فهرست مطالب احمد بهشتی
-
شان، کارویژه ای است که جایگاه امامت، به صورت انحصاری آن را اقتضا می کند. گرچه در میان آثار متکلمان مسلمان به محتوای این آموزه به صورت پراکنده توجه شده است، اما اولا، اصطلاح «شان»، در ادبیات سنتی استفاده نشده و ثانیا، بررسی مقایسه ای این مسئله در میان جریان های داخلی شیعی صورت نپذیرفته است. بنابراین، شایسته است با همین ادبیات و با نگاهی نظام مند و نوین به این مسئله پرداخته شود. شئون امام از جمله مسائل مهم امامت پژوهی است که از ابعاد مختلف تکوینی، تشریعی، فردی و اجتماعی برخوردار است. هدف از این نوشتار، بررسی مقایسه ای دو تصویر شیعی از شئون امام با محوریت دیدگاه الهادی الی الحق (زیدی) و شیخ مفید (اثنی عشری) و تحلیل تبعات پذیرش شئون در هر دو اندیشه است. الهادی ، با توجه به تعریف زیدیه از امامت، در مرجعیت علم دینی، کلیت مرجعیت سیاسی و مرجعیت اقتصادی، با شیخ مفید، هم عقیده است و با بیان کارکردهای خاص سیاسی، همچون اصل دعوت به خود، قیام مسلحانه و... اختصاصات دیدگاه زیدیه را در این مسئله برجسته می کند. بر این اساس، شئون جهادی و قیام گونه در زیدیه، امامت را بیش از هر چیز، ساختاری جهادی بخشیده و امامت را به امری سیاسی و حاکمیتی شبیه ساخته است. شیخ مفید با توجه به گستره تعریف امامت، به ریاست دنیایی و دینی در کنار دیگر شئون اجتماعی و اخروی که زیدیه نیز به آن باور دارند، از شئون تکوینی امام در عالم ماده، همچون معجزه، شئون اخروی، رهبری دینی و دنیایی نام می برد. بر اساس دیدگاه او مبنی بر عصمت، امام در همه شئون خود، اعم از شئون اجتماعی یا الهی، مدیریتی سرآمد و خطاناپذیر دارد و این مسئله امامت در امامیه را امری بیبدیل می سازد.
کلید واژگان: شئون امام, امامت, امامیه, زیدیه, شیخ مفید, الهادی الی الحق} -
اصل چهارم؛ توشه / قسمت دوازدهم
-
هدف این پژوهش، تحلیل مضامین ادبی-تفسیری ابومسلم اصفهانی - دیدگاه ادبی او در فرایند تفسیر - مستخرج از مجمع البیان با نظر به آراء مفسران، به منظور پالایش برخی مضامین محوری قابل قبول در تفسیر به صورت صریح و روشن است. در مقاله حاضر، تلاش شده تا برای پاسخ به این پرسش ها که مضامین ادبی فراگیر ابومسلم در مجمع البیان کدامند و کدام مضامین ادبی مطرح شده محل اختلاف یا موافق با دیدگاه ابومسلم و مفسران است و کدام مضامین از مختصات اوست، به روش توصیفی -تحلیلی پژوهشی صورت گیرد. حاصل پژوهش حاضر این است که مضامین ادبی که گزینش شده، تاثیر آن در تفسیر ابومسلم از این آیات و ایجاد تفاوت با سایر تفاسیر بررسی گردیده است. از مختصات نظر او می توان به مرجع ضمیر «ه» (بقره/74)، وجود کنایه (بقره /230) و اعتقاد او به مبالغه و تاکید (بقره /90 و اعراف /150) اشاره کرد و مضامینی که محل اختلافی با نظر بیشتر مفسران ندارد و با آن ها مشترک است می توان به مواردی از این قبیل اشاره کرد: نوع الف و لام و معنای آن در «انسان» (دهر/1)، مضامینی مثل ترکیب و معانی حرف «لا» (واقعه/ 75 و قیامه/1)، لحن و ترکیب عبارت «فزادهم الله مرضا» (بقره /10) و مرجع ضمیر (بقره/74)..
کلید واژگان: : ابومسلم اصفهانی, مجمع البیان, تفسیر ادبی, مبالغه}The goal of this study is to analyze the literary-exegetic content of Abu Muslim Isfahani – his literary view in the process of exegesis – derived from Majmaʿ al-Bayān considering the view of other exegetes with the intent to refine some of the acceptable central content in the exegesis clearly and distinctively. In the present paper, through a descriptive-analytic method of research, we have strived to answer the following questions: which of the literary content of Abu Muslim in Majmaʿ al-Bayān is general, which of the addressed literary content is different or consistent with the views of Abu Muslim and other exegetes, and which is specific to him. The result of the study is that the effect of the selected literary content has been investigated in Abu Muslim’s exegesis of these verses and their differences with other exegeses. Among the views that are specific to him, some that can be indicated are the following: the referent of the Arabic pronoun hāʾ [2: 74], allegory [2: 230], and his belief in exaggeration and emphasis [2: 90 & 7: 150] and some of the content that is not different from the views of most exegetes and is common with them is the following: the type of alif and lām (Arabic letters that may come at the beginning of a word and can have different meanings) and their meaning regarding the word “human being” (insān) [76: 1], content such as the combination and meanings of lā (letters lāʾ and alif of Arabic) [56: 75 & 75: 1], the tone and combination of the phrase “then Allah increased their sickness” [2: 10] (Qarai translation), and the referent of the pronoun in [2: 74].
Keywords: : Abu Muslim Isfahani, Majmaʿ al-Bayān, literary exegesis, exaggeration} -
حل مشکل جبر و تفویض / قسمت چهارم
-
حل مشکل جبر و تفویض / قسمت چهارم
-
چگونگی رویت شیء و رخ دادن خطاهای حسی از پرسشهای پیشرو در هر نظام معرفتی ازجمله در معرفتشناسی طوسی است. اهمیت این مسیله به این دلیل است که حواس و داده هایشان آغازگر فرایند تحقق یافتن معرفتی یقینی نسبت به اشیاء هستند. در این مقاله سعی میشود در بخش اول، دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی درباره نحوه ابصار بررسی گردد؛ سپس در بخش دوم با تمایز نهادن میان احساس و ادراک حسی و بررسی قوای ادراکی چگونگی و محل وقوع خطا ازنظر وی تبیین گردد. بنابر یافته های تحقیق در بخش اول، طوسی را باید از فیلسوفان معتقد به خروج شعاع دانست اما نه خروج به معنای رایج آن. بر همین اساس خطای حسی نیز از منظر او معنا ندارد. لکن این به معنی نفی خطاهای ادراکی نیست. در بخش دوم، این نظر طوسی با لحاظ دو رویکرد سلبی و ایجابی بررسی میشود. او در نگاه سلبی معتقد است خطا در مرحله احساس بصری، رخ نمیدهد و بنابراین محسوس به معنای داده های حس که از طریق اندامهای حسی حاصل میشود عاری از خطا است؛ زیرا ابصار به واسطه خروج شعاع محقق میشود. در رویکرد ایجابی نظر وی این است خطا به ادراک حسی و داوری عقل بازمیگردد و تحت تاثیر قوه خیال رخ میدهد. به تعبیر دیگر منشا وقوع خطا، در تطبیق دادن محسوس با واقعیت خارجی است که این امر در حیطه فعل عقل است. بدین ترتیب گرچه عقل در معرض لغزش و خطا است اما این مسیله به معنایبیاعتباری معرفت نخواهد بود.
کلید واژگان: ابصار, احساس, ادراک حسی, خطای حسی, خروج شعاع, نصیرالدین طوس}How to see the object and the occurrence of sensational errors is one of the leading questions in any epistemological system, including Tusi's epistemology. The importance of this case in the opinions of Islamic philosophers is due to the fact that the senses and their data initiate the process of realizing certain and true wisdom about objects. Questions around this case just like the other philosophic matters have always been a great worry for Nasir-Aldin Tousi and he's tended and paid attention to them in his works. This article tries to express how sensational errors occur in his opinion by considering differences between emotions and sensational cognition. The negative aspects of Tousi's vision towards things expresses that errors do not occur among feeling that is related to outward attention, because visions are limited to getting placed in the middle of the sight. But the positive aspect of his opinion expresses that errors are just related to sensational knowledge and the judgments made by the wisdom which is earned under the influence of the imaginary power. In the other words, the stems of errors in the senses and sensational matters are in tangible matching with the outward reality that this action is just placed among the borders of wisdom.
Keywords: view, sensory perception, Sensory error, Radius exit, Nasir al-Din al-Tusi} -
جهاد تبیین / قسمت اول
-
شهادت برحق دشمنان و دوستان / قسمت شانزدهم
-
انسان دو بعد وجودی دارد: بدن و نفس. نفس را کمال اول بدن دانسته اند، یعنی کمالی که انسانیت انسان به آن است. یعنی بدون نفس، انسان جز جمادی بی حیات نخواهد بود. پس مهم ترین بعد وجودی انسان نفس اوست، اما نفس با بدن ارتباط دارد و درباره تعلق نفس به بدن تردیدی نیست. تعلق آن تدبیری است نه حلولی. نفس خود آگاه است و وجود خود را بالبداهه ادراک می کند. بدن به منزله مرکب نفس است. مادامی که نفس به بدن نیاز دارد، آن را تدبیر می کند. هنگامی که قوا و استعدادهایش به فعلیت رسید، رهایش می کند. موت، یعنی آغاز حرکتی نوین برای رسیدن به هدفی دیگر. آنچه سبب حیات است سبب موت نیست؛ بلکه آنچه سبب موت است سبب حیات است. بعد از حیات دنیوی نوبت به موت می رسد. موت دنیوی، مقدمه حیات برزخی و موت برزخی مقدمه حیات اخروی است. نفس در همه این مراحل، مدبر بدن است، اعم از بدن دنیوی و برزخی و به تعبیر دقیق صدرایی، حامل بدن است. در این نوشتار با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی چگونگی رابطه نفس و بدن خواهیم پرداخت.
کلید واژگان: نفس, بدن, حیات, موت, تعلق, برزخ, آخرت}Aghl va Deen, Volume:14 Issue: 26, 2023, PP 93 -106Human being has two existential dimensions, body and soul. In other words, they are the physical and the metaphysical things. The soul is considered as the first perfection of the body. This is the perfection on which the humanity of the mankind depends on. That is, without the soul, man will be nothing but a lifeless inanimate object. Therefore, the most important aspect of human existence is his/her soul. Furthermore, the soul is related to the body and there is no doubt that the soul relates to the body. That relation of the soul is managing the body, not immanentistic. The soul is self-conscious and perceives its own existence in a self-evident way. The body is the carrier of the soul. As long as the soul needs the body, it manages the body and when the powers and talents of the soul are actualized, the soul abandons the body. Death means the beginning of a new movement towards another destination. What causes the life is not the cause of death; rather, what causes the death is the cause of life. After the worldly life, death comes. Worldly death is a precursor to life in Barzakh (i.e. purgatory life: the period between death and resurrection) and the death in Barzakh is a precursor to life in the hereafter. In all these stages, the soul is the managing master of the body, both the worldly body and the one in purgatory life; And according to Sadra's accurate explanation, it is the carrier of the body. In this study, a descriptive analytical method is employed in order to deal with the relationship between the soul and the body.
Keywords: soul, Body, Life, Death, Relation, Purgatory, hereafter} -
شهاب الدین سهروردی (587-549) فیلسوف اشراقی در تبیین آراء معرفتی خود دیدگاه جدیدی مشهور به «اضافه اشراقیه» را طرح کرده است و از این رهگذر حصول بسیاری از ادراکات از جمله ابصار را به علم اشراقی حضوری می داند. پژوهش حاضر از منظری متفاوت به بازخوانی علم حضوری اشراقی وی در مرتبه ابصار می پردازد و مسیله: ماهیت علم حضوری در فرایند ابصار از نظر سهروردی است. پرسش این است که آیا وی در مرحله ابصار و نیز دیگر مراتب ادراک معنای واحدی از علم حضوری در نظر داشته است یا خیر؟ در مرحله بعد با توجه به الگوی معرفتی سهروردی، می توان او را در دسته فیلسوفان پدیدارشناس قلمداد کرد؟ در نگارش مقاله حاضر روش مطالعات کتابخانه ای، گردآوری اطلاعات و تحلیل و توصیف داده ها است. بنابر مطالعات انجام شده یافته های پژوهش: این است که اولا مقصود سهروردی از علم اشراقی حضوری در بحث ابصار معنای رایج و مصطلح آن که قسیم علم حصولی است نمی تواند باشد بلکه در معنایی متفاوت از دیگر مراتب ادراک به کار رفته است و بنابراین تنها یک اشتراک لفظ است که این ادعا از دو جنبه سلبی و ایجابی بررسی شده است. ثانیا الگوی معرفت شناسی او در مبحث ابصار پدیدارشناسانه است.
کلید واژگان: علم اشراقی, علم حضوری, اضافه اشراقی, تعریف, ابصار, سهروردی}Shihab al-Din yahya Suhrawardi, illuminationist philosopher, explaining his epistemological views, proposed a new point of view that known as illuminationist relation and in this way he considers the acquisition of many perceptions, including vision, of through of intuitive knowledge.The present research focuses on the nature of knowledge by presence and its role in the problem of “vision.” It considers the following key question: Does Suhrawardī mean the same thing by “knowledge by presence” in all degrees of perception from the most primitive external levels—that is, vision—to the deeper levels? Then, given his epistemic model, can we treat him as a phenomenologist? The present article considers the nature of knowledge by presence in the process of vision according to Suhrawardī and presents a different approach to it. By reference to Suhrawardī’s discussion of issues of vision and a conceptual clarification of “presence,” we show that Suhrawardī could not have used the term “knowledge by presence” in the case of vision in its common sense as opposed to “knowledge by acquisition” (al-ʿilm al-ḥuṣūlī). Instead, this is a different notion, and thus the term is equivocally used in his work. Moreover, we argue that his epistemological model for vision is phenomenological. The method of research in the present article is qualitative and analytic
Keywords: Illuminationist Knowledge, Intuitive Knowledge , Illuminationist relation, Definition, Sight, Suhrawardi} -
نشریه عقل و دین، پیاپی 25 (پاییز و زمستان 1400)، صص 115 -128
فلاسفه معتقدند ممکن الوجودها همچنان که در ایجاد به علت نیازمند هستند در بقاء نیز به علت نیاز دارند. یکی از مباحث مهم عرفانی و دینی عبارت است از «جایگاه انسان کامل در جهان». در مقاله پیش رو با روش تحلیلی توصیفی، ابتدا چیستی انسان کامل مورد بررسی قرار گرفته و به این بحث پرداخته شده که انسان کامل تجلی گاه صفات و اسماء الهی است. سپس با استناد و استشهاد به آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) این حقیقت تبیین و اثبات شده است که وجود انسان کامل یا همان خلیفه مطلق خدا در زمین از زمان حضرت آدم استمرار داشته است. در ادامه بدین امر اشاره گردیده که عرفا و فلاسفه، انسان کامل را علت بقای عالم می دانند؛ چون از دیدگاه آنان انسان کامل به اذن خدا حافظ خلق است و مرکز دایره وجود و واسطه فیض الهی است و همه چیز به واسطه انسان کامل خلق شده و نظم و ترتیب عالم از وجود اوست و او غایت موجودات است. ضرورت عصمت در انسان کامل به عنوان خلیفه مطلق خداوند امری اجتناب ناپذیر است؛ چرا که او باید آینه تمام نمای صفات و اسماء الهی و کون جامع باشد. در عصر حاضر این امر مهم برعهده حضرت ولی عصر امام زمان (عج) می باشد.
کلید واژگان: انسان کامل, خلیفه مطلق, علت مبقیه, اهل معرفت, کون جامع}Aghl va Deen, Volume:13 Issue: 25, 2022, PP 115 -128Philosophers believe that as the existence of the possible beings needs a cause and their survival also needs a cause. One of the most important mystical and religious subjects is the role of the perfect man in the world. In the following article, by using analytical-descriptive method, the essence of the perfect man is analyzed first. It has been discussed that the perfect man is the emanation of the Divine characteristics and names and then by citation of the verses of the holy Quran and the Hadithes of the infallible Imams, this fact has been proved that the existence of the perfect man (i.e. absolute vicegerent of God) on earth has been continued since the existence of prophet Adam. Then it is pointed that the scholars of mysticism and philosophy believe that the perfect man is the cause of the survival of the world, because they believe that the perfect man protects human beings by God's permission. He is also the focal point of existence and a medium of Divine's grace, and everything was created because of the perfect man, and the world’s order is originally managed by him. He is the ultimate goal of the creatures. The necessity of the infallibility of the perfect man, as God's absolute vicegerent, is inevitable because he must be a perfect copy of Divine characteristics and names and the synthetic existence. In the current era this important duty is fulfilled by Imam Mahdi (PBUH).
Keywords: perfect man, absolute vicegerent, reason for survival, people of knowledge, synthetic existence} -
نشریه عقل و دین، پیاپی 25 (پاییز و زمستان 1400)، صص 145 -164
رجعت یا بازگشت بزرگ در هنگامه ظهور، نشانه قدرت لایزال خداوندی، از عقاید مسلم و تردیدناپذیر شیعه می باشد که بر پایه و اساس آیات نورانی قرآن و احادیث معصومین (علیهم السلام) بنا شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی امکان رجعت از منظر کتاب و سنت (با تاکید بر اندیشه های علامه طباطبایی(می باشد. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی از نوع تحلیل مفهومی بوده و از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. بررسی ها نشان می دهد فلسفه وجودی رجعت بیش از آن است که صرفا سبب مجازات کافران و رسیدن به ثواب باشد و عمده هدف رجعت، تحقق وعده الهی، نصرت و یاری دین خدا، تشکیل حکومت عدل جهانی و ظهور قدرت حق و گسترش آن است؛ بنابراین ازنظر عقل، شرع و علم زیست شناسی، بازگشت روح به همان بدنی که پیش تر به آن متعلق بوده است، هیچ محذوری ندارد و طبق قاعده «ادل الدلیل علی امکان الشیء وقوعه» بهترین دلیل برای امکان وقوع رجعت است. تمام اشکالاتی که مستشکلین از رجعت می کنند دال بر عدم توجه آن ها به درک صحیح از رجعت است و شاید ناشی از آن باشد که مایل نیستند رهبرانشان که در حق اهل بیت (علیهم السلام) ظلم ها کرده اند، مجازات شوند.
کلید واژگان: قرآن, رجعت, تفاسیر شیعه, معاد, علامه طباطبایی}Aghl va Deen, Volume:13 Issue: 25, 2022, PP 145 -164Raj’a (return), an indisputable Shiite belief, is the eternal power of God, based on the illuminating verses of the Qur'an and the hadiths of the Masumeen (the Infallibles) (Peace be upon them). The current study aimed to investigate and analyze Raj’a in the important Shiite interpretations based on the thoughts of Allameh Tatatabayi. The methodology is descriptive-analytical with a conceptual analysis approach. Library-based sources have been also used. Investigations show that the philosophy behind Raj’a is more than just punishing the unbelivers and rewarding the good. The main reason for that is to fulfil God’s promise, supporting God’s religion and forming global justice and the appearance of truth’s power and its spreading. Therefore, there are no restrictions for returning the spirit to the same body it had belonged to, from the viewpoint of logic, religion, and biology. Furthermore, according to the principle of (the reason behind the possibility of occurrence of something is the reason for its occurrence), the best reason for the possibility of Raj’a is its occurrence. The whole criticisms about the Raj’a are due to the lack of a correct understanding of Raj’a, and perhaps they do not want their leaders, who have done cruelty to Ahl-ul-Bayt (Peace be upon them), to be punished.
Keywords: Quran, Raj’a, Shiite interpretations, resurrection, Allameh Tabatabayi}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.