت زندگی سالم و ترفیع رفاه برای تمامی گروه های سنی؛

4: تضمین آموزش باکیفیت، فراگیر و عادلانه و ارتقای فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه؛

5: دستیابی به برابری جنسیتی و توانمند کردن زنان و دختران؛

6: اطمینان از در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و امور بهداشتی برای همه؛

7: ضمانت دستیابی به انرژی نوین، پایدار، قابل اتکا و مقرون به صرفه برای همه؛

8: ترقی توسعه اقتصادی پایدار، فراگیر و همیشگی، اشتغال کامل، مولد و شایسته برای همه؛

9: ایجاد زیرساخت های انعطاف پذیر، ترقی صنعتی شدن پایدار و فراگیر و تقویت نوآوری؛

10: کاهش نابرابری در و میان کشورها؛

11: ساختن شهرها و سکونت گاه های انسانی فراگیر، ایمن، انعطاف پذیر و پایدار؛

12: تضمین الگوهای تولید و مصرف پایدار؛

13: واکنش سریع برای مقابله با تغییرات اقلیمی و آثار آن؛

14: استفاده محتاطانه و پایدار از منابع اقیانوس ها، دریاها و آب ها برای توسعه پایدار؛

15: محافظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، توقف و معکوس کردن تخریب زمین و توقف از دست دادن تنوع زیستی؛

16: ترویج جوامع صلح آمیز و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در همه سطوح؛

17: تقویت ابزارهای اجرا و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار.

هر یک از این اهداف، به زیرهدف هایی تقسیم شده که براساس آن رویدادها، مقالات و اقداماتی صورت گرفته که همگی به صورت کاملا رسمی در زیرمجموعه هر هدف به ثبت می رسند.

اگرچه هر سال گزارش هایی برای تک تک اهداف و زیراهداف فوق از طرف سازمان ملل تهیه می شود و به بیان مساله و ارائه راه حل ها اندیشیده می شود، اما سوال اینجاست که آیا واقعا این اهداف تفاوتی ایجاد می کنند؟ جنبه اول آنکه در حقیقت این اهداف برای بسیج اجتماعی حیاتی هستند. جهان باید برای همراستایی در دنیای پرسر و صدا، ناهمگون، ازهم گسسته، شلوغ و پریشان و غرق شده امروز طرحی نو دراندازد. اگرچه بسیج شدن برای رسیدن به اهداف مشترک بسیار سخت است، اما بیان این اهداف به افراد، سازمان ها و دولت ها در سراسر جهان کمک می کند تا بر سر مسیر و نقشه راه به توافق برسند.

جنبه دوم آن، فشار همتایان است. اینکه رهبران به صورت علنی و خصوصی در مورد پیشرفت و گام هایی که برای دستیابی به اهداف برداشته اند، مورد پرسش قرار بگیرند و نوعی پویایی واقعی و موثر میان آنها صورت پذیرد، می تواند کمک کننده باشد. مانند آنچه در اهداف توسعه هزاره در جریان بود.

سومین آن بسیج شدن جوامع معرفتی (epistemic communities) است. جوامع معرفتی به شبکه ای از متخصصان گفته می شود که از دانش و تجربه خود استفاده می کنند تا برای چالش های بخصوصی مانند رشد تولید غذا، مبارزه با بیماری ها یا طراحی و اجرای طرح های شهری راه حل های عملی تعیین کنند.

تداوم مبارزه با فقر شدید، شامل شدن همه افراد در اجتماع و پایداری محیطی همگی چالش ها و پیچیدگی هایی را در این مسیر قرار می دهد. اول آنکه افق زمانی آن طولانی مدت است. کربن زدایی از سیستم انرژی تلاشی 30 تا 40ساله می طلبد. تاب آور کردن شهرها چند دهه طول خواهد کشید. برای رسیدن به نتایج ملموس به زمانی 20 تا 30ساله نیازمندیم که در سطح جهان، چه کشورهای غنی و چه کشورهای فقیر آن را مشاهده کنیم.

برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار دو ابزار توصیه می شود. گذشته نگری (backcasting) یکی از این ابزارهاست؛ اینکه ببینیم در سال 2040 یا 2050 چه اهدافی باید به ثمر رسیده باشد، سپس از آینده به امروز برنامه ریزی های لازم را انجام دهیم و هدف گذاری کنیم. دومین ابزار نقشه راه فناوری است. این نقشه راه سوالات عمیقی را برای رسیدن به هدف مورد نظر در آینده می پرسد؛ مانند اینکه بستر سیاستگذاری چگونه است؟ چالش بزرگ این راه چیست؟ موانع تکنولوژیک برای غلبه کردن بر اکنون تا 2030 یا هر تاریخ دیگری کدام است؟ برای رسیدن به توسعه پایدار باید از یک رشته کوه تکنولوژیک عبور کنیم.

تامین مالی اهداف توسعه پایدار

آنچه پرواضح است این است که رسیدن به اهداف توسعه پایدار نیازمند سرمایه گذاری است. زیرساخت های جدید در آب، انرژی، حمل ونقل، سیستم های آموزشی، مراقبت های بهداشتی و رسیدگی به مناطق بحرانی جهان همگی نیازمند سرمایه گذاری های کلان هستند که در حقیقت نتایج آن به قلب اهداف توسعه پایدار می رسند. اما نوع تامین مالی نیز در این میان خود محل بحث زیادی است. حتی اینکه این تامین مالی باید صورت بپذیرد یا خیر نیز جای بحث دارد.

در زمینه تامین مالی دو نوع تامین مالی داریم: از طریق بازارها و از طریق نهادهای سیاسی. طرفداران بازار آزاد استدلال می کنند که بازارها کارآمدتر از دولت ها و نهادهای سیاسی هستند. اما طرفداران رهبری عمومی استدلال می کنند که بازارها سرمایه گذاری های لازم و ارائه خدمات لازم را انجام نمی هند، بنابراین یک رویکرد عمومی موردنیاز است. اما در حقیقت هر دو نوع تامین مالی موردنیاز است. اما موثرترین راه تخصیص بین این دو کدام است؟ پاسخ اینکه به شرایط ملی یک کشور بستگی دارد.

پروفسور ساکس، استاد دانشگاه کلمبیا معتقد است که توسعه پایدار چهار بعد دارد. سه مورد سنتی آن توسعه اقتصادی، شامل شدن افراد در اجتماع و پایداری محیطی است که همواره بوده است. اما بعد چهارم را حکمرانی خوب توصیف کرده اند. حکمرانی ای خوب است که نقش محوری در موفقیت یا شکست نهایی اهداف توسعه پایدار بازی می کند. حکمرانی به معنای وابستگی به یکسری قواعد رفتاری، به ویژه در سازمان هاست. این قواعد فقط در مورد سیاست و دولت نیست و هر سازمانی را که نقشی اصلی دارد و بازیگر کلیدی در توسعه پایدار محسوب می شود در برمی گیرد. شرکت های خصوصی و چندملیتی نیز مشمول آن هستند (در کشور ما شرکت های به اصطلاح خصولتی که زیر نظر دولت و وابسته به آن هستند را نیز در برمی گیرد).

اما این حکمرانی خوب شامل چه مواردی می شود؟ اولین آن مسوولیت پذیری است. دولت ها و شرکت ها باید در قبال اقدامات خود پاسخگو باشند. کسب وکارها در قبال اعمال خود تا حدودی پاسخگو هستند، اما در قبال دادگاه، قانون و افکار عمومی باید دولت ها و شرکت ها را پاسخگو کرد.

مورد دوم حکمرانی خوب، شفافیت است. اینکه بدانیم این اقدامات به چه صورتی انجام گرفته است تا بدانیم در چه مواردی باید دولت ها، شرکت ها و کسب وکارها را پاسخگو کنیم. گاه رفتارهای رازداری می تواند به اهداف بزرگی مانند پایان دادن به فقر یا نجات کره زمین آسیب وارد کند. بنابراین باید به نهادهای قدرتمند خود فشار بیاوریم تا در برابر فعالیت های خود شفاف باشند.

مورد سوم اما مشارکت است که کلید اصلی در توسعه پایدار است. اینکه شهروندان و دی نفعان بتوانند در تصمیم گیری ها شرکت کنند. انتخابات یکی از انواع آن است. سخنرانی های عمومی، شور و مشورت گرفتن های عمومی و شنیدن مقررات از طرف عموم مردم، همگی مواردی هستند که می توانند مشارکت را بالا ببرند.

چهارمین مورد آن که با اصل مسوولیت آلاینده (the polluter pays principle) عنوان می شود؛ به این معنی که شرکت ها و مصرف کنندگان باید تمام هزینه های اجتماعی اقدامات خود را متحمل شوند. اقتصاددانان این امر را «درونی کردن عوامل خارجی» (internalizing the externality) می نامند. یکی از موارد مهم آن به آلودگی برمی گردد. اینکه برای به حداکثر رساندن سود سهامداران، آلودگی تولید شود، درست است که غیرقانونی نیست، اما مسوولیت اجتماعی ای را برمی تابد که تولیدکننده باید آن را بپردازد.

در نهایت حکمرانی خوب یک تعهد مثبت و واضح به توسعه پایدار است. دولت ها عمدتا بیش از حوزه انتخابیه خود محدوده عمل ندارند. اما حکمرانی خوب در کنار احساس تعهد جهانی و مشارکت همگانی در توسعه پایدار می تواند دنیای به هم پیوسته ای را ایجاد کند که بسیار موثرتر با هم کار کنند و همه کسب وکارها نقش مسوولانه خود را ایفا کنند.

آیا توسعه پایدار امکان پذیر است؟

در انتها سوالی که مطرح می شود این است که آیا توسعه پایدار و رسیدن به اهداف آن امکان پذیر است؟ اگرچه تردیدها و بدبینی های بسیاری در این زمینه مطرح شده است، اما به قول مارتین لوتر کینگ «کمان جهانی اخلاق اگرچه بلند و طولانی است، اما به سمت عدالت خمیده است.» با توجه به پیشرفت های بشر در طی سال های اخیر مانند جنبش حقوق بشر و سپس جنبش های زنان مواردی بودند که با پایه اخلاق توانستند تغییرات عظیمی ایجاد کنند. چون یک اخلاق مشترک جهانی وجود دارد که همواره از آن سخن به میان می آید.

به همین دلیل باید نسبت به اختلافات کور نباشیم و با توجه به منافع مشترک و ابزارهایی که در اختیار داریم و با تکیه بر اخلاق مشترک جهانی به حل مشکلات تا رسیدن حداکثری به اهداف توسعه پایدار بکوشیم.

چالش توسعه پایدار
هوشنگ فلاح رضایی / کارشناس طراحی صنعتی

جنجال های توسعه پایدار (Sustainable Development) ادامه دارد و انسان در معرض خطر تکرار اشتباهات انقلاب صنعتی 1919 است؛ زیرا حتی فناوری های نوینی همچون هوش مصنوعی و اینترنت اشیا هم می تواند عواقب اجتماعی و زیست محیطی را به شکلی دیگر تکرار کند. ما به جای چکش نیاز به قلم داریم. هیچ دستاوردی در توسعه و پیشرفت بدون تفکر خلاقیت وجود واقعی ندارد. نوسانات رشد و شکست ها در آمارهای بانک جهانی نیز موید عدم اطمینان به مسیر نادرست توسعه است.

آمارها نشان می دهد برنامه ها و پروژه های اجراشده توسعه ایران، پاسخ دهی حداقل دارد. بحران های اخیر چندوجهی منتج از مسدود شدن خلاقیت مغز و محاسبات ذهنی خلاقانه از یکسو و همچنین تجمع انبوه مشکلات است. در مدل های هفت گانه توسعه در 50سال اخیر ایران، پاسخ در حد نازلی بوده و حتی متفکران نتوانستند سطح بازدهی کیفی پروژه های ملی و بزرگ را ارتقا دهند. نرخ رشد توسعه کشور بین 3.9 تا 4.4 در نوسان بوده است. هدر رفت سرمایه و خسارات بودجه سالانه حداقل 30 درصد است.

توسعه پایدار ایران تاکنون اتفاق نیفتاده؛ چرا که عناصر پنهان و کلیدی آن نظیر فلسفه، علم، هنر، فرهنگ، صنعت و... درهم تنیده نشده اند. سازمان ملل متحد توسعه پایدار را در 17شاخصه بیان کرده است. این اهداف هفده گانه توسعه که از سوی تمامی اعضای این نهاد بین المللی برای ریشه کن کردن فقر و تامین امنیت زمین مورد پذیرش قرار گرفته است، کامل ترین برنامه ای است که می تواند این سیاره را نجات دهد. این نکته اثبات می کند که جهان در معرض خطر است و از سویی دستیابی به جهان بدون فقر و گرسنگی محتمل و ممکن است. ابرسیستم توسعه باید با دو ابزار مغز و نرم افزار تا جزئی ترین فاکتورهای تاثیر گذار بر توسعه را در تضاد با هم تحلیل کند.

این تکنیک فراتر از دانش بین رشته ای است؛ چرا که عوامل ناشناخته ای همچون شهود و تجربه زیستی در آن دخیل هستند. ابزار آینده پژوهی و اهداف توسعه جهانی در این سیستم ارگانیک تنیده شده است. اگر حوادث غیر قابل پیش بینی نظیر زلزله، کرونا یا تورم شدید رخ دهد، این ابر سیستم پاسخ دقیقی برای تیم خلاق خواهد داشت تا آن معضل را با مختصات جدید تحلیل کند. خود نرم افزار خلاق نیست، اما شتاب دهنده است. ما با داشتن بیشترین اطلاعات بحران را رصد می کنیم. مغز با تمرکز، نقاط بحرانی Critical points و عطف ها را تحلیل و به مدل یکپارچه مبدل می کند. مغز برای ارتباط بین 16عامل، خود و ناخودآگاه به پاسخ می رسد.

نوسانات غیر طبیعی مغز برای حل مسائل، باعث اتلاف انرژی، زمان و هزینه می شود. اختلالات هورمونی، عصبی و موجی و از سویی ضرورت استفاده از مغز خلاق به مشکل لاینحل بدل شده است. در این وضعیت توسعه فردی و اجتماعی رخ نمی دهد و میلیون ها پروژه با اهداف نامشخص قطعا نتایجی نامشخص و ناقص دارند. به منظور کشف راهکار دقیق و افزایش سطح بازدهی پروژه ها، نیاز به مدل و سیستم نوینی حس می شود. ابر سیستم نوین با فعال کردن مغز، الگوریتم دقیق توسعه را تا حداکثر سطح کیفی محقق خواهد کرد. این هدف با تکنیک ردیابی به بالاترین سطح در توسعه می انجامد. طی سال ها و به رغم همه زحمات همواره مسیر توسعه در معرض خطا و نقد جدی بوده است. تعاریف بیان شده از توسعه غالبا ناقص هستند و باعث منحرف شدن مسیر توسعه می شوند، اما با طراحی مدل سیستماتیک تعاریف در بالاترین شکل ممکن خلق می شود.

•توسعه پایدار، مفهومی است که به واسطه پیامدهای منفی زیست محیطی و اجتماعی ناشی از رویکردهای توسعه یک جانبه اقتصادی پس از انقلاب صنعتی و تغییر نگرش بشر به رشد پدید آمده است (تعریف ناقص).

•توسعه با هدف تامین ملزومات زندگی بشر و فراتر، افزایش رفاه جامعه صورت می گیرد (تعریف ناقص).

•مفهوم توسعه پایدار به معنای توسعه ای است که محدودکننده تامین نیازهای بشر در آینده نباشد (تعریف ناقص).

•توسعه پایدار : پیروی از مدلی که همه اجزا و داده های ابری انسان و طبیعت را در تضاد قرار داده و بهترین پاسخ را طراحی کرده و به اجرا درآورد (تعریف دقیق توسعه پایدار).

بیل گیتس و ایلان ماسک دو تناقض را بیان کرده اند: اول، فناوری آینده برای لذت بیشتر جوامع است و دوم نگرانی از تسلط ماشین بر انسان در حال افزایش است. مدل های آینده پژوهی اغلب ذهنی، تئوریکال و قابل نقد است:

•مدل های آینده پژوهی نظیر هوش مصنوعی و... کل نگر است.

•مدل ها و محصولات آینده نگر هزینه بر است.

•ایده های نو مانند هوش مصنوعی خطی و غیر خلاقانه است.

توسعه پایدار، در ایران و حتی در جهان نیز تاکنون اتفاق نیفتاده است؛ چرا که عناصر اصلی آن فلسفه، علم، هنر، اقتصاد، فرهنگ و صنعت درهم تنیده نشده اند. توسعه ایران نیاز به طراحی ابرسیستمی چندلایه و پیچیده و سیستماتیک دارد. مغز دقیق ترین ابزار توسعه است. این ابرسیستم، الگوریتم توسعه ایران را با الگوی ارگانیک بدن انسان مطابقت داده و دانش بیونیک دیزاین، ساختار توسعه را شکل خواهد داد. در این ابر سیستم چندلایه، داده های ابری از کل به جزء کشف و در تضاد دیالکتیکی قرار داده می شوند.

غیرخطی بودن اتصالات در این ابر سیستم نیاز به درک داده ها، چگونگی مدل سازی و ایجاد ارتباطات مرتبط و غیر مرتبط دارد. همان گونه که حفره های توسعه از نقاط مبهمی نشات می گیرند، بنابراین ابر سیستم نیز باید دینامیک باشد. عناوین اصلی نظیر صنعت و اقتصاد خوشه و زیرگروه های جزئی تر زیر شاخه ها هستند. این ارتباطات و کشف راهکار هدف این ابر سیستم است. ابرسیستم توسعه ایران، با دو ابزار مغز و نرم افزار تا جزئی ترین فاکتورهای تاثیر گذار بر توسعه را در تضاد با هم تحلیل می کند. این تکنیک فراتر از دانش بین رشته ای است؛ چرا که عوامل ناشناخته ای همچون شهود و تجربه زیستی در آن دخیل هستند. ابزار آینده پژوهی و اهداف توسعه جهانی در این سیستم ارگانیک تنیده شده اند. کنترل جامع فاکتورهای موثر به تدریج ترکیبات و راهکارهای ابر سیستم را خلق می کند. توسعه کمی و کیفی کشورهای توسعه یافته آسیا نظیر ژاپن، چین، کره جنوبی، مالزی و... به دلیل طراحی الگو و مدل بومی خود رخ داده است.

هدف ابر سیستم، تحلیل و کشف نقاط بحرانی توسعه است. ابر سیستم باید هم درون سازگار باشد و هم متضاد. بین بیکاری، آلودگی آب و هوا، ترافیک، طلاق، تورم، خشکسالی، تحریم، کرونا، زلزله، زباله، افسردگی، مهاجرت، جرم، تصادف، تلفات جانی، سیل، انحرافات اخلاقی و صدها بحران زنجیره وار می توان ارتباط برقرار کرده و در تضاد شدید قرار داد. ابر سیستم توسعه بر درک فاکتورهای مرتبط و وحدت عناصر تمرکز دارد. توسعه، به فهم فاکتورهای به ظاهر غیر مرتبط با هم نیاز دارد؛ با تحریک انرژی توسط مغز می توان به راهکارها نزدیک شد.

علاوه بر فواید فناوری، هوشمندی بشر ایجاب می کند تا مجددا به دام خطاها و معایب انقلاب صنعتی و تخریب محیط زیست نیفتد. در ابرسیستم هدف، تصمیم گیری با مغز آینده نگر و عدم تکرار اشتباهات نابخشودنی ضد بشری است. به طور مثال، هوش مصنوعی می تواند قبل از وقوع یک حادثه متوجه تعدد ارتباطات در منطقه خطر شود، اما نمی تواند علت اخلاقی را تشخیص دهد و بین درست و غلط آن حادثه قضاوت کند؛ اما سیستم توسعه ذاتا بر تفکر اخلاقی انسان تمرکز دارد و بی اخلاقی را از آغاز منع می کند . ایران با رتبه 46 جدول وضعیت توسعه، در وضعیت نارنجی و هشدار قرار دارد. در اولین گام، ایران باید به طراحی این ابرسیستم توسعه بپردازد. راهی نیست مگر با یک تعریف دقیق این سیستم پیچیده و اطمینان به آن؛ زیرا درک نادرست مساله نتیجه ناقص دیگری خواهد داشت. بدون ابرسیستم، توسعه ممکن نیست.