فهرست مطالب احمد روستا
-
در سالیان اخیر اهمیت شرکت های کوچک و متوسط به عنوان ستون فقرات اقتصاد کشورها بر همگان روشن شده است. صادرات به عنوان یکی از استراتژی های این قبیل شرکت ها برای توسعه بازار، یشتر برای بقا و بین المللی شدن مطرح شده است. اما شرکت های کوچک و متوسط به دلیل محدودیت هایی که دارند، کمتر از شرکت های بزرگ در این امر امکان موفقیت دارند. لذا الگوها و مدل هایی جهت ارزیابی آمادگی این قبیل شرکت ها به منظور مبادرت به این امر توسعه یافته اند. اما شرکت های کوچک و متوسط ایرانی شرایط کاملا متفاوتی را تجربه می کنند که نیازمند مدل ها و الگوهای دیگری برای این کار هستند. مطالعه حاضر با استفاده از روش آمیخته (نظریه پردازی داده بنیاد به منظور نظریه سازی و آزمون نظریه با استفاده از مدل معادلات ساختاری) به ایجاد الگویی برای ارزیابی آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط می پردازد. در فاز نظریه پردازی 25 مصاحبه با افراد واجد شرایط انجام گرفت و الگوی مدنظر بر اساس 6 مقوله اصلی و 25 مقوله فرعی ساخته شد. سپس آزمون های مختلف آماری جهت تایید مدل از ابعاد مختلف بر روی 198 نمونه انجام گرفت. نتایج حاکی از مهم بودن تمامی عوامل اصلی شامل: ارزیابی آمادگی صادرات، شرایط علی موثر بر آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط ، عوامل زمینه ای موثر بر آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط ، شرایط مداخله گر آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط ، راهبردهای موثر بر آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط ، پیامدهای پیاده سازی آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط ، مقوله های فرعی و همچنین شاخص های تشکیل دهنده آنها داشت. همچنین دیگر آزمون های انجام گرفته بر روی نمونه های کمی نتایج جالب توجه دیگری را آشکار ساختند.
کلید واژگان: پیشایندها و پیامدها, ارزیابی آمادگی صادرات, روش آمیخته, شرکت های کوچک و متوسط}In recent years, the importance of small and medium-size enterprises (SMEs) as the backbone of countries' economies has become clear to everyone. Export has been suggested as one of the strategies of such companies to develop the market, more possibility for survival and internationalization. But SMEs are less likely to succeed because of their limitations than large-size enterprises. Therefore, frameworks and models have been developed to assess the readiness of such enterprises to do so. But Iranian SMEs are experiencing completely different conditions that require other frameworks and models to do so. The present research creates a framework for assessing the export readiness of SMEs using a mixed method (Grounded theory method for theorizing and theory-testing using parametric statistical methods). In the theorizing phase, 25 interviews were conducted with qualified individuals and the framework was constructed based on 6 main-categories and 25 sub-categories. Then, different statistical tests were performed on 198 samples to confirm the framework from different dimensions. The results showed the importance of all main-categories, sub-categories as well as their constituent indicators. Other tests performed on quantitative samples also revealed other interesting results.
Keywords: Antecedents, consequences, Mixed Method, Small & Medium-size Enterprises (SMEs)} -
رمز موفقیت یزدی ها / رمز و راز پیشرفت و خوش نامی یزدی ها در کسب و کار
-
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی پذیرش خدمات درمانی نوآورانه با روش آمیخته اکتشافی انجام شد. در بخش کیفی از طراحی ظاهرشونده نظریه داده بنیاد استفاده شد. داده های بخش کیفی با انجام 18 مصاحبه عمیق با استادان بازاریابی، متخصصان حوزه پزشکی و همچنین 20 مصاحبه با مشتریان بانک خون بند ناف موسسه رویان به دست آمد و با استفاده از کدگذاری باز تحلیل شد. برای روایی بخش کیفی، از بررسی به وسیله اعضای پژوهش، مشارکتی بودن و سه سویه سازی و برای بررسی پایایی، از پایایی بازآزمون و دو کدگذار استفاده شد. درنهایت الگوی مفهومی با 7 مقوله اصلی شامل کیفیت خدمات، ویژگی های خدمت، ادراک پذیرندگان، عوامل فردی، ویژگی های نوآوری، گروه های مرجع و منابع اطلاعاتی، 22 مقوله فرعی و 93 مفهوم طراحی شد. نتایج بخش کیفی به طراحی 7 گزاره علمی منجر شد که در بخش کمی بررسی شد. در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه 93 گویه ای محقق ساخته، داده ها از 404 مشتری موسسه رویان با استفاده از نمونه گیری تصادفی ساده جمع آوری شد. برای تعیین روایی و پایایی از روایی همگرا و واگرا و آلفای کرونباخ استفاده شد و داده ها با استفاده از معادلات ساختاری آزمون شد. مشخصه های نیکویی برازش نشان داد داده ها با ساختار عاملی مدل طراحی شده برازش مناسبی دارد و الگو تایید می شود.
کلید واژگان: بانک خون بند ناف, خدمات نوآورانه, آمیخته اکتشافی, طراحی ظاهرشونده. }This research aimed to design a model for the acceptance of new health services based on the mixed-method exploratory analysis. In the qualitative part, the emerging design of grounded theory was used. The required data of qualitative part were obtained through 18 in-depth interviews with marketing professors and medical experts, and also 20 interviews with the customers of the Royan Institute’s Cord Blood Bank. The data were analyzed through open coding. To examine the validity of the qualitative part, the processes of member-checking, peer-checking, and triangulation were used and inter-coder reliability and test-retest were applied to measure its reliability. The final conceptual model was designed with 7 major categories (including the quality of services, the characteristics of services, perception of acceptors, individual factors, innovation features, reference groups, and sources of information), 22 subcategories, and 93 concepts. The findings obtained in the qualitative phase resulted in the development of 7 scientific propositions that were analyzed in the quantitative part. In the quantitative part, the researcher’s 93-item questionnaire was used in order to gather the data from 404 customers of the Royan Institute’s Cord Blood Bank through simple random sampling. Convergent validity, discriminant validity, and Cronbach's alpha were used to measure the validity and reliability of this part. The data were tested using structural equation modeling. Measures of goodness of fit showed that the factor structure of the designed model was suited to the data and the model was confirmed.
Keywords: Cord Blood Bank, Innovation-based Services, Mixed-Method Exploratory Approach, Emergent Design.} -
پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی ارزیابی آمادگی صادرات برای شرکت های کوچک و متوسط ایران انجام شده است. به جهت عدم کفایت مدل های ارایه شده در ادبیات موجود برای تبیین مفهوم آمادگی صادرات، از روش پژوهش کیفی مبتنی بر رویکرد داده بنیاد از نوع نظامند استفاده شد. جامعه آماری این تحقیق را خبرگان، مدیران، مشاوران و صاحبنظران مرتبط با شرکت های کوچک و متوسط تشکیل می دهند که از بین آنها 25 نفر برای گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته برگزیده شدند. تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی مقوله های فرعی و محوری و همچنین روابط بین آنها در قالب مدل پارادایمی ارزیابی آمادگی صادرات شامل مقوله محوری (آمادگی صادرات- 5مقوله)، شرایط علی (2مقوله)، شرایط مداخله گر (6مقوله)، راهبردها (5مقوله)، عوامل زمینه ای (2مقوله) و پیامدها (5مقوله) گردید. از تحلیل یافته های این پژوهش اینگونه استنباط می شود که پیاده سازی و ارتقاء آمادگی صادرات شرکت های کوچک و متوسط مستلزم برنامه ریزی صحیح برای تمامی عوامل شناسایی شده پیرامون آن می باشد
کلید واژگان: صادرات, آمادگی صادرات, شرکتهای کوچک و متوسط, نظریه داده بنیاد}ObjectiveThe aim of this study was to develop an export readiness assessment model for SMEs in Iran.
MethodologyDue to the inadequacy of the models presented in the literature to explain the concept of export readiness, a qualitative research method based on a system-based data approach was used. The statistical population of this study consists of experts, managers, consultants and experts related to small and medium enterprises, of which 25 people were selected to collect information through in-depth semi-structured interviews.
FindingData analysis led to the identification of secondary and pivotal categories as well as the relationships between them in the form of a paradigmatic model of export readiness assessment including pivotal category (export readiness-5categories), causal conditions (2categories), intervening condition (6categories), strategies (5categories), background factors (2categories) and consequences (5categories).
Conclution:
From the analysis of the findings of study, it is inferred that the implementation and promotion of export readiness of small and medium enterprises requires proper planning for all identified factors around it.
Keywords: Export, export readiness, SMEs, GT} -
زمینه
یکی از مفاهیم نو و جدید در صنعت برندسازی توسعه برند جامع است که نقش مهمی در افزایش سهم بازار، تعداد مشتریان و ایجاد تمایز قابل ملاحظه دارد.
هدفهدف پژوهش پیش بینی برندسازی فراگیر در سازمان های برگزارکننده رویدادهای آموزشی غیر دانشگاهی بر اساس رویکرد کیفی و کمی بود.
روشجهت دستیابی به هدف تحقیق از روش آمیخته شامل دو بخش کیفی و کمی استفاده شد. در بخش کیفی از مصاحبه با خبرگان صنعت آموزش و برندسازی استفاده گردید. سپس از روش کدگذاری جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از مصاحبه استفاده شد. مدل برندسازی فراگیر شامل عوامل فردی (شایستگی های فردی، روابط انسانی، خودباوری، تلاش مستمر و جذابیت فردی)، عوامل سازمانی (اعتبار سازمانی، مسیولیت پذیری اجتماعی شرکت، هویت سازمانی، تصویر سازمانی و ارزش برند سازمانی)، عوامل مدیریتی (نگرش مدیران به برندسازی، شایستگی مدیریتی، برنامه ریزی برای برندسازی، نظارت بر فرآیند برندسازی) و عوامل محیطی (تبلیغات، دلایل مالی و محیط اجتماعی) است.
یافته هااز روش دلفی جهت تایید یا رد مولفه های مرحله کیفی استفاده شد که نتایج حاصل از مصاحبه با خبرگان عوامل استخراج شده در بخش کیفی را مورد تایید قرار داد. سپس جهت آزمون مدل از روش مدل معادلات ساختاری استفاده شد. 407 نفر از مدیران، معاونان و کارشناسان شرکت ها و موسسات برگزار کننده آموزش غیردانشگاهی در پژوهش شرکت کردند.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که عوامل فردی، عوامل سازمانی، عوامل مدیریتی و عوامل محیطی برند سازی فراگیر را پیش بینی می کنند.
کلید واژگان: برندسازی فراگیر, رویدادهای آموزشی غیردانشگاهی, آمیخته}BackgroundOne of the new and emerging concepts in the Branding Industry is the Comprehensive Brand Development, which plays an important role in increasing market share, number of customers, and making a distinct distinction.
PurposeThe purpose of this study was to predict universal branding in organizations organizing non-academic educational events based on qualitative and quantitative approach.
MethodIn order to achieve the research goal, the mixed method was used. The two sections were qualitative and quantitative. In the qualitative section, interviews with experts in the education and branding industry were used. The coding method was used to analyze the information obtained from the interview. Inclusive branding model includes individual factors (individual competencies, human relationships, self-confidence, continuous effort and individual attractiveness), organizational factors (corporate credibility, corporate social responsibility, organizational identity, organizational image and organizational brand value), management factors (manager's attitude) Branding, managerial competence, branding planning, branding process monitoring, and environmental factors (advertising, financial reasons, and social environment).
FindingsThe Delphi method was used to confirm or reject the components of the qualitative stage which confirmed the results of the interview with the experts of the extracted factors in the qualitative section. Then, structural equation modeling was used to test the model. 407 managers, assistants, and experts from companies and non-academic non-university training institutes participated in the study.
ConclusionThe results showed that individual factors, organizational factors, management factors and environmental factors predict pervasive branding.
Keywords: Pervasive branding, non-academic educational events, mixed} -
بازاریابی برای نسل Z / چگونه در عصر شبکه های اجتماعی پاسخگوی نیازهای نسل نو باشیم؟
نسل «Z» تازه ترین نسلی است که حدود یک سوم جمعیت فعلی دنیا را تشکیل می دهد. آن چه برای فعالان اقتصادی، صاحبان و مدیران کسب وکارها و بازاریابان اهمیت دارد، شناخت خصوصیات، خصلت ها، خواسته ها، خلق وخو و نیز ارزش ها، معیارها و رفتارهای انواع نسل ها، به ویژه نسل «Z» است. این نسل به واسطه مشخصات منحصر به فرد خود دارای سلایق، علایق، انگیزه ها، عادات رفتاری خرید خاص خود است که عدم شناخت یا بی توجهی به آن ها می تواند بخش قابل توجهی از بازار کسب وکارها را از دسترس خارج سازد. بر خلاف نگاه رایج که این نسل را پیچیده و غیرقابل درک ارزیابی میکنند، واقعیت این است که این نسل هم مثل سایر نسل ها ترجیحات و اولویت های خاص خود را دارد. در این مقاله ضمن تبیین ویژگی های این نسل، به جای آمیزه بازاریابی سنتی 4Ps، آمیزه جدید5APs اریه شده است که می تواند راهنمای بسیار مناسبی برای مدیران بازاریابی و فروش در عرصه سیاستگذاری و تدوین برنامه های مرتبط با این حوزه باشد.
-
در این مقاله ساختار پدیده ی "ضد ارزش مشتری" به عنوان مکمل مفهوم ارزش مشتری ارایه می شود. نویسندگان مقاله که از مدافعان بازاریابی انسانی هستند، بر تجربه ی زیسته ی مشتریان به عنوان منبع اصلی داده ها تکیه کرده اند تا به این وسیله فهمی دست اول از پدیده ی مورد مطالعه، که تاکنون به شدت تحت الشعاع سنت عینی گرایانه ی علم اقتصاد در بازاریابی بوده است به دست آورند. این پژوهش روش پدیدارشناسی توصیفی را چنان که توسط پل کولایزی ارایه شده است برای بررسی پدیده برگزیده است. یافته های تحقیق جوهره ی تجربه ی ضد ارزش مشتری را، متفاوت از مفاهیم مشابهی مانند هزینه، نارضایتی و زیان به تصویر می کشد. نویسندگان در این مقاله شرح می دهند که مفهوم کلیدی ضد ارزش مشتری از کجا نشات گرفته و چگونه تا به حال در مدل های ارزش نادیده انگاشته شده است و چگونه تعبیه این مفهوم عمق بیشتری به تیوری ارزش بازاریابی داده و درک بهتری از رفتار مشتری را امکان پذیر می سازد.
کلید واژگان: ضدارزش مشتری, ارزش مشتری, بازاریابی انسان گرا, تئوری ارزش, مدیریت تجربه مشتری}In this paper we present the structure of “customer disvalue” phenomenon as the complementary concept for customer value. Authors, who are proponents of humanized marketing, rely on the lived-experience of customers as the primary source of data in order to grasp a first-hand understanding of the phenomenon that has been profoundly shadowed by objectivism of economics. The research is based on a descriptive phenomenological method as introduced by Paul Colaizzi. The findings of the study illustrate the distinct essence of customer disvalue experience that differentiates it from interconnected notions like cost, loss, and dissatisfaction. The authors discuss the origins of customer disvalue as a key issue, how it is generally overlooked in value models, and how its integration into marketing value theory offers it a greater depth and brings about a better understanding of customer behaviors.
Keywords: Customer disvalue, Customer Value, Humanistic marketing, Value theory, Customer experience management} -
هدف این پژوهش طراحی الگوی پذیرش خدمات نوآورانه بانک خون بند ناف، به عنوان راهبردی نوین در حوزه بازاریابی سلامت میباشد. این پژوهش از نوع پژوهشهای کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد بوده که با هدف اکتشافی انجام شده است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز از طریق مصاحبه با 18 نفر از استادان بازاریابی و 20 نفر از مشتریان بانک خون بند ناف موسسه رویان به دست آمده و ملاک اندازه نمونه، کفایت تئوریک بوده است. برای تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده شده است. به منظور بررسی روایی پژوهش، فرآیند کدگذاری داده ها با نظارت 3 نفر از صاحب نظران حوزه بازاریابی خدمات انجام و پیشنهادهای اصلاحی ایشان اعمال شد. همچنین به منظور بررسی پایایی، فرآیند کدگذاری و استخراج مفاهیم توسط یکی دیگر از صاحب نظران حوزه بازاریابی انجام شد و نتایج تقریبا مشابهی به دست آمد. سپس با استفاده از گروه استادان و به کمک تکنیک دلفی به تعیین میزان اهمیت ابعاد، مولفه ها و شاخصهای الگو در هر گروه پرداخته شد. این کار ضمن مشخص کردن اولویت عوامل منجر به طراحی نهایی مدل پذیرش خدمات نوآورانه با 7 بعد (شامل کیفیت خدمات، ویژگی های خدمت، ادراک پذیرندگان، عوامل فردی، ویژگی های نوآوری، گروه های مرجع و منابع اطلاعاتی)، 22 مولفه و 93 شاخص گردید.کلید واژگان: پذیرش خدمات نوآورانه, بانک خون بند ناف, الگو, داده بنیاد}This research aimed at designing a model for the acceptance of innovation-based services of umbilical cord blood banks as a new approach in health marketing. It is an exploratory qualitative research based on the grounded theory and heuristic analysis. The research data were obtained through interview with a sample of 18 marketing professors and 20 customers of the Royan Institute Umbilical Cord Blood Bank who were selected based on theoretical saturation. The gleaned data were analyzed through open, axial and selective coding. To enhance research validity, the process of data coding was carried out under the supervision of 3 service marketing experts whose suggestions were applied. Moreover, the inter-rater reliability of the coding process and concept-mining was checked by asking another marketing expert to code the data whose findings revealed acceptable levels of reliability. Further, the importance of dimensions, entities and indexes of the model in each group was determined via Delphi method under the supervision of professors. The findings revealed a hierarchical conceptual model for acceptance of innovative services with 7 dimensions, including the quality of services, the characteristics of services, perception of acceptors, individual factors, innovation features, reference groups and sources of information, 22 entities and 93 indexes.Keywords: Acceptance of Innovative Services, Grounded Theory, model, Umbilical Cord Blood Bank}
-
-
مشتری مهمترین سرمایه هر سازمان و شرکت با هدف تجاری و سود آوری است، بنابراین شناخت رفتار مصرف کننده و الگوی تغییر رفتار مصرف کننده در این زمینه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به همین سبب این تحقیق با هدف شناسایی و ارزیابی مولفه های اثر گذار بر کاربرد تبلیغات چاپی در ترغیب مصرف کننده و تغییر نگرش مصرف کننده نسبت به برند شکل گرفت. جامعه هدف در این تحقیق شامل دو گروه بود؛ که گروه اول کلیه افراد صاحب نظر و کارشناس و مرتبط در حیطه برندینگ و خرید مشتریان است که به منظور شناسایی مولفه های اثر گذار در حیطه تغییر نگرش مصرف کننده نسبت به برند بر اساس تبلیغات چاپی استفاده گردیدند و گروه دوم شامل مشتریان شرکت آی سودا بود که اثرات مولفه های شناسایی شده در مورد آنان مورد بررسی قرار گرفت و هر دو گروه به روش دسترس هدفمند مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد، چهار مولفه پیام محتوایی تبلیغی، ساختار بازاریابی ، رنگ آمیزی و نام برند و نو آوری در طراحی در این زمینه اثر گذارند و نو آوری در طراحی بیشترین اثر مستقیم و غیر مستقیم در این حیطه را دارد، همچنین مدل طراحی شده از برازش مناسبی برخوردار است. با توجه به نتایج بدست آمده مدل طراحی شده و مولفه های شناسایی شده الگویی مناسب جهت شناسایی مولفه های اثر گذار بر کاربرد تبلیغات چاپی در ترغیب مصرف کننده و تغییر نگرش مصرف کننده نسبت به برند می باشدکلید واژگان: برندینگ, تبلیغات چاپی, نو آوری در طراحی, ساختار بازاریابی, اخلاق حرفه ای}Investigating the Professional Ethics System on Printed Advertising in Consumer and Brand PersuasionEthical Research, Volume:9 Issue: 4, 2019, PP 147 -157The customer is the most important capital of each organization and company with a commercial and profitable purpose, so recognizing consumer behavior and patterns of consumer behavior change is very important in this regard. For this reason, this research was designed to identify and evaluate the components that influence the use of print advertising in encouraging consumers and changing consumer attitudes towards the brand. The community in this study consisted of two groups: the first group was all experts and relevant people in the field of branding and customer purchasing that were used to identify the effective factors in changing consumer attitudes toward brand based on printed ads. The second group consisted of clients of the company, the effects of the identified components were investigated by them, and both groups were investigated in a targeted manner. The results showed that four components of propaganda content message, marketing structure, coloring and brand name and innovation in design in this field, and innovation in design has the most direct and indirect effects in this area, as well as the model designed for fit Is good. According to the obtained results, the designed model and identifiable components are a suitable model for identifying the factors affecting the use of print advertising in encouraging consumers and changing consumer attitudes towards the brand.Keywords: Branding, Ethics, Innovation in design, Marketing structure, printed advertisement}
-
هدف از تحقیق حاضر ارائه الگوی عوامل موثر محتوایی پیام تبلیغات چاپی براساس رویکرد پدیدارشناسی است. در این تحقیق از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. در این مطالعه کارمندان شرکت آی سودا به عنوان مصاحبه شوندگان مورد بررسی قرار گرفتند که با انجام مصاحبه با 4 نفر، اشباع نظری اتفاق افتاد. برای تایید پایایی تحقیق در این مطالعه به داده های خام رجوع شد تا ساخت بندی نظریه با داده های خام مقایسه و ارزیابی شود. همچنین از تکنیک ممیزی نیز استفاده گردیدو جهت ارزیابی اعتبار از روش زاویه بندی [1] استفاده شده است. نتایج حاصل از استخراج مفاهیم و مقوله ها و مضمون های حاصل از 4 مصاحبه با مدیران و فعالان صنعت شکلات، منجر به شناسایی متغیرها (مضمون ها) و مولفه های هر متغیر از دید فعالان و مدیران صنعت شده است. همچنین، با توجه به اینکه تمامی مصاحبه شوندگان از جمله فعالان در شرکت آی سودا می باشند، لذا کدهای به دست آمده حاصل از مصاحبه آزمودنی ها، قابلیت اتکای بیشتری پیدا می کنند. 9 مولفه تعیین کننده متغیر (مضمون) محتوای پیام تبلیغاتی شامل موارد ذیل است: نگرش به صنعت تبلیغات، نگرش به برند، نگرش به صنعت تولید، نگرش به بازار، نگرش به بسته بندی، نگرش به واردات، نگرش به صادرات، نگرش به خرید، نگرش به مصرف.
کلید واژگان: پدیدارشناسی پیام تبلیغاتی, تبلیغات چاپی, عوامل موثر محتوایی, نگرش به برند, نگرش به تبلیغات}The purpose of this study is to present a model of the effective factors of the content of a printed advertisement message based on the phenomenological approach. In this research, the phenomenological method has been used. In this study, employees of the I-Soda Company were interviewed as interviewees, with an interview with 4 people, theoretical saturation. To confirm the reliability of the study, raw data was presented to compare the construction of the theory with raw data. Audit techniques have also been used and the angle method has been used to assess validity. The results of the extraction of concepts, categories and themes from four interviews with managers and chocolate industry activists have led to identifying the variables (themes) and the components of each variable from the viewpoint of the activists and industry managers. Also, given that all the interviewees are among the activists in the company, they will be more reliant on the results obtained from interviewing the subjects. 9 The determinant component of the content (content) of the message is the following: Advertising attitudes, Brand Attitudes, Attitudes toward the Manufacturing Industry, Attitudes toward the Market, Attitudes towards Packaging, Attitudes towards Imports, Attitudes towards Exports, Attitudes to Shopping , Attitude towards consumption.
Keywords: Phenomenology of advertising message, print advertising, effective content factors, brand attitude, attitude towards advertising} -
«جهت»مندی در مدیریتتعیین «جهت» یکی از مهم ترین عوامل موفقیت و شکست در زندگی است. «جهت مندی» به معنای جهت گیری، جهت یابی و جهت داشتن هدفمندانه و هوشیارانه است که چگونگی حرکت در مسیر را مشخص می کند. گاهی مسیر و مقصد به خوبی مشخص و تعریف شده اند، اما جهت گیری نادرست بوده است که باعث گمراهی، کج روی، خسارت و آسیب های جبران ناپذیر شده است.
گاهی سمت و سوی غلط و جهت گیری نادرست، آثار کوتاه مدت آنی و آتی زیادی دارد که باعث عقب ماندگی های زیاد می شود. در سطح شرکت ها و بنگاه ها نیز شاهد جهت گیری های نادرست و ناشیانه هستیم که آثاری جز هدر دادن منابع و فرصت سوزی ندارند. حال چه باید کرد؟ این پرسشی است که این مقاله به آن می پردازد و 21 عنصر و عامل را برای جهت گیری و جهت یابی درست معرفی می کند. -
هدف پژوهش طراحی الگویی برای برند آفرینی جامع در سازمان های برگزارکننده رویدادهای آموزشی غیر دانشگاهی بود. جهت دستیابی به هدف تحقیق از روش آمیخته استفاده شد که شامل دو بخش کیفی و کمی است. در بخش کیفی پژوهش از ابزار مصاحبه استفاده شده است و اطلاعات و داده های لازم در بخش کیفی از خبرگان آموزش به دست آمده است. سپس با استفاده از روش گرندد تئوری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. مدل برندسازی جامع در صنعت خدمت برگزاری رویدادهای آموزشی غیردانشگاهی دارای عوامل موثر اختصاصی (شایستگی، اصالت، حرفه ای بودن، مزیت برگزاری رویداد، خدمات فراگیر، نگرش استراتژیک و نیروی دانشی) ، عوامل موثر عمومی (بازاریابی، ارتباطات، تجیهزات سخت افزاری و نرم افزاری، منابع مالی و حامیان) ، شرایط زمینه ای (شرایط اجتماعی، شرایط اقتصادی، شرایط سیاسی، فناوری های نوین) ، عوامل مداخله گر (تحریم ها، حوادث غیرمترقبه، مجوزها) و پیامدهای (رضایت مندی، ماندگاری، موفقیت، برتری و حمایت اجتماعی) بر اساس پدیده اصلی یعنی برندآفرینی جامع و ابعاد شخصی، محصول و شرکتی برندسازی است. سپس این مدل با استفاده از مدل معادلات ساختاری آزمون شد. 407 نفر از مدیران، معاونان و کارشناسان شرکت ها و موسسات برگزار کننده آموزش غیردانشگاهی در پژوهش شرکت کردند. با استفاده از مدل معادلات ساختاری روابط بین متغیرهای الگو مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و نتایج آن گزارش شد. مشخصه های نکویی برازش نشان داد داده های پژوهش با ساختار عاملی مدل برازش مناسبی دارد.کلید واژگان: برندسازی جامع, رویدادهای آموزشی غیردانشگاهی, الگو}
The aim of this study was to designing a model for total branding in organizations which hold non-academic educational events. To achieve the research goal, the mixed method research was used which consists of two qualitative and quantitative parts. In the qualitative section of the research, an interviewing tool was used and and qualitative data was gatherd by interwing from educational experts. Then, using Grounded theory, the data was analyzed. Total branding model in the Non-Academic Educational Events including specific factors (competence, originality, professionalism, event advantage, total services, strategic attitude and knowledge workers) general effective factors (marketing, communications, hardware and software, financial resources and sponsors) background conditions (social conditions, economic conditions, political conditions, new technologies) Intervener factors (sanctions, unexpected events, permits) and consequences (satisfaction, survival, success, supremacy and social support) based on the main phenomenon of comprehensive branding and personal dimensions, the product and branding company. Then, this model was tested using the structural equation model. 407 from managers, assistant director and experts from companies and non-university training institutes participated in the research. Using the structural equation model, the relationships between the model variables were analyzed and evaluated and the results were reported.results of fit indices indicated that the research data have a suitable fitness model with the factor structureKeywords: total branding, non-academic educational events, model} -
شناسایی دقیق الگوهای رفتاری مشتریان شرکتی و به تبع آن اتخاذ استراتژی های هدفمند در حوزه بانکداری شرکتی به منظور ارائه خدمات متناسب با رفتار و نیازآن ها یکی از مسائل چالش برانگیز فعلی در شبکه بانکی محسوب می گردد. بر این اساس شناخت دقیق نیازهای پیچیده مشتریان شرکتی و مدیریت تقاضای آن هادر گام اول از طریق نوع شناسی رفتارمشتریان شرکتی و در گام بعد اتخاذ استراتژی های متناسب با رفتارهای شناخته شده این مشتریان حیاتی و سودآور امکان پذیر است. بدین منظور تحقیق حاضربا هدف تعیین ارتباط بین الگوی رفتاری مشتریان شرکتی و استراتژی های بانکداری شرکتی صورت پذیرفت. جامعه آماری تحقیق حاضر اشخاص حقوقی یا به عبارتی شرکت های بزرگ فعال در کسب وکار کشور هستند که در حال دریافت خدمات از شبکه بانکی می باشند. روش تحقیق مطالعه حاضر کیفی و با استفاده از تئوری سازی داده بنیاد با رویکرد رهیافت ظاهر شونده (گلیسری) می باشد. برای دستیابی به هدف تحقیق با 10 نفر از مدیران مالی هولدینگ هاو شرکت های بزرگ کشور مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق انجام گردیدکه پس از کدگذاری و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارMaxqda، سه الگوی رفتاری تجاری،تحلیلگر و تعاملی شناسائی گردید که بانک های ایرانی برای رسیدن به بقاء و سودآوری پایدار می بایست از سه استراتژی اصلی استفاده نمایند. استراتژی خدمات مالی از طریق ارائه طیف وسیع خدمات و با هدف جذب و تازگی خریدمشتریان شرکتی،استراتژی سرآمدی از طریق تنوع و ایجاد مزیت های رقابتی با هدف افزایش تکرار خرید و در نهایت استراتژی مشارکتی از طریق برقراری تعامل بلند مدت ، تعریف خدمات جدید و منحصربفرد با هدف پایداری خرید مشتریان شرکتی استفاده نمایند.کلید واژگان: بانکداری شرکتی, مشتریان شرکتی, نوع شناسی رفتار}
-
کسب و کار و بازاریابی ارزش آفرینکسب و کار و بازاریابی ارزش آفرین نوشته دکتر احمد روستا کسب و کار و بازاریابی ارزش آفرین رویکردی رقابتی و مبتنی بر «بازارگرایی، مشتری مداری و ارزش محوری» است که مهم ترین اهداف آن «رضایت، موفقیت، سرتری، پایداری و پشتیبانی اجتماعی» از طریق ارزش آفرینی و ارزش افزایی پویا و پایدار است. ارزش دارای انواع و ابعاد گوناگونی است که هیچ گاه کامل و ثابت نیست و به همین دلیل کسب و کار و بازاریابی ارزش آفرین رویکردی مبتنی بر فنون و مهارت ها، ابزارها، راهکارها، فرایندها، فعالیت های پویا و متنوع است. این مقاله ضمن تبیین اهداف، به تشریح ارکان اصلی کسب و کار و بازاریابی ارزش آفرین شامل کشف ارزش ها، خلق ارزش، عرضه ارزش، گزینه های ارزشی، و بهبود و تقویت ارزش می پردازد.
-
Mobile phone market of Iran, market with various and extensive products, yet highly competitive. In such circumstances, creating value for customers in order to maintain and improve the position of their companie's market share is necessary. The purpose of this research mobile phone brands that customers recognize the value system in the face of rational and emotional approach them with the brand. In this study, for orientation emotional brand making customers feel valued brand concept, "emotional value of brand for customers" and to study their logical approach to evaluating "the economic value of the brand in the customers", was evaluated. The results showed differences in the valuation system of customers for foreign and domestic brands; so that valuation system of foreign brands, approach emotional effective of logical approach while the valuation of the domestic mobile phone brands, logical orientation highlighted of emotional orientation customers.Keywords: Special Brand Value, Emotional Value of Brand, Economic Value of Brand, Mobile Phone Market}
-
امروزه برندیابی شهری در ساختارهای فضایی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهرها برای ایجاد توسعه پایدار، اهمیت زیادی دارد، اما این امر به دلایل مختلفی، کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. این مقاله، به بحث در خصوص شناسایی شرایط علی برندیابی شهری و تحلیل پیامدها و تاثیرات آن، در دو فاز کیفی و کمی پرداخته است. مدل مستخرج براساس روش تحقیق کیفی نظریه برخاسته از داده، با روش نمونه گیری نظری صورت گرفته و در فاز کمی نیز پیامدهای برندیابی شهری براساس روش همبستگی، بررسی شدند. نتایج این مطالعه نشان دادند که از یک سو، برندیابی شهری به عنوان متغیر پیش بین برای ایجاد تصویری مطلوب و همچنین بر سطح رضایت شهروندان ساکن به عنوان متغیرهای ملاک، تاثیرگذار است و از سوی دیگر، رضایت شهروندان ساکن بر سطح رضایت مخاطبان از جمله گردشگران، تاثیر مستقیم و معناداری دارد.کلید واژگان: برندیابی شهری, گردشگری شهری, تصویر شهر, رضایت شهروندان}Today, city branding is important in urban spatial, cultural, social and economic structures for sustainable development, but this has been less used for several reasons. This paper discusses the identification of the causal circumstances of city branding and the analysis of its consequences and impacts in two qualitative and quantitative phases. The extracted model is based on the qualitative research method of data theory, using theoretical sampling method, and in the quantitative phase, city branding outcomes were investigated based on correlation method. The results of this study showed that, on the one hand, city branding is influential as a predictor variable for creating an ideal image and also on the level of satisfaction of residents living as criterion variables, and on the other hand, it has a direct and significant impact on audience satisfaction level including tourists.Keywords: city branding, urban tourism, city image, citizen's satisfaction}
-
شناسایی ماهیت و ابعاد استراتژی فروش، و نیز عوامل اثرگذار بر تصمیمات استراتژیک فروش موفقیت سازمان در حوزه فروش را تضمین و برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد خواهد کرد. به همین جهت هدف پژوهش حاضر ارائه الگویی جامع از استراتژی فروش برند و پیشایندهای آن و مکانیزم روابط این پیشایندها با استراتژی فروش است. برای این منظور از نظریه پردازی داده بنیاد استفاده شد و داده ها از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با خبرگان بازاریابی و فروش محصولات مصرفی تندگردش گرد آوری شدند. نمونه گیری به روش نظری انجام شد و پس از 14 مصاحبه کفایت نظری حاصل گردید. نتایج نشان داد که استراتژی فروش برند مشتمل بر شش بعد: سبد مشتریان نهایی، نوع ارتباط با مشتریان واسطه، سبد کانال های فروش، گرایش به برونسپاری فروش، سبد محصولات و سبد بازارها می باشد. همچنین پیشایندهای استراتژی فروش برند در قالب شرایط علی موثر، شرایط مداخله گر، و شرایط زمینه ای شناسایی شد و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در ادامه و در جهت تکمیل الگو، اقدام واکنشی تدوین استراتژی فروش برند و پیامدهای آن در صنایع محصولات مصرفی تندگردش نیز شناسایی و مورد بحث قرار گرفت.کلید واژگان: ابعاد استراتژی فروش, استراتژی فروش برند, پیشایندهای استراتژی فروش, محصولات مصرفی تندگردش, مزیت رقابتی, نظریه پردازی داده بنیاد}Identifying the nature of sales strategy and its elements as well as factors affecting sales strategic decisions creates competitive advantage for the organizations and ensures the organization's success in sales. So this study aims to present a comprehensive model on brand sales strategy and its antecedents and the relationship mechanism between them. To this purpose, grounded theory was used and data were collected through semi-structured interviews with sales and marketing professionals in Iran's FMCG industry. Interviewees were selected through theoretical sampling and theoretical saturation was obtained after 14 interviews. The results revealed that brand sales strategy includes six dimensions: end-customer portfolio, channel members relationship type, sales channels portfolio, sales outsourcing tendency, product portfolio, and market portfolio. The antecedents of brand sales strategy were also recognized and analyzed in terms of causal conditions, contextual conditions, and intervening conditions. Likewise, to complete the model, brand sales strategy formulation was identified as an action-interaction strategy and its consequences in FMCGs were analyzed.Keywords: antecedents of sales strategy, brand sales strategy, FMCG, grounded theory, sales strategy dimensions}
-
بازاریابی گزینشیگرایش به بازاریابی اختصاصی، تخصصی و فوق تخصصی، انفجار گرایش ها و گزینه ها در بازارهای مجازی و معمولی، پیدایش شرکت های نوبنیان و دانش بنیان، کاهش چشمگیر وفاداری، خریداران بسیار آگاه، هوشمند و پرتوقع، دشوار شدن جلب توجه و جذب و حفظ مشتریان و افزایش هزینه ها و کاهش منافع و گوناگونی و دگرگونی دائم نیازها، نیازمندان و شرایط دادوستد و بازارها، باعث شدهاند تا رویکرد بازاریابی گزینشی که مبتنی بر گزینش درست بازارها و مشتریان و «کشف، خلق، عرضه و تقویت» گزینه های رقابتی است به عنوان رویکردی مخیر و ارزنده، مطرح شود.
بازاریابی گزینشی و گزینه ها، راهبردی پاسخگو به مشتریان گزینش یافته، معین، مشخص، خاص، تخصصی و اختصاصی است که خواستار توجه ویژه و جذابیت ها و مزیت های متفاوت هستند. این ویژگی بازاریابی گزینشی، دقت و صحت در گزینش ها و نیز گزینه یابی و گزینه سازی مبتنی بر معیارهای خرید بازار و مشتریان است.
بازاریابی گزینشی با گزینه های هفتگانه «متنوع، متغیر، متناسب، ممتاز، متمایز، مطلوب و متفرقه» باعث تقویت رقابتمندی، افزایش رضایتمندی و گذار از بازاریابی عمومی به بازاریابی تخصصی و فوق تخصصی و اختصاصی می شود. -
هدف پژوهش حاضر،ارائه نوعی الگوی کاربردی برای بازاریابی چندحسی در برندسازی مقصد گردشگری است. روش پژوهش مطالعه حاضر، پیمایشی تحلیلی است. جامعه آماری آن را تمام گردشگران (ایرانی خارجی) تهران به تعداد 10000 نفر شکل داده است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و به کمک فرمول نمونه گیری لوی و لمشو (1381)، حجم کل نمونه 407 نفر محاسبه شد؛ اما در نهایت 394 نفر در تحقیق مشارکت کردند. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه تدوین شده بر اساس مدل مفهومی و متغیرهای تحقیق است. نتایج به دست آمده از تاثیر بازاریابی چندحسی بر برندسازی مقصد گردشگری با ضریب تاثیر 813/0 حکایت دارد که با توجه به نمره تی در سطح 05/0 معنادار است. همچنین مقدار 2R برابر با 661/0 به دست آمد؛ به این معنا که 1/66 درصد از تغییرات برندسازی مقصد گردشگری مربوط به بازاریابی چندحسی بوده و باقی مانده تغییرات به سایر متغیرها مربوط می شود. به نظر می رسد گردشگری و بازاریابی گردشگری به خلق تجربه دلپذیری برای مشتری از مقصد ارتباط دارد و ساختن این تجربه از طریق بازاریابی چندحسی امکان پذیر است.
کلید واژگان: بازاریابی چندحسی, برند, برندسازی مقصد, گردشگری}This study aims at providing a model for applying multi-sensory marketing in tourism destination branding. The research method was Survey research. The population comprised all tourists in Tehran both, Iranian nationals and foreigners, totaling 10000 individuals. Random sampling was employed, using Levy & Lemeshow (2002) formula, which yielded a 407-person sample size; in practice, the size changed to 394. The data collection instrument was a questionnaire developed based on the conceptual model and the research variables. The final results show that multi-sensory marketing is effective on tourism destination branding, with an impact factor of 0.813, which is meaningful given the T score of 0.05. Moreover, R2 equaled 0.661, interpreted as 0.661 of changes related to tourism destination branding being due to multi-sensory marketing, and the rest, being caused by other variables. It seems that tourism and tourism marketing are each a matter of creating a pleasant experience for the customer, which is it made possible via multi-sensory marketing.
Keywords: branding, Destination branding, Multi-sensory marketing, tourism} -
مدیریت توجه و جذبکم توجهی و بی توجهی به خود و دیگران و ناتوانی در جلب و جذب ها و کاهش فزاینده و آزاردهنده جاذبه ها در زندگی فردی، خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی، دغدغه و نگرانی مهم بسیاری از انسان ها و سازمان هاست. ریشه اغلب سردی ها، فاصله ها، جدایی ها، خستگی ها، افسردگی ها، بی وفایی ها، فرارها و دوری ها نتیجه بی تفاوتی، سهل انگاری و ناتوانی در «توجه و جذب» است.
مدیریت توجه و جذب، رویکردی جدید برای «کشف، خلق، استفاده و تقویت» عوامل و عناصر «توجه و جذب» برای ارتباط بهتر، داد و ستد مطلوب تر، و ارزش های بیش تر و زندگی شاداب تر است.
مدیریت توجه و جذب چگونگی جلب توجه و جالب بودن و جذب کردن و جذاب ماندن در زندگی است.
مدیریت توجه و جذب رویکردی ویژه و چند تخصصی برای «چشمگیر و چشم ربا بودن، دلکش و دل ربا بودن و گیرا و هوش ربا بودن» و جای گیری و سهم یابی در دیده، دل و ذهن انسان ها از طریق «گیرایی، زیبایی، کارایی و پویایی» است.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.