به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حبیب الله زنجانی

  • مجید حسینی نثار، حبیب الله زنجانی*، سید محمد سیدمیرزایی، علیرضا کلدی

    سالمندی جمعیت در گیلان بیش از همه استان های کشور است. به همین دلیل، در این پژوهش، کیفیت زندگی سالمندان ساکن در خانه و سراهای سالمندی استان گیلان و عوامل موثر بر آن بررسی شده است. چارچوب نظری تحقیق به صورت تلفیقی است. متغیر کیفیت زندگی هم به صورت عینی و هم به صورت ذهنی مورد بررسی قرار می گیرد. ابعادی از کیفیت زندگی مانند توانایی اقتصادی، سلامت، عملکرد ذهنی و همچنین مشارکت اجتماعی از نظریه فرانس و حمایت اجتماعی، از نظریه لین استخراج شده است. روش تحقیق براساس رهیافت علمی و از نوع پیمایش است و از پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات، استفاده می شود. نمونه ها به دو گروه سالمندان ساکن در سرای سالمندان و سالمندان در منزل، تقسیم می شوند. نتایج حاکی از آن است که حمایت اجتماعی و ابعاد چهارگانه آن در گروه سالمندان ساکن در منزل، تفاوت معناداری با سالمندان ساکن در آسایشگاه دارد. میانگین متغیرهای حمایت اجتماعی و مشارکت نیز به طور قابل ملاحظه ای در بین سالمندان ساکن در منزل بیشتر از سالمندان ساکن در سرای سالمندی است. همچنین بر اساس تحلیل مسیر، می توان گفت بین متغیرهای مشارکت اجتماعی و حمایت اجتماعی با متغیر کیفیت زندگی سالمندان، ارتباط معناداری وجود دارد.

    کلید واژگان: کیفیت زندگی، سالمندی، حمایت اجتماعی، مشارکت، گیلان
    Majid Hosseini Nesar, Habibollah Zanjani *, Seyyed Mohammad Seyyed Miirzaei, Alireza Kaldii

    Population aging in Gilan is highest in all provinces of the country. That is why, Quality of Life The Elderly Inhabitant in Nursing Homes and Inhabitant in the House in Gilan Province and its affecting factors in this research has been researched. Theoretical framework of research is integrated. the variable of quality of life is examined both objectively and subjective. Dimensions of quality of life such as economic ability, health, mental performance as well as social participation are based on Franz's theory. Social support has also been evaluated based on Line's theory. Method of Research is based on scientific approach and survey. Questionnaire has been used for collecting data. The samples are divided into two groups including elderly people living at the nursing home and the elderly at home. The findings show that social support and its four dimensions in the elderly group living in the home have a significant difference with the elderly living in the nursing home. Mean variables of social support and participation are significantly higher among older people living at home than older people living in the nursing home. Also, basing on the path analysis, it can be said that there is a significant relationship between the variables of social participation and social support with the variable of quality of life of the elderly.

    Keywords: quality of life, Aging, social support, Participation, Gilan
  • مهدی قاصد*، حبیب الله زنجانی، علیرضا کلدی
    زمینه و هدف

    وجود اقوام متعدد و خرده فرهنگ های بسیار متفاوت در ایران، بافت فرهنگی بسیار غنی را به وجود آورده است که گاه همین تفاوت ها، مجادله ها و کشمکش هایی را نیز در بین اقوام مختلف باعث شده است که به جرم و جنایت منجر شده است که در این پژوهش به شناسایی عوامل موثر در واگرایی های قومی و تاثیرگذاری آن در ایجاد جرم و تنش های اجتماعی این قومیت ها در میان مردم شهرستان ارومیه پرداخته است.

    روش

    تحقیق حاضر به لحاظ گردآوری اطلاعات به روش کیفی و از نظر شیوه اجرا به روش نظریه زمینه ای (با رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی) انجام شده است. جامعه آماری تحقیق 18 نفر از قومیت آذری زبان شهرستان ارومیه هستند که براساس روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن معیار اشباع نظری در این پژوهش مشارکت داشته اند و داده های کیفی با استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق گردآوری شد و بعد از کدگذاری، مفاهیم اصلی به دست آمد و با حذف مفاهیم مشابه و ادغام آن ها، برای ارایه نظریه نهایی از استراتژی نظریه زمینه ای گراندد استفاده شد.

    یافته ها

    یافته های تحقیق در 87 مفهوم دسته بندی شد و از میان این مفاهیم، پنج مقوله اصلی به دست آمد که عبارت اند از زبان و ادبیات زبان مادری، بی احترامی توسط دیگران، نارضایتی سیاسی، از بین رفتن زیست بوم، توزیع ناعادلانه ثروت و امکانات کشور. نظریه زمینه ای به دست آمده در قالب یک مدل پارادایمی که شرایط علی، شرایط مداخله گر، راهبردهای کنش و پیامدها را در برمی گیرد، ارایه شده است.

    نتیجه گیری

    پنج مقوله اصلی به دست آمده مهم ترین عوامل موثر در واگرایی قومی هستند که باعث تنش های اجتماعی شده است. مقوله هسته ای پژوهش، مفهوم «نارضایتی سیاسی» است که سایر مقولات اصلی را دربر می گیرد؛ اگر این مقوله برطرف شود، در سایه امنیت ملی و احترام به هویت ملی، وقوع جرم و تنش های اجتماعی حاصل از واگرایی قومیتی کم رنگ خواهد شد.

    کلید واژگان: واگرایی های قومی، قومیت، جرم، تنش های اجتماعی، نظریه زمینه ای، ارومیه
    Mehdi Ghased *, Habibaullah Zanjani, Alireza Kaldi
    Background and Aim

    The existence of many different ethnic groups and subcultures in Iran has created a very rich cultural context, which has sometimes led to the same differences, disputes and conflicts between different ethnic groups, which has led to crime. In this study, the factors affecting ethnic divergences and its impact on crime and social tensions of these ethnicities among the people of Urmia have been identified.

    Method

    The present research has been done in terms of collecting information qualitatively and in terms of method of implementation in the context of theoretical method (with a social interpretive approach). The statistical population of the study is 18 people of Azeri ethnicity in Urmia who participated in this study based on purposive sampling method and considering the theoretical saturation criterion. Qualitative data were collected using in-depth interview technique and after coding, the main concepts were obtained and by eliminating similar concepts and integrating them, the grounded context theory strategy was used to present the final theory.

    Findings

    Research findings were categorized into 87 concepts. Among these concepts, five main categories were identified: mother tongue language and literature disrespect by others, political dissatisfaction, ecosystem destruction, unfair distribution of wealth and resources of the country. The resulting underlying theory is presented in the form of a paradigm model that includes causal conditions, intervening conditions, action strategies, and consequences.

    Conclusions

    The five main categories obtained are the most important factors influencing ethnic divergence that have caused social tensions. The core category of research is the concept of "political dissatisfaction", which includes other main categories; if this issue is resolved, in the shadow of national security and respect for national identity, the occurrence of crime and social tensions resulting from ethnic divergence will be reduced.

    Keywords: Ethnic Divergences, ethnicity, Crime, Social Tensions, Underlying Theory, Urmia
  • حبیب الله زنجانی*، رسول بابازاده، سیف الله سیف اللهی

    مقاله پیش رو به تحلیل جامعه شناختی گفتمان فولکلور قوم آذری در ایران از منظر تحلیل گفتمان انتقادی می پردازد. این تحقیق داستان ها و ضرب المثل های زبان قوم آذری را بر اساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف در سطح توصیف، تفسیر و تبیین واکاوی کرده است. در این تحقیق مسئله اساسی این است که داستان ها و ضرب المثل های فولکلور قوم آذری دارای چه گفتمان هایی بوده است و شرایط، زمینه های شکل گیری آن گفتمان ها چه بوده است؟ برای تحلیل و تبیین از نظریه های تحلیل گفتمان های لاکلایو و موفه، نظریه تحلیل انتقادی نورمن فرکلاف و نظریه تفسیر فرهنگ کلیفورد گیرتز  به عنوان چارچوب نظری و مفهومی استفاده شده است و از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به عنوان روش تحقیق بهره گرفته شده است. نوع تحقیق کیفی بوده و داده های موردبررسی شامل سه داستان و سی ضرب المثل فولکلوریک ترکی آذری است که به جهت اختصار دو نمونه داستان عامیانه و ده ضرب المثل در این مقاله تحلیل گفتمان شده است. متون و داده های این تحقیق کیفی از سه منبع مکتوب فولکلوریک قوم آذری به شیوه هدفمند انتخاب شده است. یافته های تحقیق بیانگر وجود گفتمان تقابلی بین سیاست و مردم بوده است و زبان فولکلور قوم آذری ابزاری برای بیان انتقاد، اعتراض و نقد سیاست و اوضاع اجتماعی بوده است.

    کلید واژگان: فولکلور، گفتمان، قوم آذری، نظریه گفتمان، نورمن فرکلاف
    Habibollah Zanjany *, Rasoul Babazadeh, Seyfollah Seyfollahy

    The present article analyzes the sociological discourse of Azari folklore in Iran from the perspective of critical discourse analysis. The current research has analyzed and interpreted the stories and proverbs of the Azari language based on Norman fairclughs critical discourse analysis approach. The main question in this study is what discourses and proverbs of the Azari folk have been used in the discourse and what have been the conditions for the formation of those discourses? To analyze and explain the theories of Laclau and Mouffe's (1990) discourse analysis, Norman Fairclough's Critical Theory (1995), Clifford Geertz's Theory of Cultural Interpretation (1973) has been used as a theoretical and conceptual framework, and Fairclough's Critical Discourse Analysis approach has been used as the research method. The research type was qualitative and the analyzed data included three stories and thirty Azari folklore proverbs that among them two examples of folk tales and ten proverbs were analyzed in this article. The qualitative data of this qualitative research were selected in a purposive manner from three written sources of Azari folklore . The findings of the study indicate that there is a conflicting discourse between politics and the people, and the language of Azari folklore is a means of expressing criticism, protest and criticism of politics and the social situation.

    Keywords: folklore, Discourse, Azari ethnicity, Discourse Theory, Norman Fairclough
  • محمدحسین نجاتیان*، منصور شریفی، محسن ابراهیم پور، حبیب الله زنجانی، علی بقایی سرابی

    روایی استفاده از مبانی نظریه گذار دوم جمعیت شناختی برای تحلیل باروری در ایران از جمله چالش های بنیادی در این زمینه است. چرا که تحلیل باروری براساس نظریه ی گذار دوم جمعیت شناختی، آینده نگری در مورد باروری را به طور قابل ملاحظه ای تحت تاثیر قرار می دهد و نتایجی به بار می آورد که با یافته های برآمده از تحلیل های دیگر به کلی متفاوت است. از این رو، در پژوهش حاضر کوشش می شود، از دو مسیر نظری و تجربی، به پرسش هایی در این زمینه پاسخ داده شود. یافته های پژوهش، افزون براین که یکسانی بروز گذار دوم برای جمعیت های گوناگون را امری الزامی نمی یابد، حکایت از آن دارد که ایران، گذاراول جمعیت شناختی را پشت سر گذاشته است امادرمورد گذار دوم، هنوز تردید هایی وجود دارد.

    کلید واژگان: باروری زیر سطح جانشینی، گذار جمعیت شناختی، نقد نظریه گذار جمعیت شناختی، روند باروری، ایران
    Mohamadhosein Nejatian*, Mansoor Sharifi, Mohsen Ebrahimpoor, Habibolah Zanjani, Ali Baghaei Sarabi

    Analyzing fertility based on the  second demographic transition in Iran, results in Contravertial outcomes; The us, its reliability becomes doubtful. This challenge comes from the completely different fertility perspective of the country. Therefore, present study tries to answer some questions about demographic  transition (1st and 2nd) through both theoretical as well as practical procedures. Findings of this study rejects the similarity of the various aspects of the second demographic transition in different populations and meanwhile, shows that Iran has passed the first demographic transition, but for the second transition, some irresolution still exist.

    Keywords: Replacement fertility, Second Demographic Transition(SDT), Critical Considrations, Fertility trends, Iran
  • هانیه سادات میری، حبیب الله زنجانی، خدیجه ذوالقدر*
    زمینه

    سلامت اجتماعی زنان از مهمترین مسائلی است که بر سلامت روانی و سلامت جسم زنان تاثیرگذار است. اما مسئله اصلی این است آیا بین میزان سلامت اجتماعی زنان سرپرست و غیرسرپرست خانوار، تفاوت وجود دارد؟ و آیا حمایت های اجتماعی (عاطفی، اطلاعاتی، ابزاری و ارزیابانه) بر سلامت اجتماعی زنان تاثیر دارد؟

    هدف

    مقایسه تاثیر حمایت های اجتماعی بر سلامت اجتماعی زنان سرپرست و غیرسرپرست خانوار بود.

    روش

    پژوهش از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سرپرست شهر مقدس بود، که به روش خوشه ای چند مرحله ای 400 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار عبارتند از: پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز (2004) و پرسشنامه حمایت اجتماعی محقق ساخته (1398). نتایج با روش آنالیز ماتریس ضریب همبستگی پیرسون تحلیل شد.

    یافته ها

    ابعاد سلامت اجتماعی، غیر از انسجام اجتماعی، همگی بالاتر از حد متوسط بودند. در بین ابعاد حمایت اجتماعی، حمایت عاطفی و ابزاری، بالاتر از حد متوسط و حمایت ارزیابانه و اطلاعاتی، پایین تر از حد متوسط بودند. در روابط دو متغیره، بین متغیرهای حمایت اجتماعی (و ابعاد چهارگانه آن)، سن و تحصیلات با سلامت اجتماعی زنان شهر مشهد، رابطه معنادار وجود دارد (0/05>p) نتایج روابط چند متغیره براساس تحلیل رگرسیون، رابطه متغیرهای حمایت اجتماعی و تحصیلات با متغیر سلامت اجتماعی زنان، را تایید کرد، به طوری که 47 درصد از تغییرات متغیر سلامت اجتماعی زنان در شهر مشهد، توسط متغیرهای حمایت اجتماعی و تحصیلات، تبیین شدند.

    نتیجه گیری

    حمایت اجتماعی بر سلامت اجتماعی زنان تاثیر داشت

    کلید واژگان: سلامت اجتماعی، حمایت اجتماعی، تحصیلات، زنان، سرپرست، غیر سرپرست، مشهد
    Haniye Sadat Miri, Asemeh Ghasemi, Khadijeh Zolghadr*
    Background

    Women's social health is one of the most important issues affecting women's mental and physical health. But the key question is whether there is a difference between the social health status of female and non-female caregivers. And do social supports (emotional, informational, instrumental, and evaluative) affect women's social health?

    Aims

    To compare the effect of social support on the social health of female and non-guardian households.

    Method

    The study was a survey. The statistical population consisted of all women heads of holy city who were selected by multistage cluster sampling method. The tools are: Keys Social Health Questionnaire (2004) and Researcher-Made Social Support Questionnaire (1398). The results were analyzed by Pearson correlation coefficient.

    Results

    All dimensions of social health except social cohesion were above average. Among the dimensions of social support, emotional and instrumental support were above average and evaluative and informational support were below average. There was a significant relationship between variables of social support (and its four dimensions), age and education with social health of women in Mashhad (p<0/05). Education with the variables of women's social health confirmed that 47% of the variables of women's social health in Mashhad were explained by social support and education variables.

    Conclusions

    Social support had an impact on women's social health.

    Keywords: Social Health, Social Support, Education, Women, Supervisor, Non-Supervisor, Mashhad
  • فاطمه دوله، سیف الله سیف اللهی*، حبیب الله زنجانی

    حکمرانی خوب الگویی تازه در ادبیات توسعه که از تعامل سه بخش خصوصی، جامعه مدنی و دولت شکل می گیرد. در واقع جامعه مدنی پایدار و دولت شهروند مدار زمینه ساز دستیابی به توسعه پایدار و حکمرانی خوب است. هدف اصلی در این پژوهش«مطالعه و بررسی نقش احزاب سیاسی در شکل گیری حکمرانی خوب در ایران» می باشد. مطالعه و بررسی موضوع به صورت مطالعه ومصاحبه با صاحب نظران و فعالان سیاسی حزبی واساتید دانشگاه با استفاده از نمونه گیری نظری و هدفمند و بهره یابی از روش نظریه بنیادی صورت گرفته است. پایایی و اعتبار پژوهش به صورت قابلیت تایید یا تاییدپذیری به شکل پرهیز از سوگیری پژوهشگر، قابلیت اعتبار یا باور پذیری و اعتماد مصاحبه شوندگان به داده های استخراج شده و اطمینان پذیری در قالب رفت و برگشت داده ها با مصاحبه شوندگان، مشورت با صاحب نظران به دست آمد. داده های پژوهش که در فرآیند بهره یابی از روش نظریه بنیادی به دست آمده است نشان می دهد که «تمامیت خواهی نظام سیاسی، فرهنگ سیاسی، آگاهی بخشی احزاب سیاسی به صورت مقولات شرایطی، تعاملی پیامدی بوده است. بر مبنای یافته های پژوهش حاضر؛ عمده ترین مشکل و مانع دستیابی به حکمرانی خوب در ایران می باشد؛ از جانب نظام های سیاسی ایجاد شده است. نظام های سیاسی چه پیش و چه پس از انقلاب همواره، توزیع قدرت را تهدید قلمداد کرده و آزادی فعالیت احزاب و تشکل های مدنی را محدود کرده اند. عزیمت به سوی توسعه پایدار و رعایت حقوق شهروند مداری و قانون مداری، زمینه ساز بنیادین دستیابی به حکمرانی خوب در ایران می باشد.

    کلید واژگان: حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی، نتیجه گرایی، سرمایه ساختاری، اثربخشی نقش و وظایف
    Fatemeh Dowleh, Sayfollah Sayfollahi *, Habibollah Zanjani

    Good governance is a new pattern in the development literature that is shaped by the interaction of the three private sectors, civil society and the state. In fact, sustainable civil society and the civilian government are the key to achieving sustainable development and good governance. The main purpose of this study is "studying the role of political parties in the formation of good governance in Iran." The study was conducted in the form of a study and an interview with the political experts and political activists of the university, using a theoretical and purposeful sampling and using the method of fundamental theory. The reliability and validity of the research as a confirmatory or confirmatory capability in the form of avoiding a researcher's bias, reliability or reliability, and the confidence of the interviewees in extracted data and reliability in the form of data transfer with the interviewees, in consultation with the experts Came out. The research data obtained in the process of exploiting the fundamental theory method show that "the totalitarianism of the political system, political culture, and the awareness of political parties as a result of interacting conditions have been a consequence. Based on the findings of this study, the main problem and obstacle is the achievement of good governance in Iran, created by political systems. Political systems, both before and after the revolution, have always threatened the distribution of power and limited the freedom of action of parties and civil society organizations. Going to sustainable development and respecting the rights of citizens and orthodontics is a fundamental basis for achieving good governance in Iran.Key words: good governance, political parties, civil society, political culture, modern state.

    Keywords: Good governance, social capital, outcomeism, structural capital, the role of roles, duties
  • حبیب الله زنجانی*، سیف الله سیف اللهی، پرویز بگ رضایی
    مقدمه
    ساختار بعضی خانواده ها شرایط را برای اعمال خشونت علیه زنان فراهم می آورد. این تحقیق سعی دارد از دریچه نوع روابط حاکم در خانواده به بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی خانوادگی و مولفه های آن بر خشونت علیه زنان بپردازد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر تمام زنان متاهل50-15 سال شهر ایلام می باشد که طبق اطلاعات مرکز آمار ایران تعداد آن ها 40846 نفر بود که در مجموع 400 نفر بر اساس فرمول کوکران و با روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شد. جمع آوری اطلاعات از طریق پرسش نامه خشونت علیه زنان اشتروس و همکاران(1996) و پرسش نامه محقق ساخته سرمایه اجتماعی و مولفه های آن صورت گرفت. جهت تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چند متغیره استفاده و به این منظور از نرم افزار SPSS vol.22  بهره گرفته شد.
    یافته های پژوهش
    خشونت روانی-عاطفی و خشونت اقتصادی در بین انواع خشونت تجربه شده در زنان شایع تر بودند. یافته های این بررسی نشان داد که بین خشونت علیه زنان و متغیر سن زن، تحصیلات زن و مرد، درآمد خانواده، تعداد فرزندان، پایگاه اقتصادی، اجتماعی مرد، قدرت زن در ساختار خانواده رابطه معناداری وجود دارد(P=0.001). نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که 62 درصد از تغییرات متغیر خشونت علیه زنان به وسیله متغیر سرمایه اجتماعی و مولفه های آن(اعتماد بین شخصی، حمایت اجتماعی، مشارکت اجتماعی، همکاری و همیاری خانوادگی، روابط و تعاملات اجتماعی، مدارای اجتماعی، انسجام اجتماعی، رضایت از زندگی و آگاهی حقوقی) تبیین شده است(P=0.001).
    بحث و نتیجه گیری
    برخورداری زنان از سرمایه اجتماعی و مولفه های آن نظیر، حمایت های اجتماعی، مشارکت اجتماعی، روابط و پیوندهای اجتماعی، اعتماد اجتماعی، آگاهی اجتماعی و رضایت از زندگی، بهبود کیفیت زندگی زناشویی و کاهش پدیده خشونت خانگی را به همراه دارد.
    کلید واژگان: خشونت علیه زنان، سرمایه اجتماعی، حمایت اجتماعی، همکاری، زنان ایلام
    Parviz Bagrezaei, Habibullah Zanjani*, Seifullah Seifullahi
    Introduction
    Violence against women is more observed in families with some unique structures and conditions. This study aimed at exploring the impact of social capital and its components on violence against women with reference to the nature of family relationships.
    Materials & Methods
    This descriptive-correlative study was conducted on all married females with the age range of 15-50 years in Ilam. According to the information from the statistical center of Iran, there were 40846 females. Out of these women, 400 cases were selected based on Cochran's Formula, Strauss method, and multi-stage clustering technique. The data were collected using a questionnaire of violence against women developed by Strauss et al. (1996) and a researcher-made questionnaire of social capital and its components. The data were analyzed in SPSS software (Version 22) through the Pearson correlation coefficient and multivariable regression. Ethics code: IR.IAU.SRB.REC.1395.127
    Findings
    According to the results, women experienced mental, emotional, and economic violence more than other forms of violence against women. The findings also indicated that violence against women correlated significantly with women's age, the couple education, family income, the number of children, the spouses' socio-economic status, and the women's power in the family structure (P=0.001). The results of regression analysis revealed that 62% of the changes in violence against women can be explained by social capital and its components, including interpersonal trust, social support, social participation, family cooperation, social relations and interactions, social leniency, social consolidation, social solidarity ,life satisfaction, and legal awareness, P=0.001).
    Discussion & Conclusions
    Women enjoyment of social capital and its components, including social supports, social participation, social ties and relations, social trust, social awareness, and life satisfaction leads to the improvement of married life and decrease in the phenomenon of domestic violence.
    Keywords: Cooperation, Social capital, Social support, Violence against women, Women living in Ilam
  • محمد حسین نجاتیان، محسن ابراهیم پور*، منصور شریفی، حبیب الله زنجانی، علی بقایی

    باروری یا به تعبیر دیگرفرآیند فرزند آوری ، اگرچه از ارکان اصلی و مهم جمعیت شناسی است اما به عنوان یک پدیده اجتماعی، ارتباط بسیار نزدیکی با فرهنگ وبه طور اخص با سیمای اجتماعی - اقتصادی و سیاست های کلان کشورها دارد. از این رو سیاست و برنامه های اجتماعی اقتصادی و فرهنگی به عنوان یکی از متغیرهای مهم  ، تاثیرقابل ملاحظه ای برباروری دارد ومتقابلا از آن ها تاثیر می پذیرد. یعنی باروری درعین حال که از ارکان تغییرتعداد و ساختار سنی - جنسی جمعیت کشور است، حامل عنصرمهمی ازویژگی های اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی نیز به شمار می آید. از طرف دیگر، اتباع هرکشور حتی پس ازمهاجرت به سایرکشور ها و زندگی در آن جا ، هنوزبرخی ریشه های فرهنگی ، آداب ، سنن ، باورها و رفتارهای خود را تا سالیان دراز حفظ می کنند و برخی از باورهای فرهنگی را حتی تا پایان عمر نیز زنده نگه می دارند. اما داده های موجود حکایت از آن دارد که باروری از این فرآیند مستثنی است و سطح باروری مهاجران وارد شده به یک کشور ، به تدریج به سطح باروری کشور میزبان گرایش پیدا می کند. در مطالعه ی حاضر، به منظور بررسی و آزمون این پدیده ، تحولات سطح باروری کشور با تحول همین میزان در بین مهاجران افغانی در ایران مورد مقایسه قرار گرفته است. نتیجه ی حاصل از این مقایسه ، نشان داد که سطح باروری مهاجران افغانی در ایران به تدریج از الگوی افغانستان فاصله می گیرد و به سطح باروری ایران نزدیک می شود و در واقع حکایت از همگرایی فرهنگ با باروری دارد. با مشاهده ی این پدیده ، با استفاده از نظریه " سقلمه " به ریشه یابی دلایل این پدیده پرداخته شد و نتایچی نیز به دست آمد که بر محور نظریه های تبیین باروری ، توجیه می پذیرد.

    کلید واژگان: فرهنگ، باروری، رابطه فرهنگ و باروری
    Mohammad Hossein Nejatian, Mohsen Ebrahimpour*, Mansour Sharifi, habibollah zanjani, Ali Baghaei

    Although, Fertility or the process of child bearing is a main and principal pillar of demography, but simultaneously, as a social phenomenon, it has a close relation to the culture and especially to the socio-economic feature as well as to macro policies of countries. Therefore, socio-economic and cultural policies and plans have considerable effect on fertility and reciprocally are affected by it. In other word, fertility, being a main factor of population change, also carries an important cultural element. Meanwhile, citizens of any country after moving to other countries still preserve their own culture, traditions and behaviors for many years and in some cases for whole their lives. However, available data indicates that fertility level is an exception and gradually tends to that of host country.  In this study, to examine this hypothesis, an Iranian national fertility trend was compared with that of Afghan immigrants. Results of this comparison showed that: the level of fertility among Afghan immigrants has a remarkable tendency to that of Iranian national level, while gradually deferring from their own national level. Therefore, a concurrency between fertility and cultural changes was approved. This finding was then explained using “ Nudge” theory and resulted in an outcome justified by theories of fertility explanation.

    Keywords: Culture, Fertility, Relation between culture, fertility
  • مهدی قاصد، حبیب الله زنجانی*، علیرضا کلدی
    گروه های قومی هر جامعه، جایگاه مهمی در اتحاد ملی دارند  و اگر به چالش کشیده شوند، امنیت ملی را به خطر می اندازند. در عصر حاضر نیز  موضوع قومیت ها یکی از الزامات توسعه در جمهوری اسلامی ایران است و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی، همگرایی قومیت ها در راستای اتحاد ملی حرکت کرده است. برای روشن شدن همگرایی قومیت ها در این پژوهش عوامل سیاسی و اجتماعی موثر در همگرایی های قومی، با تکیه بر تاثیرگذاری عوامل سیاسی اجتماعی بررسی شده است. مطالعه ی موردی، قومیت های مختلف شهرستان ارومیه در مقایسه با کل کشور هستند، روش شناسی تحقیق، کیفی بوده و از نظریه ی زمینه ای به عنوان روش اجرای عملیات پژوهش استفاده شده است. داده های کیفی پژوهش با استفاده از تکنیک مصاحبه ی عمیق گردآوری شد و برای ارائه ی نظریه ی نهایی از استراتژی نظریه ی زمینه ای استفاده گردید. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز با در نظر گرفتن معیار اشباع نظری، با تعداد 15 نفر از جامعه ی مورد مطالعه، مصاحبه ی عمیق انجام شد. یافته های به دست آمده در 63 مفهوم دسته بندی گردید و از میان این مفاهیم، 5 مقوله ی اصلی: ناسیونالیسم و تاریخ مشترک، دین مشترک، امنیت و امیدواری به دست آمد. مقوله ی هسته ای این پژوهش مفهوم «امنیت» است که سایر مقولات اصلی را دربر می گیرد. نتایج تحقیق نشان داد، قومیت های شهرستان ارومیه در سایه ی امنیت اجتماعی- سیاسی، همگرایی را بر واگرایی ترجیح داده اند.
    کلید واژگان: همگرایی های قومی، نظریه ی زمینه ای، شهرستان ارومیه، امنیت
  • الهام فتحی*، منصور شریفی، محسن ابراهیم پور، حبیب الله زنجانی

    افزایش امیدزندگی در رهگذر انتقال جمعیتی از مهمترین تحولات جمعیتی ایران در قرن اخیر است. این پژوهش بعد از ارزیابی و تسطیح داده های فوت سازمان ثبت احوال کشور و سرشماری ایران در سال 1395، تغییرات امیدزندگی را بر حسب علل فوت بررسی می نماید. یافته ها نشان داد در دهه اخیر پوشش ثبت مرگ ومیر افزایش چشمگیری داشته به گونه ای که پس از ارزیابی و تسطیح داده ها می توان با روش مستقیم جداول عمر ایران را محاسبه نمود. طبق نظر فرایزر مستطیل شدگی مرگ ومیر در حال شکل گیری است و هنوز امکان زیادی برای بهبود کاهش مرگ ومیر در سنین 50 تا70 سالگی وجود دارد. در سال 1395 پنج علل اصلی مرگ (بیماری های قلبی عروقی، سرطان ها، حوادث، بیماری های دستگاه تنفسی و عفونی و انگلی) بیش از 71 درصد آمار فوت را به خود اختصاص دادند. با حذف آنها، به امیدزندگی مردان 6/9 و زنان 8/10 سال افزوده می شود. بیماری های قلبی عروقی و سرطان ها در سنین سالمندی و بزرگسالی علل مهم مرگ هستند. مرگ به دلیل حوادث در همه سنین بویژه در مردان جوان ملاحظه می شود. ایران هنوز پتانسیل زیادی برای کاهش مرگ ومیر در همه سنین را دارد. بنابراین پس از شناخت گلوگاه ها می توان با برنامه ریزی های مناسب، امیدزندگی را افزایش داده و سرعت کاهش رشد جمعیت را نیز کندتر نمود.

    کلید واژگان: علل عمده مرگ، امید زندگی در بدو تولد، جداول عمر چندکاهشی
    Elham Fathi*, Mansoor Sharifi, Mohsen Ebrahimpour, Habib Zanjani

    Increasing Life expectancy in the demographic transition is one of the most important demographic developments in Iran in the last century. This study, after evaluating and leveling the death data of Iran Census Bureau and Iran Census in 2016, investigates hopeful changes in terms of causes of death. Findings showed that in recent decade, mortality coverage has increased significantly so that after evaluation and leveling the data can be calculated directly using the Iranian life tables. According to Fraser, the Rectangularization of Mortality is being formed and there is still much potential for improving mortality reduction at the age of 50 to 70. In 2016, five major causes of death (cardiovascular disease, cancers, accidents, Respiratory, infectious, and parasitic diseases) accounted for more than 71 percent of deaths. Removing them adds to the hopefulness of 9.6 for men and 10.8 for women. Cardiovascular diseases and cancers are important causes of death in old age and adulthood. Death due to events of all ages, especially in young men, is observed. Iran still has great potential to reduce mortality at all ages. Therefore, after identifying bottlenecks, it can be hoped that, with

    Keywords: Major causes of death, Life expectancy at birth, Multipurpose life tables
  • فاطمه دوله، سیف الله سیف الهی *، حبیب الله زنجانی
    هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر حکمرانی خوب است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران می باشد که از آن میان، 380 نفر با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه تعیین شدند. در مبانی نظری از نظریه های مرتبط با این حوزه استفاده شد و در پایان، مدل نظری تحقیق طراحی گردید. این تحقیق از نظر نوع هدف، یک بررسی کاربردی، از نظر وسعت پهنانگر، از نظر دامنه خرد و از نظر زمانی، یک بررسی مقطعی است. از نظر روش شناسی، کمی و از نوع همبستگی می باشد که با پیمایش و ابزار پرسشنامه استاندارد- که بعد از برآورد اعتبار و روایی، در بین پاسخگویان توزیع گردید- صورت گرفته است. داده های تحقیق بعد از گرد آوری با استفاده از نرم افزار Spss18 در دو سطح آمار توصیفی و آمار استباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج حاکی از آن است که فرضیه مبنی بر تاثیر سرمایه اجتماعی بر حکمرانی خوب (با میزان b=0/931 و 866/0= و Sig=0/000) تایید شد و بیانگر قدرت 86 درصدی سرمایه اجتماعی در پیش بینی حکمرانی خوب بوده است. از بین فرضیات تایید شده دال بر تاثیر ابعاد سرمایه اجتماعی، سرمایه ساختاری(با میزانb=0/765 و 586/0= و Sig=0/000) دارای 58 درصد توان پیش بینی کنندگی تغیرات حکمرانی خوب بوده است و از بین فرضیات مبنی بر تاثیر سرمایه اجتماعی بر ابعاد حکمرانی خوب بیشترین توان تبیین کنندگی سرمایه اجتماعی برای بعد نتیجه گرایی(با میزانb=0/620 و 385/0= و Sig=0/000) با 38 درصد بوده است.
    کلید واژگان: حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی، نتیجه گرایی، سرمایه ساختاری، اثربخشی نقش و وظایف
    Fatemeh Doleh, Seyfollah Seyfollahi *, Habibolah Zanjani
    This paper is to investigate the impact of social capital on the good governance of young people. The statistical population of the study consisted of all students of Islamic Azad University, Tehran Science and Research Branch that 280 students were selected as statistical sample. In theoretical foundations, theories related to this field were used and the research theoretical model was designed. In terms of target type, an applied study and scope, is micro and temporal, is a cross-sectional study. In terms of quantitative methodology and correlation, this study was carried out using a standard questionnaire which was distributed among respondents after validation and validity. The collected data were analyzed using Spss18 software in two levels of descriptive statistics and inferential statistics. The results indicate that the hypothesis of the impact of social capital on good governance (with a coefficient of β = 0.931 and R2 = 866 = 0 and Sig = 0.000) is confirmed and indicates the 86 percent power of social capital in prediction Good governance; all the assumptions of the research were confirmed.
    Keywords: Good Governance, Social Capital, Accountability, Structural Capital, Effectiveness of Roles
  • زهرا اصلانی، مصطفی ازکیا *، حبیباللهزنجانی
    انرژی، همواره نقش اساسی در زندگی بشر ایفا نموده است. در شرایط کنونی با توجه به مسائلی هم چون افزایش تعداد مصرف کنندگان و تغییر سبک های زندگی افراد و لزوم دسترسی سریع تر به نیازهای مصرفی به جهت محدودیت های زمانی، همواره خطر اتلاف و کاهش منابع و دغدغه اصلاح و بهینه سازی الگوهای مصرفی افراد جامعه وجود داشته است. در میان حامل های انرژی، برق به دلیل داشتن مزایای زیاد و تقاضای روزافزون نسبت به سایر منابع انرژی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و بر اساس رهیافت نظریه بنیانی به مطالعه عادات مصرف انرژی برق خانوار شهری می پردازد. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و با ملاک اشباع نظری با 56 نفر از ساکنان منطقه 5 تهران مصاحبه صورت گرفت. طی فرآیند کدگذاری داده ها از میان 631 داده، 173 مفهوم، 24 مقوله جزء 6 مقوله عمده ساخته شد و در نهایت مقوله محوری «عادت واره مصرف انرژی خانوار شهری» استخراج شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که در سطح فردی عواملی نظیر راحت طلبی، ضعف مسئولیت پذیری فردی، بی اعتمادی، آگاهی پایین و در سطح میانه نیروی عادات و روزمرگی و در سطح کلان، تحولات تکنولوژی و سیاست های انرژی بر شیوه های عمل مصرف ناپایدار انرژی و تداوم آن در قالب عادات واره مصرفی در خانواده ها اثر گذار است.
    کلید واژگان: مصرف انرژی، عادت واره مصرف، برق، خانوار شهری، نظریه زمینه ای
    Zahra Aslani, Mostafa Azkia *, Habiballah Zanjani
    Energy has always played an essential role in human life. In the current situation, due to the increasing number of consumers and the changing lifestyles of individuals and the need for faster access to consumer needs because of time constraints, the society has always faced the danger of waste and reduced resources and the concern to improve and optimize consumption patterns of people in the community .Among energy carriers, electricity is especially important due to its high benefits and increasing demand. The present study uses a qualitative method based on the fundamental theory approach to study the habits of urban power consumption. Based on the purposeful sampling method and theoretical saturation criterion, 56 residents of district 5 of Tehran were interviewed. During the data encoding process from 631 data, 173 concepts, 24 categories of items and 6 major categories were constructed and finally the main category of "the habits of urban household energy consumption" was extracted. Research findings show that on the individual level, factors such as comfort, lack of individual responsibility, distrust, low awareness and at the mid-level the habit and daily routine and at macro level, the technological developments and energy policies on unsustainable consumption of energy and its continuity in the form of consumption habits effect the families..
    Keywords: Energy consumption, consumption habitus, electricity, urban household, grounded theory
  • مجید حسینی نثار، حبیب الله زنجانی *، سید محمد سید میرزایی، علیرضا کلدی
    مقایسه جمعیت سالمندی گیلان با کشور، نشان از آن دارد که درصدی سالمندی گیلان، 4 درصد بیشتر از درصد سالمندی کشور است و گیلان، حایز رتبه اول سالمندی در بین استان ها است. با توجه به افق جمعیتی استان گیلان، انتظار می رود این نسبت همچنان افزایش یابد و این مبحث به چالشی بزرگ برای استان تبدیل شود.. هدف از این تحقیق، شناخت وضعیت موجود از نظر کیفیت زندگی سالمندان و برنامه ریزی برای آینده آنان است. چارچوب نظری تحقیق به صورت تلفیقی است. متغیر کیفیت زندگی هم به صورت عینی و هم به صورت ذهنی مورد بررسی قرار می گیرد. ابعادی از کیفیت زندگی مانند توانایی اقتصادی، سلامت، عملکرد ذهنی و همچنین مشارکت اجتماعی بر اساس نظریه فرانس، تنظیم شده است. حمایت اجتماعی نیز بر اساس نظریه لین، مورد سنجش و بررسی قرار گرفته است. روش تحقیق براساس رهیافت علمی و از نوع پیمایش است و از پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات، استفاده می شود. نمونه ها شامل 400 نفر از سالمندان استان گیلان هستند که به روش خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شده اند. نتایج حاکی از آن است که سه متغیر حمایت اجتماعی، مشارکت و تحصیلات با کیفیت زندگی سالمندان، هم به صورت دو به دو و هم به صورت توامان، رابطه معنادار دارند. همجنین بر اساس ضریب بتای رگرسیون، به ترتیب از بیشترین تا کم ترین همبستگی، می توان مشارکت، حمایت اجتماعی و تحصیلات را نام برد. مجموع این سه متغیر، 57 درصد از تغییرات کیفیت زندگی را تبیین می کنند.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی، سالمندی، حمایت اجتماعی، مشارکت، گیلان
    Majid Hosseininesar, Habibollah Zanjani *, Seyed Mohammad Seyed Mirzaie, Alireza Kaldi
  • پرویز بگرضایی، حبیب الله زنجانی*، سیف الله سیف اللهی

    پدیده خشونت خانگی علیه زنان ریشه بسیاری از آسیب های فردی و اجتماعی تلقی می شود و در تمامی کشورهای توسع یافته و در حال توسعه، و در همه طبقات اجتماعی و اقتصادی، گروه های سنی و شغلی متفاوت رخ می دهد. در مطالعه حاضر، با اتخاذ رویکرد کیفی و با استفاده از نظریه مبنایی، به مطالعه پدیده خشونت شوهران، از نظر زنان خشونت دیده پرداخته شده است. به منظور گردآوری اطلاعات با 35 نفر از زنان قربانی خشونت مراجعه کننده به مرکز اورژانس اجتماعی شهر ایلام، مصاحبه شده است. یافته های تحقیق در 29 مفهوم اولیه در کدگذاری باز دسته بندی شده، سپس از طریق کدگذاری محوری در 8 مقوله محوری و یک مقوله هسته ای «بازتاب ساختار فرهنگی، اجتماعی جامعه» دسته بندی شدند. نتایج حاکی از آن است که بیشترین میزان خشونت در بین زنان سنین30 تا40 سال تجربه شده است. در بین انواع خشونت، خشونت روانی- عاطفی و فیزیکی بیش از سایر اشکال آن در زنان تجربه می شود. بر اساس یافته های این مطالعه کیفی، علاوه بر عناصر عمومی پدیده خشونت شوهران علیه زنان از قبیل کم سوادی، بیکاری و فقر، وضعیت نامطلوب اقتصادی و نظایر آن، مقوله های خاصی نیز به دست داد این مقوله ها عبارتند از: وجود تفکر مردسالاری در خانواده، ازدواج اجباری، کاهش اعتماد بین شخصی، کاهش حمایت اجتماعی، تجربه و مشاهده خشونت در خانواده خاستگاه، کاهش قدرت زن در ساختار خانواده و کاهش همیاری و همکاری در خانواده.

    کلید واژگان: خشونت علیه زنان، اورژانس اجتماعی، روش کیفی، نظریه مبنایی، ساختار اجتماعی
    Parviz Bagrezaei, Habibollah Zanjani*, Seifollah Seifollahi

    The phenomenon of domestic violence is considered as the origin of many individual and social harms and it occurs in all developed and developing countries and among all socio-economic, age, and vocational groups. In the current study, using the qualitative approach of grounded theory, husbands' violence against wives was studied based on the viewpoint and life experience of women affected by violence.
    In order to collect data 35 women who were victims of violence and had referred to the social emergency centers were interviewed. The research findings were classified in 29 primary concepts in open coding, then were classified in eight main categories. The canonical category obtained as "the reflection of socio-cultural structure of the society".
    The results show that the highest rate of violence has been experienced among women aged 30 to 40 years. Findings of this study show that among types of violence, psycho-emotional and physical violence is more common. The qualitative findings of the current study, while referring to the general elements of husbands' violence against women such as low level of education, unemployment, poverty, and the undesirable economic conditions, also presented some special categories like the existence of patriarchal thoughts, compulsory marriage, the reduction in interpersonal trust, the reduction in social support, experiencing violence in family of origin, low level of women's authority in the family structure, and the reduction in cooperation in the family

    Keywords: Domestic vViolence, Women, Social Emergency, Ilam
  • پرویز بگرضایی، حبیب الله زنجانی، سیف الله سیف اللهی
    خشونت شوهران علیه زنان به عنوان یکی از معضلات اجتماعی در کشور مطرح است و شیوع روزافزون آن در اکثر نقاط ایران مشاهده می شود. این پژوهش از طریق فراتحلیل نتایج آنها درصدد پاسخگویی به این سوالها است که مهمترین متغیرهای تبیین کننده خشونت خانگی در پژوهشها و تحقیقات انجام گرفته کدام است؟ در این پژوهش از روش فراتحلیل استفاده شده است. تحقیقات مربوط به خشونت علیه زنان در ایران با مطالعه اسنادی از نوع تحلیل محتوای متون مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته، و اطلاعات مورد نیاز در دسته بندی موضوعی، روش شناسی یافته ها، دسته بندی متغیرها و دسته بندی نظری استخراج شده و مورد تحلیل و فراتحلیل قرار گرفته است. بیشترین میزان خشونت بین زنان سنین 20 تا 30 سال با 48/5 درصد و کمترین میزان خشونت در گروه های سنی 45 تا 50 سال با 9/6 درصد است. در مجموع خشونتهای روانی عاطفی با 52 درصد شایعترین نوع خشونت علیه زنان بوده است؛ پس از آن نیز خشونت فیزیکی با 37 درصد و خشونت اجتماعی با 34 درصد به ترتیب شایعترین انواع خشونتها علیه زنان را تشکیل می دهد. کمترین میزان خشونت علیه زنان به خشونت جنسی با 11 درصد مربوط است. میزان خشونت بین زنان خانه دار با 65/3 درصد شیوع بیشتری داشته است. محاسبه اندازه اثر و شدت تاثیر رابطه متغیرهای مطالعات، بیانگر این است که50 درصد متغیرها دارای تاثیر کم، 43 درصد شدت متوسط و فقط 7 درصد دارای شدت تاثیر در حد زیاد بوده است. میانگین اندازه اثر r در مطالعات مورد بررسی ESrQ=0/32 به دست آمد. پایگاه اقتصادی اجتماعی، بعد خانوار، تجربه و مشاهده خشونت در خانواده خاستگاه، سرمایه اجتماعی، دخالت خویشاوندان، شیوه همسرگزینی، اعتماد بین زوجین و حمایت اجتماعی بیشترین میزان واریانس مشاهده شده در ارتباط بین متغیرهای مستقل و وابسته را تبیین می کند.
    کلید واژگان: خشونت علیه زنان، مطالعات خشونت علیه زنان، روش تحقیق مطالعات، فرا تحلیل مطالعات
  • سلیمان محبی، حبیب الله زنجانی*، باقر ساروخانی
    زمینه و هدف

    این پژوهش با هدف مطالعه جامعه شناختی استفاده از فضای مجازی و تاثیر آن بر کجروی اجتماعی در بین دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 95-94 با استفاده از روش تحقیق توصیفی پیمایشی انجام گرفت.

    روش

    جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان متوسطه دوره دوم شهر کرمانشاه می باشد که حجم نمونه آن شامل 381 نفر که به صورت تصادفی طبقه ای با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردیده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته ای است با استفاده از نظریه کج روی اجتماعی و اهداف و سوالات تحقیق طراحی گردید که پس از تایید روایی محتوای آن توسط استاد راهنما و تنی چند از متخصصان مربوطه و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ بیشتر از 94 صدم درصد بوده است.

    یافته ها و نتایج

    تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که مدت زمان استفاده روزانه دانش آموزان از فضای مجازی کمتر از یک ساعت 20 درصد، بین یک تا سه ساعت 75 درصد، بین سه تا پنج ساعت 4 درصد و بیشتر از پنج ساعت 1 درصد بوده است، به طوری که بیشترین استفاده از فضای مجازی، نوع ارتباطی 58 درصد و کمترین استفاده از فضای مجازی، نوع شناختی 9 درصد همچنین در نوع فراغتی 33 درصد بوده است، نتایج دیگر نشان داد در اولویت بندی مولفه های کجروی اجتماعی، میل به آسیب رساندن به اماکن عمومی بیشترین مقدار و تمایل به تقلب در آزمون های درسی کمترین مقدار را داشته است و بین متغیرهای نوع استفاده و میزان استفاده از فضای مجازی و کجروی اجتماعی رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.

    کلید واژگان: کجروی اجتماعی، فضای مجازی، دانش آموزان متوسطه دوره دوم
    Soleyman Mohebbi, Habibollah Zanjani *, Bagher Saroukhani
    Background and objectives

    This study aimed to sociologically study the use of cyberspace and its impact on social deviance among secondary school students in Kermanshah in 2015-2016 school year through descriptive survey method.

    Methodology

    The target population included all high school students in the city of Kermanshah. The sample consisted of 381 individuals who were selected through stratified random sampling method. The sample size was calculated by Cochran formula. The data collection tool was a researcher-made questionnaire which was developed using the theory of social deviations and research objectives and questions. After confirming the content validity of the questionnaire by the supervisor and experts, its reliability was calculated using Cronbach's alpha (α > .94). Findings and

    results

    The results of data analyses show that the daily use of students from the cyberspace was as follows: less than an hour (20%), between 1-3 hours (75%), 3-5 hours (4%), more than five hours (1%). The highest time use of cyberspace was communicative type (58%) and the lowest time use of cyberspace was cognitive type (9%) and the leisure time use was 33%. The other results also showed that in the prioritization of the components of social deviance, the desire to harm public places had the highest rate and the tendency to cheat on school tests had the lowest rate. There is a direct and significant relationship between the type of use and the use of cyberspace and social deviance.

    Keywords: Social deviance, Cyberspace, Second-year high school students
  • سلیمان محبی، حبیب الله زنجانی، باقر ساروخانی
    این پژوهش با هدف مطالعه جامعه شناختی استفاده از فضای مجازی و تاثیر آن بر کجروی اجتماعی در بین دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 95-94 با استفاده از روش تحقیق پیمایشی انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق شامل همه دانش آموزان متوسطه دوره دوم شهر کرمانشاه است که حجم نمونه آن شامل 381 نفر است که با استفاده از فرمول کوکران محاسبه گردیده است. روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته است. تحلیل داده های تحقیق نشان می دهد که بیشترین مدت زمان استفاده روزانه از فضای مجازی بین یک تا سه ساعت (80/74%) و کمترین مدت زمان استفاده از فضای مجازی بیش از پنج ساعت (33/1%)، بیشترین مدت زمان استفاده سالانه از فضای مجازی بین یک تا دو سال (38/55%) و کمترین مدت زمان استفاده از فضای مجازی بیش از چهار سال (04/6%) بوده است؛ به طوری که بیشترین نوع استفاده از مجازی مجازی ارتباطی (58%) و کمترین نوع استفاده از فضای مجازی شناختی (44/9%) باشد. نتایج دیگر نشان داد در اولویت بندی مولفه های کجروی اجتماعی، میل به آسیب رساندن به اماکن عمومی بیشترین مقدار و تماشای فیلم و تصاویر غیرمجاز اسلامی کمترین مقدار را داشته است و بین متغیرهای نوع استفاده و میزان استفاده از فضای مجازی و کج روی اجتماعی رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.
    کلید واژگان: کجروی اجتماعی، فضای مجازی، نوع استفاده، میزان استفاده، دانش آموزان متوسطه دوره دوم
    S. Mohebbi, H. Zanjani, B. Sarookhani
    This study aimed to study the sociological use of cyberspace and its impact on social deviance among secondary school students in Kermanshah in 95-94 school year the survey was conducted using the method. The target population included all high school students in Kermanshah second period. The research sample consisted of 381 people, which is calculated using the formula. Stratified random sampling and questionnaire is self-made. The results of the study show that daily use of cyberspace The length of time between one and three hours (74/80) and the least amount of time using cyberspace more than five hours (33/1 percent). The maximum duration of the annual usage of cyberspace between one and two years (55/38) and the least amount of time using cyberspace for more than four years (6/04) was the highest allowable use of communication ( 0/58) and the lowest use of cyberspace cognitive (9/44) is. Results also showed the priority components of social deviance, the desire for the greatest amount of damage to public places and watch movies and Islamic unlicensed images is at its lowest and between type of use and the use of cyberspace and social deviations there is a significant relationship.
    Keywords: Social Deviance, cyberspace, use, usage, high school students in the second period
  • مهرناز نارویی نژاد، حبیب الله زنجانی، رضا اکبرپور، علی خواجه
    تعیین میزان فراوانی ناهنجاری های کروموزومی و اختلالات سیستمیک همراه در بیماران مبتلا به میکروفتالموس، آنوفتالموس و کلوبوما.
    روش پژوهش: بیماران مبتلا به آنوفتالموس، میکروفتالموس یا کلوبوما تحت معاینات سیستمیک و ارزیابی اندام های مختلف بدن از نظر وجود یا عدم وجود ناهنجاری سر و صورت، عضلانی- اسکلتی، سیستم عصبی و ادراری- تناسلی و قلبی قرار گرفتند. هم چنین ارزیابی کاریوتایپ خون محیطی جهت بررسی اختلالات کروموزومی انجام پذیرفت.
    یافته ها
    در مجموع از 26 بیمار، 6 نفر مبتلا به اختلالات سیستمیک مختلف بودند (1/23 درصد). در میان اختلالات مختلف، اختلالات سیستم عصبی با 2/19 درصد بیش ترین شیوع و پس از آن اختلالات سر و صورت با 2/11 درصد، رتبه دوم را از نظر میزان فراوانی به خود اختصاص داده بودند. هم چنین اختلالات سیستم ادراری-تناسلی و قلبی و عضله-اسکلتی هر کدام در 8/3 درصد بیماران مورد مطالعه یافت شدند. این اختلالات در حالی است که هیچ یک از بیماران از نظر اختلالات کروموزومی دارای کاریوتایپ غیرطبیعی نبودند. تمامی ناهنجاری های سیستمیک در بیمارانی وجود داشت که مبتلا به آنوفتالموس یا میکروفتالموس بودند، در حالی که هیچ یک از بیمارانی که کلوبوم تنها داشتند، دارای اختلال سیستمیک نبودند.
    نتیجه گیری
    با توجه به شایع تر بودن اختلالات سیستمیک مختلف در بیماران مبتلا به آنوفتالموس و میکروفتالموس، انجام معاینات سیستمیک در تمامی این بیماران لازم به نظر می رسد.
    M. Narooie, Nejad H. Zanjani R. Akbarpour A. Khaje
    Purpose
    To assess the frequency and type of associated malformations and chromosomal anomalies among patients with anophthalmia, microphthalmia, and coloboma in Sistan and Baluchestan province.
    Methods
    Patients with a clinical diagnosis of anophthalmia, microphthalmia, or coloboma were examined to find any anomaly in craniofacial, muscle-skeletal, cardiac, neurologic and urogenital systems. Also, karyotyping was performed to diagnose any chromosomal anomalies.
    Results
    Different kinds of systemic anomalies were detected in six of 26 patients (23.1 %). None of the patients had any kind of chromosomal anomalies. Neurologic disorders were the most frequent systemic anomalies among the patients (19.2%), followed by craniofacial anomalies (11.2 %). All of the systemic anomalies were found in anophthalmic and microphthalmic cases but not in cases with coloboma.
    Conclusion
    Due to the likelihood of systemic disorders in patients with anophthalmia and microphthalmia, regular and systemic examinations seems necessary in these patients.
    Keywords: Anophthalmia, Chromosomal Anomalies, Coloboma, Microphthalmia, Systemic Anomalies
  • حبیب الله زنجانی
    این مقاله به پیش بینی جمعیت ایران به تفکیک شهری و روستایی تا سال 1420 پرداخته است و در آن اثر ترکیبی باروری، مرگ و میر و مهاجرت ها به تفکیک مهاجرت های داخلی و مهاجرت های خارجی مد نظر قرار گرفته و از مجموع 11 پیش بینی انجام یافته، سه گزینه به عنوان سناریو های نهایی انتخاب شده است. برتری این پیش بینی ها بر مجموعه آنهایی که در گذشته انجام شده است، دخالت دادن فرضیه مهاجر فرستی به خارج است که در حال حاضر یکی از مسایل مهم جمعیتی کشور است. این نکته از آن نظر اهمیت دارد که در کشورهایی که سطح باروری به کمتر از حد جانشینی برسد و همزمان با آن مهاجر فرستی شدیدی هم وجود داشته باشد، تغیر و تحول جمعیتی به شدت صورت می پذیرد و آثار کمی اثر گذارتری را بر جای می گذارد به گونه ای که اگر در کشور ما، مهاجر فرستی به خارج با شدتی حدود صد هزار نفر در سال ادامه یابد اثر جمعیتی آن بر کاهش تعداد در یک دوره سی و پنج ساله نزدیک به پنج میلیون نفر می گردد و چون علاوه بر آن مهاجرت گروه های سنی و جنسی خاصی از جمعیت را شامل می شود، اثر آن بر تغییر و تحول جمعیت، به مراتب سنگین تر از اثر کمی آن می شود. جمعیت کشور در قالب سه سناریوی نهایی این مقاله در سال 1420 بین 6/97 و 9/102 میلیون نفر خواهد بود که محتمل ترین آن به افزایش سطح باروری در چارچوب بند اول اصول کلی سیاست های جمعیتی کشور مبنی بر ارتقاء سطح باروری تا کمی بیش از حد جانشینی و مهر فرستی سالانه 70 هزار نفر (سناریوی دوم) استوار خواهد بود. با تشدید اثر مهاجر فرستی به خارج از کشور که در اسناد مختلف بین 15 تا 180 هزار نفر ذکر شده است، باید منتظر پیامدهای سنگین تری بر تعداد و ساختار جمعیت بود. لازم به یادآوری است که در سرشماری اخیر کشور در سال 1397، بر پایه 97 درصدی جمعیت شمارش شده،رقم 4/77 میلیون نفر به دست آمده است که با اعمال 3 درصد افراد شمارش نشده، این رقم به 794/79 میلیون نفر بالغ می شود که با داده های سناریوی دوم این پیش بینی (796/79 میلیون نفر) کاملا مطابقت دارد.
    کلید واژگان: پیش بینی جمعیت، سناریوهای پیش بینی، مهاجر فرستی، اثر ترکیبی عوامل موثر بر پیش بینی، حد جانشینی
  • رحمت الله امیراحمدی، مهرداد نوابخش*، حبیب الله زنجانی
    مشارکت در نوسازی بافت های فرسوده تحت تاثیر عوامل مختلفی است که سرمایه فرهنگی و اجتماعی مهمترین پیش نیاز آن است. پژوهش حاضر که با هدف بررسی نقش سرمایه فرهنگی - اجتماعی بر مشارکت شهروندان در نوسازی بافت پیرامون حرم رضوی انجام شده به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا علی رغم تاکید فراوان بر مشارکت در برنامه های نوسازی، این مشارکت در بافت مورد نظر ضعیف است؟ چارچوب نظری تحقیق عمدتا مبتنی بر نظریات بوردیو، پاتنام و کلمن است. روش انجام پژوهش پیمایش و ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه است. نمونه گیری به روش خوشه ایو حجم نمونه 426 نفر از ساکنین بافت می باشد. یافته ها نشان می دهد؛ سرمایه فرهنگی و به ویژه سرمایه اجتماعی بر مشارکت ساکنان در پروژه های نوسازی تاثیر مثبت داشته است. شاخص تعهد اجتماعی، حس همیاری و انسجام اجتماعی بیشترین تاثیر را بر کنش مشارکتی ساکنین داشته اند. علی رغم بالا بودن میزان سرمایه فرهنگی و اجتماعی در بین ساکنان و تاثیر مثبت این سرمایه ها بر کنش مشارکتی، میزان مشارکت ساکنان در پروژه های نوسازی بافت پیرامون حرم رضوی ضعیف می باشد که این امر بیشتر به مساله اعتماد مرتبط است.
    کلید واژگان: سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی، مشارکت، بافت فرسوده، مشهد
    Rahmatallah Amirahmadi, Mehrdad Navabakhsh*, Habiballah Zanjani
    The present study was carried out in order to examine the effect of cultural & social capitals on participatory action in renovation of the texture around Razavi Shrine. The research question is why despite the emphasis on public participation in theRenovation of texture, such participation is in the context is poor? The theoretical framework is based on theories of Bourdieu, Putnam and Coleman. Survey method was utilized to carry out the study, and data collection was conducted through questionnaire. Multistage cluster sampling was employed in order to select 426 individuals residing the old texture around Razavi Shrine. According to the results of the study as the calculated average indices, it was concluded that the level of cultural and social capitals in the studied area was high and had a positive effect on the residents’ participation in the renovation projects.
    However, the effect of capital was more than that of cultural one. Among the components of cultural and social capital, sense of cooperation¡ social commitment and social integration had the highest level of effect on participatory action among residents of the old textures under investigation.
    The point that is worth paying attention to, is that despite of the high rate of social and cultural capitals among the residents and their positive effect on participatory action, the rate of their participation in renovation projects of the old texture around Razavi Shrine is poor, which can be attributed to the issue of social trust.
    Keywords: cultural capital, social capital, participatory action, urban old areas, Mashhad
  • سیامک حیدری، حبیب الله زنجانی، باقر ساروخانی
    هدف اصلی پژوهش حاضر «بررسی جامعه شناختی تاثیرات جهانی شدن از طریق شناخت تحول پارادایم های توسعه، به خصوص رویکرد نوسازی و تاثیر آن بر اتخاذ سیاست های جمعیتی در ایران»، قبل از انقلاب اسلامی و در خلال سال های 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی است. روش تحقیق در این پژوهش کتابخانه ای بوده و با استفاده از متدهای کمی و کیفی، متناسب با بخش های مختلف پژوهش، به بررسی و مطالعه سیاست های جمعیتی پرداخته شده است. پژوهش حاضر چگونگی ورود ایران به چرخه نظام جهانی و هم چنین سلطه گفتمان های توسعه یافته (مرکز) را به عنوان پارادایم های غالب بر فضای کشورهای توسعه نیافته به تصویر کشیده و نشان می دهد که در فاصله سال های 1342 تا 1355 در ایران قبل از انقلاب، زمامداران وقت (پهلوی دوم) چگونه با توجه به شرایط قرارگرفته در وضعیت یک کشور توسعه نیافته، با استفاده از پارادایم مسلط «نوسازی»، به اجرای سیاست کاهش جمعیت با بهره گیری از نظریه «انتقال جمعیتی» اقدام کرده و متاثر از همین اقدامات، زمینه را برای تغییر در ساختار جمعیت و در نتیجه کاهش رشد جمعیت در ایران، بین سال های 1342 تا 1355، از حدود 2/3 درصد به میزان 6/2 درصد، فراهم کردند.
    کلید واژگان: جهانی شدن، نوسازی، جمعیت، پارادایم، سیاست های جمعیتی
    The main goal of the present research is to study the different effects of globalization, through understanding the transformation of development paradigms, especially the modernization approach and its influence on the population policy in Iran before the 1979 Revolution and during the period from 1963 to 1979. Research methodology was library method; and using quantitative and qualitative methods, proportional to different parts of research, the population policies have been examined. The present study examines Iran’s entry into the global system and illustrates the domination of development discourses as the paradigms dominating the underdeveloped countries. This study shows how the government at that time used the dominant paradigm of modernization to implement the policy of reducing population growth through the population transfer theory, and paved the way for changing the structure of the population, and as a result reduced population growth in Iran from 3.2 percent in 1963 to 2.6 percent in 1976.
    Keywords: globalization, Modernization, paradigm, population, population policies
  • سیامک حیدری، حبیب الله زنجانی*، باقر ساروخانی

    هدف اصلی مقاله حاضر بررسی جامعه شناختی سیاست های جمعیتی، از طریق شناخت تحول گفتمان ها و پارادایم های توسعه، و شکل گیری گونه های مختلف توسعه اجتماعی، با توجه به تغییرات ایجاد شده در نهاد خانواده در ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در خلال سال های 1357 تا سال 1385 می باشد. روش تحقیق در این پژوهش، کتابخانه ای بوده و متناسب با بخش های مختلف مقاله، از روش های کمی و کیفی استفاده شده است. مقاله حاضر، با بهره گیری از یک نگاه کلان، غلبه و چرخش گفتمان های توسعه (مربوط به کشورهای توسعه یافته مرکز و توسعه نیافته پیرامون)، در شکل بخشیدن به توسعه اجتماعی، سیاست های جمعیتی و در نتیجه تاثیر آن بر نهاد خانواده را به تصویر کشیده و نشان می دهد که در فاصله سال های 1357 تا 1385 در ایران بعد از انقلاب، نظام سیاسی جمهوری اسلامی و دست اندرکاران سیاسی آن، چگونه با توجه به شرایط قرارگرفته در وضعیت یک کشور درحال توسعه، منطبق با گفتمان های توسعه کلان، با اتخاذ گونه های مختلفی از توسعه اجتماعی و سیاست های جمعیتی، زمینه را برای تغییر در ساختارهای اجتماعی  فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... و در نتیجه ظهور انواع مختلفی از آسیب ها در نهاد خانواده، فراهم ساخته اند.

    کلید واژگان: توسعه اجتماعی، جمعیت، پارادایم، نهاد خانواده، سیاست های جمعیتی
  • حبیب الله زنجانی، امیتیس جزایری *
    مقدمه

    گسترش بهداشت باروری و پرداختن به ابعاد مختلف آن یکی از گام های اساسی در تامین سلامت جامعه و خانواده به ویژه زنان می باشد. مهم ترین هدف انجام این تحقیق شناخت عوامل موثر بر سلامت باروری مادران شهرستان های دورود و کوهدشت بوده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه مقطعی به روش پیمایش، ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه و جامعه آماری آن مادران 15 تا 45 ساله ساکن در شهرستان های کوهدشت و دورود بود. حجم نمونه با فرمول کوکران برابر با 198 زن در شهرستان کوهدشت و 162 زن در شهرستان دورود محاسبه گردید و روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای بود. داده ها با نرم افزار SPSS و آزمون یومان ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن در سطح معنی داری P <0.05 تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته های پژوهش: با توجه به ضریب همبستگی اسپیرمن، بین سلامت باروری با سن اولین بارداری همبستگی معکوس و ضعیفی(P=0.026، r=-0.120) مشاهده شد. طبق نتایج زنانی که بین 15 تا 29 سالگی ازدواج کرده اند در مقایسه با زنانی که زیر 15 یا بالای 30 سال ازدواج کرده اند از سلامت باروری بیشتری برخوردار بودند. همبستگی بین سلامت باروری و ترجیح دادن جنسیت فرزند، معکوس و شدت آن، ضعیف است.(P=0.039، r=-0.109) سلامت باروری زنان شهر(21/195) به طور معناداری(P=0.12) بالاتر از سلامت باروری زنان روستا(63/167) بود. هم چنین تفاوت کوهدشت و دورود از نظر سلامت باروری، معنی دار است.(P=0.025) سلامت باروری زنان کوهدشت(4/169) پایین تر از سلامت باروری زنان دورود(07/194) ارزیابی گردید.

    بحث و نتیجه گیری

    سلامت باروری زنان کوهدشت پایین تر از زنان دورود می باشد و زنان شهری از سلامت باروری بیشتری در مقایسه با زنان روستایی برخوردارند. ترجیح دادن نوزاد پسر بر دختر به دلیل افزایش تعداد زایمان ها و کاهش فواصل بارداری، موجب کاهش سلامت باروری می شود. بر اساس نتایج این تحقیق، ارتقاء آگاهی زنان از بهداشت باروری و تنظیم خانواده از طریق آموزش در هر دو شهرستان ضروری می باشد.

    کلید واژگان: سلامت باروری، باروری زنان، تنظیم خانواده
    H. Zanjani, E. Jazaieri
    Introduction

    Developing reproductive hea-lth and addressing its different dimensions is one of the basic steps in order to provide the society and family’s health, particularly women. This research mainly aims to study and recognize the effective factors on mother’s reproductive health in Koohdasht and Dorood.

    Materials and Methods

    This study was a cr-oss-sectional survey method and data was collected through questionnaire. The study population included the mothers between 15 to 45 years old living in Koohdasht and Dorood. Based on Cochran formula, the Sample size for women in Koohdash was equal to 198 and for Dorood equal to 162. The sampling method was multi-stage clu-ster sampling. Finally, data was analyzed by SPSS through Mann-Whitney test and Spe-arman correlation coefficient at the signify-cant level of P <0.05.

    Findings

    Given the Spearman correlation coefficient, a negative and low correlation (p=0.013, r=0.131) was seen between re-productive health and age in the first pregnancy. Based on the findings on wo-men who married at the ages of 15 to 29 ye-ars old enjoyed more reproductive health in comparison to those who married before 15 or after 30 years old. There was a negative and low correlation between reproductive health and gender priorities for infant (p=0.039, r=-.109). Women living in urban areas (195.21) significantly (p=0.12) enjo-yed higher reproductive health in comp-arison to women living in rural areas (167.63). Also, there was a significant difference between Koohdasht and Dorood in terms of reproductive health (p=0.025). Reproductive health of women living in Koohdasht was (169.4) lower than women living in Dorood (194.07). Discussion &

    Conclusion

    Reproductive he-alth of women living in Koodasht was lo-wer than women living in Dorood and wo-men living in urban areas have higher rep-roductive health than women living in rural areas. Preferring boy infant than girl dec-reases the reproductive health due to the more number of parturitions and decrease in pregnancy intervals. Overall, according to this research findings, increasing the wo-men’s knowledge of reproductive health and family planning through the training both of cities is crucial.

    Keywords: reproductive health, women's fertility, the family planning
  • مصطفی ازکیا، حبیب الله زنجانی، هادی برغمدی، سید محمد سیدمیرزایی
    در اوایل دهه ی 1990 سازمان ملل، گزارش توسعه ای را با رویکرد به توسعه انسانی منتشر کرد و از اواسط این دهه، به ویژه در پی صدور بیانیه ی آمستردام، مولفه های مربوط به توسعه اجتماعی نظیر سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی به ادبیات توسعه راه یافت. این پژوهش با هدف بررسی توسعه اجتماعی در شهر تهران و با سنجش دو متغیر اصلی توسعه اجتماعی(سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی) در این شهر انجام شده است. نوع مطالعه از نظر مسیر توصیفی تبیینی، از نظر هدف کاربردی، از نظر میزان ژرفایی پهنانگر و از نظر زمانی مقطعی بوده که با استفاده از روش پیمایش به گردآوری داده ها اقدام شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه ساکنان شهر تهران و حجم نمونه را 400 نفر از ساکنان این شهر تشکیل داده اند که نمونه ها با روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، انتخاب و با استفاده از ابزار پرسشنامه پژوهشگر ساخته، که اعتبار آن با استفاده از اعتبار صوری و ارزیاب ها و پایایی آن با استفاده از پایایی همسانی درونی سنجیده شده است، گردآوری شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که متغیر کیفیت زندگی و سرمایه اجتماعی هر یک در سطح معناداری0.01 رابطه مستقیم و مثبت با توسعه اجتماعی داشته و افزایش هر یک از این دو متغیر باعث افزایش سطح توسعه اجتماعی شهر تهران و کاهش هر یک موجب کاهش آن خواهد شد. هرچند که نتایج این پژوهش از تاثیر بیشتر کیفیت زندگی نسبت بر سرمایه اجتماعی در افزایش یا کاهش میزان توسعه اجتماعی این شهر تاکید دارد (با توجه به نتایج رگرسیون چند متغیره)، اما توامان بودن تاثیر این دو متغیر بر توسعه اجتماعی شهر تهران را نمی توان نادیده گرفت و افزایش سطح توسعه اجتماعی شهر تهران نیازمند ارتقاء همزمان سطح این دو متغیر است.
    کلید واژگان: توسعه اجتماعی، سرمایه اجتماعی، کیفیت زندگی، شهر تهران
  • حبیباللهزنجانی، فاطمه ابرون*
    به رغم حضور موثر بانوان در مقاطع تحصیلی عالی و احراز شایستگی های عمومی، هنوز تعداد زنانی که توانسته اند در سطوح عالی مدیریتی منصوب شوند، بسیار اندک است. با وجود آنکه شاهد اشتیاق زنان برای حضور پر رنگ تر در عرصه های مختلف هستیم، هنوز حضور زنان در استفاده از فرصت های استخدامی و دستیابی به سطوح بالاتر شغلی ناچیز و تعداد زنانی که توانسته اند در سطوح عالی مدیریتی منصوب شوند، بسیار اندک است. این پژوهش سعی در شناسایی عوامل موثر بر ایجاد موانع ارتقای شغلی دارد.این تحقیق با اتخاذ ماهیتی توصیفی پیمایشی از طریق تحلیل همبستگی به بررسی شاخص های موثر بر شکل گیری موانع ارتقاء شغلی زنان، شامل موانع سازمانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی در سازمان ها و اثر آن بربهره وری می پردازد.جامعه آماری از میان بانوان شاغل در دانشگاه صنعتی شریف در نظر گرفته شده است، با نمونه گیری تصادفی و استفاده از پرسشنامه به اخذ دیدگاه شان اقدام شد. نتایج حاصل نشان داد که از بین متغیرهای مستقل تحقیق، موانع اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،بیولوژیکی،سازمانی و روان شناختی؛ موانع بیولوژیکی با1/48 درصد بالاترین تاثیر و موانع سازمانی با 2/11 درصد کمترین تاثیر را بر نداشتن ارتقای شغلی می گذارد.نتایج تحلیل همچنین نشان داد که بین ارتقای شغلی با بهره وری همبستگی معنا داری وجود ندارد.
    کلید واژگان: ارتقای شغلی، موانع سیاسی، موانع سازمانی، موانع اقتصادی، موانع اجتماعی، موانع فرهنگی، بهره وری
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال