فهرست مطالب بهروز نبئی
-
مقدمههدف این مطالعه تعیین میزان سلامت و مراقبت از خود گزارش شده توسط پزشکان عضو هیات علمی بود.روش کاردر این مطالعه case-study، 80 پزشک بیمارستان امام خمینی، سینا و فارابی پرسشنامه هایی را به طور محرمانه پر نمودند. سپس آنالیز توصیفی تک متغیره و دو متغیره توسط نرم افزار SPSS10 انجام شد.یافته ها60% پزشکان مرد و 6% مجرد بودند. میانگین سنی پزشکان 48 سال، میانگین تعداد فرزندان 2 نفر و BMI آنها 1/25 بود. 3/56% افراد درآمد ماهیانه 5/1 تا 5 میلیون تومان داشتند. میانگین ساعات کار روزانه 11 ساعت و40 دقیقه، میانگین استفاده از مرخصی سالیانه 25 روز، میانگین میزان ورزش 1 ساعت و 40 دقیقه در هفته، و میانگین میزان خواب در شبانه روز 6 ساعت و20 دقیقه بود. 61% افراد صبحانه و 5/37% میوه و سبزیجات کافی مصرف می نمودند. 31% از سیگار و 22% از داروهای روان گردان استفاده می کردند. 33% برنامه منظم معاینه دندان ها و 5/22% برنامه چک آپ سالیانه داشتند. پزشکان رشته های اینترونشنال نسبت به غیراینترونشنال، BMI بیشتر و کیفیت خواب شب بدتر داشتند. افزایش ساعات کار با کاهش کیفیت خواب شب و وضعیت نامناسب تر سلامت دهان و دندان مرتبط بود. همچنین تعداد روزهای مرخصی و ساعات ورزشی با کیفیت کنترل بیماری پزشکان ارتباط داشت.نتیجه گیریافزایش ساعات کار و عدم استفاده از مرخصی سالیانه، جنبه های مختلف حفظ سلامتی اساتید مورد مطالعه را تحت تاثیر قرار داده است. عوامل دخیل در سلامت مانند میزان خواب، مصرف میوه و سبزیجات، ورزش، مراقبت از دندان ها، چک آپ سالیانه و... و همچنین نداشتن وقت کافی و انگیزه موجب عدم کنترل کامل بیماری در قشر پزشکی می باشد.
کلید واژگان: سلامتی, بیماری, پزشکان, خواب, سوءمصرف مواد}IntroductionThe aim of this study was to evaluate self reported health, illness and self care among the physicians of Tehran University of Medical Sciences’ hospitals, to prepare efficient programs for promotion of physicians’ health.MethodsThis was a case study with 80 specialists working in Imam Khomeini, Sina and Farabi hospitals. The data was collected through questionnaires filled by the physicians and was analyzed with software SPSS 10.ResultsAmong the mentioned specialists, 60% were male and 6% were single. Their mean age was 48.5 year, their mean number of children was 2, and their mean BMI was 25.1 kg/m2. The mean number of working and sleep hours were 11:40 and 6:20 hours per day, respectively; the quality of sleep among interventionist was worse than non-interventionist. They spent only 1:40 hours per week on exercise, and 25 days off –work yearly. The monthly income of most physician (56.3%) was about 15-50 million Rials. 37.5% had enough fruit and vegetable in their diet and 61% eat breakfast. 22.5% had regular annual check-up program and 33% had regular dentist visiting. 22% used psychotherapeutic drugs and 31% were cigarette smokers. As they spent more hours working, the quality of their sleep and tooth health became worse.ConclusionIncrease in working hours and decrease of vacations, affects different aspects of health in physicians. Factors that affect health such as diet, exercise and regular check up is not satisfying among physicians. Not having enough spare time and motivation causes poor control of their diseases. -
بررسی اثر داپسون به عنوان آدجوان دوم همراه پردنیزولون و آزاتیوپرین در درمان پمفیگوس ولگاریسزمینه و هدف
پمفیگوس ولگاریس بیماری تاولی خود ایمن، مزمن و راجعه است که در ایران شیوع بالایی دارد. در حال حاضر عوارض و مرگ و میر آن بیش تر ناشی از عوارض مصرف طولانی مدت و با دوز بالای استروئید سیستمیک است. هدف از این مطالعه تعیین اثر داپسون به عنوان adjuvant دوم علاوه بر آزاتیوپرین برای کاهش استروئید مورد نیاز و هم چنین بررسی عوارض آن بود.
روش اجرابیماران مبتلا به پمفیگوس ولگاریس متوسط و شدید مراجعه کننده به بیمارستان رازی در سال های 84-1383 تحت درمان با پردنیزولون، آزاتیوپرین و داپسون قرار گرفته و برای مدت 18-12 ماه پیگری شدند.
یافته هادر 22 بیمار (10 زن و 12 مرد) 16 تا 74 ساله با میانگین سنی 41.71 سال، مدت زمان لازم برای کاهش دوز استروئید سیستمیک به میزان 7.5 میلی گرم روزانه 8 تا 15 ماه و با میانگین 13 ماه بود. در طی دوره پی گیری، 6 بیمار دچار عود مینور شدند و دوز متوسط پردنیزولون در زمان عود 13.8 میلی گرم روزانه بود ولی هیچ موردی از عود ماژور مشاهده نشد. به جز یک مورد قطع داپسون به علت همولیز شدید در سایر بیماران عوارض جدی داپسون که به قطع آن منجر شود، به وجود نیامد.
نتیجه گیریاستفاده از داپسون به عنوان adjuvant دوم در درمان پمفیگوس ولگاریس متوسط و شدید ممکن است بدون ایجاد عوارض جدی و flare قابل توجه ضایعه ها، به امکان کاهش سریع تر دوز استروئید سیستمیک و در نتیجه کاهش عوارض ناشی از آن منجر شود.
کلید واژگان: پمفیگوس ولگاریس, استروئید سیستمیک, داپسون, عود, عوارض}Dapsone as a second glucocorticoid-sparing agent in addition to azathioprine in treatment of pemphigus vulgarisBackground and aimPemphigus vulgaris is an autoimmune vesiculobullous disorder. Prior to the advent of glucocorticoid therapy, it was often fatal. Now its mortality and morbidity is due to highdose glucocorticoid complications rather than the disease itself. This study was aimed to determine the effect of dapsone as a second adjuvant in the treatment of pemphigus vulgaris.
Materials and methodsIn this quasi-experimental open prospective study, 22 patients with moderate to severe pemphigus vulgaris were treated with prednisolone, azathioprine and dapsone. They were observed for 12-18 months.
ResultsPatients consisted of 10 females and 12 males with mean age of 41.71 years. The mean duration to reach to the maintenance dose of prednisolone (7.5 mg daily) was 13 months. No major relapse was observed but minor relapses were seen in 6 patients with mean prednisolone dose of 13.8 mg daily. Hemolysis was detected in only one patient and 4 patients had a little drop in hemoglobin level. We observed no other severe dapsone induced adverse reaction.
ConclusionThese findings suggest that dapsone can be used as a second adjuvant for more rapid tapering of steroid dosage without significant flare of the disease.
Keywords: pemphigus vulgaris, systemic steroid, dapsone, complications, relapse} -
هدف از درمان بیماری های مزمن و از جمله بد خیمی های خونی، افزایش طول عمر بیماران و بهبود بخشیدن توانایی های آنان تا حد ممکن است تا بیماران بتوانند با حفظ سطح مناسبی از کیفیت زندگی به زندگی خود ادامه دهند. این در حالی است که غالبا مطالعاتی که در زمینه ارزیابی درمان های مختلف بیماری انجام می گیرد، بیشتر بر روی افزایش طول عمر بیماران بدون توجه به کیفیت زندگی و مسایل جانبی درمان متمرکز می باشد. لنفوم و لوسمی از نئو پلازی های سیستم لنفاوی هستند که بر اساس مرحله بیماری در زمان تشخیص و نوع سلولهای بدخیم از نظر پاتولوژی، در زمان کوتاه یا طولانی منجر به ناتوانی یا مرگ بیمار می شوند. در این مقاله بر آنیم که کیفیت زندگی این بیماران را بررسی کنیم. به این منظور در یک مطالعه مقطعی تعداد 94 بیمار را که 6 ماه یا بیشتر از تشخیص بیماریشان می گذشت و جهت مراقبت و درمان به درمانگاه خون بیمارستان امام خمینی مراجعه می کردند، مورد بررسی قرار دادیم. پرسشنامه SF-36 و اطلاعات دمو گرافیک در مورد بیماران تکمیل شد. در نهایت با استفاده از آنالیز رگرسیون چند متغیره لجستیک داده ها تفسیر گردید.
در آنالیز رگرسیونی چند متغیره رو به عقب (Backward)، تنها متغیرهایی که با نمره کلی جسمانی (PCS) (خلاصه امتیاز ابعاد جسمانی) ارتباط معنی داری داشتند، عبارت بودند از: نوع بیماری 95%CI=4.03-55.72) و OR=16.32)، تحصیلات 95%CI=0.01-0.749) و OR=0.88) و جنسیت 95%CI=2.65-39.6) و OR=10.25) و متغیر هایی که با نمره کلی سلامت روان (MCS) (خلاصه امتیاز ابعاد روانی) ارتباط معنی داری داشتند، عبارت بودند از: نوع بیماری (95%CI=1.76-12.77 و OR=4.75)، تحصیلات (OR=0.13 & 95% CI= 0.02 – 0.89) و در آمد (OR=16.32 & 95%CI = 4.03-55.72).
نتایج این مطالعه نشان می دهد که امتیاز بالاتر در حیطه کیفیت زندگی از نظر جسمانی، با ماهیت غیر تهاجمی بیماری، مرد بودن و تحصیلات و امتیاز بالاتر در حیطه کیفیت زندگی از نظر روانی، با ماهیت غیر تهاجمی بیماری، مرد بودن و درآمد بیشتر همراه است.
کلید واژگان: لوسمی, لنفوم, کیفیت زندگی}Payesh, Volume:5 Issue: 2, 2006, PP 77 -82Objective (s): With increasingly sophisticated chemotherapy regimens being prescribed the quality of life of cancer patients have become a key outcome measure. Little has been reported concerning the experience of patients with hematological malignancy receiving chemotherapy. The objectives of this study were to analyze current levels of health-related quality of life in individuals with leukemia and lymphoma and predicting some prognostic factors.MethodsThis was a cross-sectional study of quality of life carried out in the hematological clinic at Imam Khomeini Hospital in Tehran, Iran. Quality of life was measured using the SF-36 questionnaire. Then the results were analyzed using the logistic regression model.ResultsIn all 94 patients were studied. The mean survival time for patients was 40.1 months (SEM = 4.3). The analysis showed that predicting factors for Physical Component Summary (PCS) scores of the SF-36 were: type of diagnosis (OR= 16.32, 95% CI= 4.03-55.71), education (OR= 0.88, 95% CI= 0.01-0.749), and gender (OR= 10.25, 95% CI= 2.65-39.6). For the Mental Component Summary (MCS) scores of the SF-36 predicting factors were: type of diagnosis (OR= 4.75, 95% CI= 1.76-12.77), education (OR= 0.13, 95% CI= 0.02-0.89) and income (OR= 5.01, 95% CI= 1.69-14.82).ConclusionWe found that having non-aggressive disease and being low educated and male are as good prognostic factors to predict the PCS, while having high income, non-aggressive disease and low education predict better for the MCS scores. -
مقدمهوجود فرزند بیمار یا معلول به عنوان یک عامل استرس زا در خانواده اثر مهمی در میزان افسردگی والدین نشان داده است. مادران قسمت عمده مراقبتها و امور مربوط به کودک را انجام می دهند لذا استرس بیشتری را نسبت به پدران تحمل کرده و در بیشترین ریسک فشارهای روانی و افسردگی قرار دارند. در این مطالعه به بررسی تاثیر بیماری های تالاسمی و بدخیمی های خونی فرزند در ابتلای مادران به افسردگی پرداخته ایم.مواد و روش هااین مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی است. تعداد 249 نفر از مادران در سه گروه مادران کودکان مبتلا به تالاسمی، مادران کودکان مبتلا به بدخیمی های خونی و مادران گروه کنترل که جهت مداوای فرزندانشان در زمستان سال82 به بیمارستان مرکز طبی کودکان مراجعه نموده بودند، بررسی گردیدند. برای سنجش میزان افسردگی از پرسشنامه بک استفاده شد.یافته هادر آنالیز رگرسیون لجستیک چند متغیره پس از adjust نمودن متغیرها در مدل رگرسیونی حاصله تنها متغیری که با نمره افسردگی مادر ارتباط معنی داری داشت، بیماری خونی فرزند بود که در مورد تالاسمی OR=2.17 با حدود اطمینان 1.6،95% تا4.0 وP=0.015 و در مورد بدخیمی های خونی OR=2.71 با حدود اطمینان 1.48،95% تا 4.99 بود (P=0.001)نتیجه گیری و توصیه ها: ابتلا کودکان به بیماری تالاسمی و بدخیمی های خونی که از جمله بیماری های مزمن یا کشنده می باشند برای مادران بعنوان عامل استرس زای مهمی در زندگی مطرح بوده و ریسک ابتلا به افسردگی را بالا می برد، لذا توصیه می شود در مراکز ارایه خدمات به این کودکان واحد هایی به منظور معاینه و مشاوره روانپزشکی جهت غربالگری و درمان زودهنگام مادران احداث گردد تا با مداوای افسردگی ایشان کیفیت زندگی بهبود یافته و از نتایج غیر انطباقی آتی پیشگیری شود.
کلید واژگان: افسردگی, تالاسمی, استرس, بدخیمی خونی} -
کیفیت زندگی در بیماران نئوپلازی های لنفاوی (لوسمی و لنفوم) در مقایسه با کیفیت زندگی مردم تهرانمجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، سال شصت و سوم شماره 5 (پیاپی 53، امرداد 1384)، صص 399 -404مقدمههدف از درمان بیماری های مزمن و از جمله بدخیمی های خونی افزایش طول عمر بیماران و بهبود بخشیدن توانایی های آنان تا حد ممکن است تا بیماران بتوانند با حفظ سطح مناسبی از کیفیت زندگی به زندگی خود ادامه دهند. این در حالی است که غالبا مطالعاتی که در زمینه ارزیابی درمان های مختلف بیماری انجام می گیرد، بیشتر بر روی افزایش طول عمر بیماران بدون توجه به کیفیت زندگی و مسایل جانبی درمان متمرکز می باشد. لنفومو لوسمی از نئوپلازی های سیستم لنفاوی هستند که بر اساس مرحله بیماری و زمان تشخیص و نوع سلولهای بدخیم از نظر پاتولوژی، در زمان کوتاه یا طولانی منجر به ناتوانی یا مرگ بیمار میشود. در این مقاله بر آنیم که کیفیت زندگی این بیماران را بررسی کنیم.مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی تعداد 94 بیمار را که 6 ماه یا بیشتر از تشخیص بیماریشان می گذشت و جهت مراقبت و درمان به درمانگاه خون بیمارستان امام خمینی مراجعه می کردند، مورد مطالعه قرار دادیم. با استفاده از پرسشنامه SF-36 استاندارد شده برای ایرانیان، اطلاعات دموگرافیم در مورد بیماران تکمیل گردید و نتایج با نمرات کیفیت زندگی مردم تهران مقایسه شد.یافته هاپس از محاسبه نمرات بیماران در هر یک از حیطه های SF-36 مشخص شد که در تمامی حیطه ها بجز کارآیی جسمانی (P=0.06)(PF) تفاوت معنی داری بین افراد مورد مطالعه و جمعیت تهران وجود دارد. همچنین نقش سن، جنس، سواد، تاهل، شغل، در آمد و مدت زمان گذشته از تشخیص بیماری بر روی کیفیت زندگی بیماران بررسی شد.
نتیجه گیری و توصیه ها: ارزیابی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لنفوم و لوسمی با پرسشنامه SF-36 نشان داد که همانند مطالعات انجام شده در کشور های دیگر، این پرسشنامه قادر است به ارزیابی کیفیت زندگی در بیماری های مزمن نیز که پرسشنامه اختصاصی برای آنها ترجمه یا طراحی نشده است، بکار رود.
-
مجله پایش، پیاپی 4 (پاییز 1381)، صص 15 -19
فراوانی چاقی و اضافه وزن در کودکان و روند صعودی آن در دهه های اخیر شکل نگران کننده ای به خود گرفته است. با توجه به این که چاقی در این سنین زمینه ساز چاقی در بزرگسالی و عوارض مربوط به آن است، در این مطالعه به بررسی شیوع چاقی در کودکان و عوامل مرتبط با آن پرداختیم.
در جریان یک مطالعه مقطعی که شامل یک نمونه 1800 نفری از دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شهر تهران بود، اندازه گیری قد، وزن و محاسبه ضریب توده بدنی (Body Mass Index-BMI) صورت گرفت و فرم پرسشنامه در مورد عوامل مرتبط با آن نیز تکمیل گردید. پس از محاسبه BMI و تعیین مقادیر بالای صدک 95 و نیز مقادیر بین صدک 85 و 95 برای سن و جنس مربوطه، به ترتیب افراد چاق و افراد دارای اضافه وزن مشخص شدند.
شیوع کلی چاقی و اضافه وزن در گروه مورد مطالعه به ترتیب، 7.7 درصد (95%CI=6.25-9.3) و 13.3 درصد (95%CI=11.76-14.95) به دست آمد که می توان گفت در مجموع 21 درصد دانش آموزان گروه هدف دارای وزن بیش از حد نرمال بودند. همچنین بین چاقی، سن، مدت زمان پیاده روی تا مدرسه، شکل ظاهری دانش آموز و درک ذهنی کودک از خود رابطه معنی دار آماری مشاهده شد، ولی بین چاقی و میزان تحصیلات والدین، شغل آنها، تعداد ساعات تماشای تلویزیون در روز، نوع سرگرمی دانش آموز و محل زندگی وی رابطه معنی دار آماری یافت نشد.
در نهایت آن که با توجه به برآورد شیوع 20 درصدی چاقی و اضافه وزن در این مطالعه و همچنین ارتباط عواملی نظیر سن، نوع مدرسه، زمان پیاده روی تا مدرسه، شکل ظاهری و نیز درک ذهنی کودک از خود، ضرورت توجه جدی تر به این امر و طراحی مداخلات مناسب، روشن تر می گردد.کلید واژگان: چاقی, دانش آموزان دختر, مطالعه مقطعی}Payesh, Volume:1 Issue: 4, 2002, PP 15 -19Objective(s)The rising trends of obesity in children are reflected in increased adult obesity and related morbidity. So we studied the prevalence of obesity in children and the related factors in Tehran. Material &
MethodsThis was a cross-sectional study of 1800 female pupils. Weight and height were measured and BMI (Body Mass Index) was calculated. SPSS-10 was used for statistical analysis.
ResultsPrevalence of obesity and overweight were 7.7 percent (95%CI= 6.25% - 9.3%) and 13.3 percent (95%CI= 11.76% - 14.95%), respectively. There was a significant correlation between obesity and age (P=0.01), type of school (P=0.002), appearance (P<0.001) and self-image (P<0.001).
ConclusionThe findings necessitate interventional programs for identification and treatment of obese children.
Keywords: Obesity, Students, Cross-sectional study} -
مجله پایش، پیاپی 4 (پاییز 1381)، صص 57 -63
دستیاری در اکثر رشته های تخصصی پزشکی، حرفه ای طاقت فرسا است و دستیاران را با عوامل تنش زای متعددی مواجه می کند که لازمه رویارویی با آنها، دارا بودن توانایی های لازم برای مقابله با تنش است. این مطالعه می کوشد که این توانایی ها را در دستیاران رشته های پرتنش در دانشگاه علوم پزشکی تهران تعیین کرده، نشان دهد که آیا این توانایی ها بر حسب سال دستیاری یا جنسیت متفاوت هستند یا خیر.
در این مطالعه مقطعی و توصیفی - تحلیلی، آزمون سنجش توانایی های مقابله با تنش برای تعیین این توانایی ها در جمعیت مورد مطالعه (دستیاران چهارده رشته پرتنش در دانشگاه علوم پزشکی تهران) به کار گرفته شد.
میانگین امتیاز مقابله با تنش در 277 دستیار مورد مطالعه 64.83 بود و توانایی های عالی و بسیار خوب در 79.8 درصد مشاهده شد. همچنین میانگین امتیاز دستیاران در ارزیابی خود از توانایی های مقابله ای 63.13 و همبستگی آن با امتیاز محاسبه شده در آزمون 0.47 بود (P<0.001). از طرفی میانگین امتیازات دستیاران سال های اول و دوم با سوم و چهارم تفاوت معنی داری نداشت ولی دستیاران سال های اول و دوم، انعطاف پذیری، اتکا به نفس و دسترسی کمتری به منابع داشتند (P=0.016, P=0.005, P=.006). اختلاف مشاهده شده بین میانگین امتیاز دستیاران مذکر و مونث نیز از نظر آماری معنی دار بود (P<0.001). همچنین عمده ترین عوامل تنش زا، حساسیت مسوولیت ها، درآمد پایین و کم خوابی بودند. در عین حال ساعات طولانی کار، کشیک ها و نقش های متعدد، توسط دستیاران سال های اول و دوم بیش از دستیاران ارشد به عنوان عوامل تنش زای عمده اعلام شدند (P=0.001).
نتیجه آن که هر چند درصد بالایی از دستیاران، امتیازات بسیار خوبی را در این پرسشنامه به دست آورند، با توجه به عدم وجود همبستگی خوب بین سطح واقعی توانایی های مقابله ای و ارزیابی خود دستیاران از آن، لزوم انجام اقداماتی عینی برای شناسایی افراد کم توان تر و آموزش و حمایت آنها منطقی به نظر می رسد. لازم به ذکر است که عدم مشاهده تفاوت معنی دار بین دستیاران سال های مختلف از نظر این توانایی ها، در مطالعه دیگری نیز گزارش شده است. همچنین توانایی بیشتر دستیاران مذکر در مقایسه با مونث در مقابله با تنش که برای نخستین بار در این بررسی نشان داده شد، اهمیت توجه بیشتر به دستیاران زن به عنوان گروه آسیب پذیر در این زمینه را نشان می دهد.کلید واژگان: مقابله, تنش, دستیاران, پزشکان}Payesh, Volume:1 Issue: 4, 2002, PP 57 -63Objective(s)The objective of this study was to determine coping with stress abilities of clinical residents at Tehran University of Medical Sciences and to explore whether these abilities differ between Junior and Senior residents or between males and females. Material &
MethodsIn this cross-sectional study, The Coping Skills Inventory was used for determination of different aspects of coping in a randomly selected sample of clinical residents in 14 different specialties at Tehran University of Medical Sciences.
ResultsIn all 277 residents were studied. Of these 62.7 percent were at the first or second years of residency, while the other 3 7 .5 percent were at the third or fourth years. The male to female ratio was 1.1. The mean coping score was 64.83. Excellent and very good abilities were observed in 79.8%. The mean self-estimated coping scores was 63.13 that was significantly correlated with the calculated scores (Pearson correlation =0.47, P < 0.001). The mean coping score for Juniors was not significantly different from that of Seniors; but, Juniors were less flexible, resourceful and self-reliant than their Senior counterparts (P = 0.016, P=0.005 and P=0.006, respectively). A significant difference was observed between the mean coping score of females and males (P< 0.001). The most important stressors were sensitive responsibilities, low salaries and sleep deprivation. Long hours of work, nightshifts and multiple roles were more frequently reported by the Juniors than Seniors as major stressors (P= 0.001).
ConclusionAlthough a high percentage of residents had very good coping scores. However the difference in coping between genders emphasizes on the importance of support and education for female residents to cope more effectively with their job stress.
Keywords: Coping, Stress, Residents, Physicians} -
مقدمهناتوانی ناشی از بیماری پسوریازیس موضوع مهمی در بیماری های پوستی است، از این رو ارزیابی تخمین بیماران از کیفیت زندگی شان امری مهم می باشد.هدفهدف از مطالعه حاضر، ارزیابی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس و مقایسه آن با افراد سالم بوده است.
روش اجرا: در این مطالعه مقطعی، 55 فرد بیمار مبتلا به پسوریازیس و 55 فرد سالم به عنوان گروه شاهد در بیمارستان رازی تهران مورد مصاحبه قرار گرفتند. کیفیت زندگی بوسیله پرسش نامه های SF - 36 و PDI ارزیابی شد.یافته هامحاسبه نمرات در هر یک از حیطه های SF - 36 نشان داد که بیماران مبتلا به پسوریازیس بطور معنی داری نمراتی پایین تر از افراد سالم در حیطه ها بجز عملکرد جسمانی داشتند. بیشترین اختلاف در حیطه عملکرد اجتماعی و کمترین اختلاف در حیطه شادابی مشاهده شد. همچنین در بیماران پسوریازیسی بین نمره PDI و هر 8 حیطه SF - 36 همبستگی منفی وجود داشت.نتیجه گیریبیماران مبتلا به پسوریازیس کیفیت زندگی پایین تری نسبت به جمعیت عادی دارند، بنابر این در مراقبت از بیماران پسوریازیسی باید به تاثیر بیماری بر حیطه های مختلف زندگی توجه داشت.
کلید واژگان: پسوریازیس, کیفیت زندگی, شادابی}
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.