حمید کهرام
-
بیماری نکروز عفونی پانکراس (IPN) یک بیماری ویروسی قابل توجه در صنعت آبزی پروری است که گاها با وجود عدم مشاهده علایم بالینی منجر به ایجاد تلفات گسترده ای در ماهی می گردد، فلذا استفاده از روش های پیشگیری از جمله واکسیناسیون در این بیماری اهمیت بسیاری میابد. در این مطالعه قالب و الگوی DNA مورد استفاده برای تکثیر ژن VP2 محصول PCR، یک ایزوله ایرانی IPNV (IR-IPNV) بود و از Lactococcus lactis NZ9000 به عنوان میزبان کلونینگ و بیان ژن استفاده گردید. نتایج این مطالعه نشان دهنده افزایش معنی دار سطح آنتی بادی ها و علایم علایم بیماری در نتیجه مصرف لاکتوباسیلوس لاکتیس حاوی ژن در ماهی های بیمار بود (P<0/05). در این مطالعه برای نخستین بار جهت تولید واکسن نسل جدید نوترکیب از باکتری لاکتوباسیلوس لاکتیس برای کلون کردن ژن کاندید از پاتوژن عفونی در ماهی استفاده شد، بر اساس نتایج به دست آمده به نظر می رسد می توان از این سیستم بیانی به عنوان یک پلتفرم جدید جهت توسعه واکسن های خوراکی در ماهی استفاده نمود که در صنعت آبزی پروری بسیار حائز اهمیت می باشد.
کلید واژگان: لاکتوباسیلوس، واکسن نسل جدید، آبزیانInfectious pancreatic necrosis (IPN) is a significant viral disease in the aquaculture industry that sometimes leads to widespread mortality in fish despite the lack of clinical signs, so the use of prevention methods including Vaccination is very important in this disease. In this study, the DNA template and template used to amplify the VP2 gene of PCR product from an Iranian IPNV isolate (IR-IPNV). NZ9000 L. lactis strain was also used as host for cloning and as host for expression. The results showed that cloning and gene expression were well done and after the use of lactobacillus containing genes in the patient's fishes, it increased the antibody level and the viral infection decreased significantly. In this study, for the first time, L. lactis has been used to clone a candidate gene from an infectious pathogen of fish for the production of recombinant live vaccine vaccine. It seems that this expression system can be used to deliver an oral vaccine, Potential is considered as a new platform for the development of oral vaccines in fish.
Keywords: Recombinant live vector vaccine, Lactococcus lactis, Fish -
اثر تنش حرارتی مصنوعی بر فراسنجه های کیفی اسپرم گاو پس از یخ گشاییدر این آزمایش به منظور مطالعه اثر تنش حرارتی بر کیفیت اسپرم گاوهای نژاد آبی بلژیکی از سه راس گاو نر آبی بلژیکی که در شرایط یکسان مدیریتی و تغذیه قرار داشتند برای اسپرم گیری استفاده شد. برای شبیه سازی اثرات تنش حرارتی بیضه دو راس گاو نر با استفاده از کیسه نایلونی عایق سازی شد. پس از دو هفته در مجموع تعداد پنج انزال از گاوهای نر جمع آوری شده و پس از ارزیابی های اولیه، منجمد شدند. پس از یخ گشایی، فراسنجه های جنبایی، ناهنجاری های اسپرم، یکپارچگی غشای آکروزومی، وضعیت کروماتین اسپرم ها، زنده مانی، تولید رادیکال های آزاد هیدروژن پراکسید و هیدروکسیل ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که درصد جنبایی کل، جنبایی پیش رونده و حرکت درمسیر مستقیم در گروه تحت تنش حرارتی به طور معنی داری پایین تر از گروه شاهد بود. هم چنین، درصد ناهنجاری های کل، اسپرم های با دم های گره خورده و اسپرم های با قطره پروتوپلاسمی سری در گروه تحت تنش حرارتی بیش تر از گروه شاهد بود (P≤0/05). براساس نتایج به دست آمده، تنش حرارتی باعث افزایش ناهنجاری های کروماتین اسپرم گاو شده (P≤0/05) اما اثر معنی داری بر افزایش آسیب های آکروزومی اسپرم ها نداشت. هم چنین، تنش حرارتی باعث کاهش زنده مانی اسپرم ها پس از یخ گشایی شده (P≤0/01) و میزان تولید پروکسید هیدروژن (H2O2) و رادیکال هیدروکسیل را افزایش می دهد (P≤0/05). براساس نتایج این آزمایش می توان نتیجه گرفت که تنش حرارتی می تواند اثرات نامطلوبی بر ویژگی های کیفی اسپرم پس از انزال داشته و احتمالا باروری گاوها را نیز تحت تاثیر قرار دهد.کلید واژگان: انجماد اسپرم، باروری، رادیکال های آزاد، شاخص دما و حرارتEffect of artificial heat stress on Belgian blue bull’s semen quality after thawingThis study was aimed to evaluate whether high ambient temperature (heat stress, HS) can affect sperm quality parameters in Belgian blue bulls. For this purpose, semen samples were collected from three healthy mature Belgian blue bulls which were located in a breeding company under uniform feeding and management conditions. After semen collection, and the primary evaluations, the ejaculates with more than 60 percent total motility were subjected to the freezing process. After thawing the samples were used to assess the motion parameters, morphological abnormalities, acrosome integrity, chromatin condensation, viability, hydrogen peroxide (H2O2) and hydroxyl ion production. The results indicated that total and progressive motility and straight-line velocity were lower in the HS group compared to the control (P≤0.05), moreover, the generation of H2O2, hydroxyl ions, percentage of aberrant chromatin condensation, total morphological abnormal sperm cells, spermatozoa with bent tails and proximal protoplasmic droplets were higher in the HS compared to the control (P≤0.05) while the percentage pf damaged acrosome was not differ between HS and control (P≥0.05). In conclusion, these findings show that elevated ambient temperature can decrease the quality of frozen-thawed bull spermatozoa may leading to a lower fertility rate.Keywords: Cryopreservation, Fertility, free radicals, Temperature humidity index
-
در این مطالعه اثر مصرف کوتاه مدت جیره حاوی انرژی زیاد و تزریق گنادوتروپین جفت اسب1 (eCG) و گنادوترپین جفت انسان2 (hCG) بر دینامیک فولیکولی، متابولیت های خون و پاسخ تولید مثلی میش های نائینی بررسی شد. از 45 راس میش نایینی 3 تا 4 ساله استفاده شد که به سه گروه 15 راسی تقسیم شدند. تیمارها شامل: 1- جیره نگهداری همراه با تزریق eCG (Me)، 2- جیره کوتاه مدت پر انرژی همراه با تزریق eCG (HEe) و 3- جیره کوتاه مدت پر انرژی همراه با تزریق eCG و hCG (HEeh). چرخه فحلی تمام میش ها با اسفنج حاوی پروژسترون به مدت 12 روز در فصل تولیدمثلی، همزمان شد. تغذیه کوتاه مدت جیره پرانرژی به مدت 6 روز (از 4 روز قبل گذاشتن اسفنج تا 1 روز پس از برداشتن آن) انجام شد. تزریق eCG یک روز قبل از برداشتن اسفنج و تزریق hCG در روز برداشتن اسفنج و یک روز پس از آن انجام شد. نتایج نشان داد که صرف نظر از نوع هورمون تزریق شده، مصرف کوتاه مدت جیره پرانرژی جمعیت فولیکول های متوسط و بزرگ را افزایش (05/0>P) داد. در گروه های مصرف کننده جیره پرانرژی غلظت گلوکز، کلسترول و انسولین بیشتر (05/0>P) و غلظت نیتروژن اوره ای سرم کمتر (05/0>P) از گروه Me بود. قبل از برداشتن اسفنج، غلظت استرادیول در گروه-های HEe و HEeh کاهش (05/0>P) و پس از آن افزایش (05/0>P) یافت. گروهHEeh بیشترین (05/0>P) نرخ دوقلوزایی (9/42%) را داشت. به طور کلی تغذیه کوتاه مدت جیره پرانرژی همراه با تزریق گنادوتروپین های جفتی موجب افزایش توسعه فولیکولی، تغییر فراسنجه های خونی و بهبود عملکرد تولیدمثلی میش های نایینی شد.کلید واژگان: انرژی، گونادوتروپین جفتی، توسعه فولیکولی، نرخ دوقلوزایی، میش نایینیEffect of short-term feeding high energy diet along with eCG and hCG injection on follicular dynamics, blood metabolites, double ovulation and twinning rates in Naeini ewes was evaluated. For this purpose, 45 Naeini ewes (3-4 years old) were randomly assigned to 3 experimental groups: 1- Maintenance diet + eCG (Me), 2- Short-term high energy diet + eCG (HEe) and 3- Short-term high-energy diet + eCG and hCG (HEeh). All ewes were synchronized by inserting intravaginal progesterone sponges for a period of 12 days during the breeding season. The short-term feeding was started 4 d before until 1 d after sponge removal (for a 6 d period). The eCG injection was done 1 d before sponge removal and hCG injection was done on the day of sponge removal and 1 d later. Results showed that regardless of the kind of hormone injection, feeding high energy diet increased (P<0.05) the medium and large follicles population. The HEe and HEeh groups had higher (P<0.05) serum glucose, cholesterol and insulin, but lower (P<0.05) serum urea nitrogen compared with Me group. In HEe and HEeh groups, (P<0.05) serum oestradiol decreased before sponge removal and increased (P<0.05) after that. The HEeh ewes had highest (P<0.05) twinning rate (42.9%). In general, short-term feeding (6-day) high energy diet along with chorionic gonadotropins injection improved the follicular development, blood parameters and reproductive performance in Naeini ewes.Keywords: energy, Chorionic gonadotropin, Follicular development, Twinning rate, Naeini ewes
-
مقدمهویروس نکروز پانکراس عفونی، یکی از مهم ترین علل مرگ و میر در بین گونه های مختلف ماهی قزل آلا است. واکسیناسیون، موثرترین راه برای پیشگیری از چنین بیماری عفونی است. هدف از این مطالعه، استفاده از باکتری های اسید لاکتیک به عنوان واکسن های زنده می باشد.شیوه مطالعهدر این مطالعه، قالب و الگوی DNA (Deoxyribonucleic Acid) برای تکثیر ژن VP2 محصول PCR از یک ایزوله ی ایرانی (IR-IPNV) IPNV استفاده گردید. همچنین سویه ی NZ9000 L. Lactis به عنوان میزبان کلونینگ و هم به عنوان میزبان بیان استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که کلونینک و بیان ژنی به خوبی انجام شده و پس از مصرف لاکتوباسیلوس حاوی ژن توسط ماهی های بیمار مشاهده شد که سطح آنتی بادی افزایش یافته و عفونت ویروسی کاهش معنی داری یافت.نتیجه گیریدر این مطالعه برای اولین بار، از L. Lactis برای کلون کردن یک ژن کاندید از یک پاتوژن عفونی ماهی در خصوص تولید واکسن وکتور زنده ی نوترکیب استفاده شده است. به نظر می رسد که این سیستم بیانی را می توان برای تحویل واکسن خوراکی که به طور بالقوه به عنوان یک پلتفرم جدید برای توسعه ی واکسن های خوراکی در ماهی ها محسوب می شود، استفاده کرد.کلید واژگان: لاکتوباسیلوس، واکسن نوترکیب زنده، ماهیBackgroundInfectious pancreatic necrosis virus is one of the most important causes of mortality among different species of salmon. Vaccination is the most effective way to prevent such an infectious disease. The purpose of this study is to use lactic aci d bacteria as live vaccines .MethodsIn this study, the DNA template and template used to amplify the VP2 gene of PCR product from an Iranian IPNV isolate (IR - IPNV). NZ9000 L. lactis strain was also used as host for cloning and as host for expression .ResultsThe results showed that cloning and gene expression were well done and after the use of lactobacillus containing genes in the patient's fishes, it increased the antibody level and the viral infection decreased significantly .ConclusionIn this st udy, for the first time, L. lactis has been used to clone a candidate gene from an infectious pathogen of fish for the production of recombinant live vaccine vaccine. It seems that this expression system can be used to deliver an oral vaccine, Potential is considered as a new platform for the development of oral vaccines in fish .Keywords: Recombinant live vector vaccine, Lactococcus Lactis, Fish
-
در میان بیماری های مختلف ویروسی در ماهی، ویروس (VHSV) به عنوان مهم ترین عفونت ویروسی در ماهی قزل آلا شناخته شده است. در بررسی حاضر، تاثیر miR-731 بر روی آسیب دیدگی چشم یا اگزوفتالمی در ماهی قزل آلای رنگین کمان (Onchorhynchus mykiss) بررسی شده است. در این آزمایش ، ماهی های (1 ± 20) گرم برای تعیین احتمال پیشگیری بیماری VHS با miRNA در چهار گروه اصلی و سه تکرار، شاهد منفی بدون تزریق، فیزیولوژی با تزریق سالین، شاهد مثبت با تزریق VHSV و گروه آزمایشی با تزریق miRNA و سپس تزریق ویروس تقسیم بندی شدند. فعالیت کربنیک آنهیدراز (CA) نقش مهمی در کنترل و تنظیم فشار داخل چشم دارد که مقدار آن در گروه ها بررسی شد. نتایج نشان داد که تمام حیوانات در کنترل مثبت دچار اگزوفتالمی شدند، در گروه شاهد منفی، گروه فیزیولوژی و گروه آزمایشی اثری از اگزوفتالمی مشاهده نشد و تفاوت معنی داری بین میزان آنزیم کربنیک آنهیدراز در گروه شاهد مثبت با سایر گروه ها وجود داشت ( P<0.05). مطالعات بیش تری برای تایید مکانیسم دقیق مهار ویروس توسط miRNA مورد نیاز است، اما نتایج حاضر تا حدی نشان دهنده کاهش علائم بیماری در چشم توسط miRNA در ماهی قزل آلای رنگین کمان در مقابل عفونت VHSV است.کلید واژگان: سپتی سمی هموراژیک ویروسی، اگزوفتالمی، کربنیک آنهیدراز، miRNAAmong the various viral diseases in fish, viral hemorrhagic septicemia virus (VHSV) could be mentioned as the most significant viral infection which has now been identified for its worldwide devastating effects on trout. In the present investigation, the influence of the miR-731 on eye damage with exophthalmos (pop-eye) of VHSV in rainbow trout (O. mykiss) was examined. In current clinical trials, fishes (20± 1) g were examined to determine the possibility of pretreatment VHS disease by miR-731 in four main groups, including negative control without any injection, vehicle that received saline, positive control that were infected by VHSV (IP), and experimental group that were received miR-731 48 hour pre viral injection. Each main group subdivided into three subgroups. Carbonic anhydrase (CA) activity plays an important role in controlling aqueous production in the eye and in regulating intraocular pressure. The rate of carbonic anhydrase on trout eye was assessed in each group. Our results revealed that all animals in the positive control showed pop-eye, whereas in the negative control, the vehicle and the experimental groups were not observed any exophthalmos and there is significant difference between the rate of carbonic anhydrase in the positive control group and other groups. Although more studies are needed to verify the exact mechanisms of miR-731 viral inhibition pathway, present results partly proved that miR-731 pretreatment could decrease the sign of VHS disease eye damage.Keywords: Viral Hemorrhagic Septicemia, miRNA, exophtalmos, Carbonic anhydrase
-
این پژوهش به منظور مقایسه تاثیر افزودن سطوح مختلف سه نوع سرما محافظ نفوذی (گلیسرول، دی متیل استامید، دی متیل فرمامید) و دو نوع سرما محافظ غیرنفوذی (تره هالوزو ساکارز) به رقیق کننده اسپرم اسب های ترکمن انجام شد. برای این منظور چهار سر نریان بالغ ترکمن برای اسپرم گیری به کار گرفته شد. پس از گرفتن مایع منی و فرآوری آن به منظور جداسازی ژل و پلاسمای منی در آزمایشگاه، نمونه های منی به گروه های تیماری شامل سطوح 5 و 7 درصد سرمامحافظ های نفوذی گلیسرول، دی متیل استامید (DMA) و دی متیل فرمامید (DMF) و سطوح 50 و 100 میلی مول سرمامحافظ های غیرنفوذی تره هالوز و ساکارز حل شده در رقیق کننده تقسیم و با یک روش استاندارد، منجمد شدند. پس از یخ گشایی، فراسنجه های جنبایی و زنده مانی برای همه تیمارها ارزیابی شد. نتایج این پژوهش نشان داد، زنده مانی اسپرم های منجمدشده با رقیق کننده حاوی 5 یا 7 درصد DMF (به ترتیب 93/0±6/68 و 22/2±2/63 درصد) و سطوح 5 یا 7 درصد DMA (به ترتیب 69/1±6/68 و 76/2±6/63 درصد) از اسپرم های منجمدشده با رقیق کننده حاوی سطوح 5 یا 7 درصد گلیسرول (به ترتیب 06/3±8/56 و 03/1±6/55 درصد) به طور معنی داری بهتر بود (05/0P<). جنبایی کل اسپرم های تیمارشده با سطح 5 درصد DMA (02/1±4/68 درصد) نسبت به سطح 7 درصد DMF (46/1±8/61 درصد) به طور معنی داری افزایش نشان داد (05/0P<). همچنین زنده مانی و جنبایی اسپرم ها تحت تاثیر نوع سرما محافظ های غیر نفوذی قرار نگرفته و این سرما محافظ ها تفاوت معنی داری نسبت به هم نشان ندادند (05/0P>). بر پایه این نتایج می توان گفت که سرما محافظ هایی مانند DMA و DMF می توانند جایگزین مناسبی برای گلیسرول باشند.کلید واژگان: اسپرم، رقیق کننده، سامانه تجزیه رایانه ای، سرما محافظ، نریانThe aim of this study was to evaluate the effect of addition of three different permeable (Glycerol, Dimethyl formamide and Dimethyl acetamid) and two different non-permeable cryoprotectant (Trehalose and sucrose) to the extender on freezing capacity of Turkmen stallions sperm. Four healthy mature Turkmen stallions (8-10 years old) were used. Collected semen from stallions were processed and pooled after gel removal and before allocating to treatments [glycerol, dimethyl formamide and dimethyl acetamid (5 or 7 percent) and trehalose or sucrose (50 and 100 mM)]. The prepared treatments were frozen according to a standard method. After thawing viability and motility of all treatments were accessed.The results showed that the viability and motility of spermatozoa treated with extender containing 5 or 7 % dimethyl formamide (68.6 ± 0.93 and 63.2 ± 2.22 respectively) or dimethyl acetamid (68.6 ± 1.69 and 63.6 ± 2.76 respectively) were significantly higher than those which treated with 5 or 7 % glycerol (56.8 ± 3.06 and 55.6 ± 1.03 respectively) (PKeywords: CASA, cryoprotectant, extender, sperm, stallion
-
مطالعه حاضر به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف آنتی اکسیدان بوتیلیتد هیدروکسی آنیزول بر بهبود انجمادپذیری اسپرم بز مهابادی انجام شد. چهار راس بز مهابادی (3-4 سال) به منظور جمع آوری مایع منی توسط واژن مصنوعی، به مدت پنج هفته و هر هفته یک نوبت در طول فصل غیر تولیدمثلی مورد استفاده قرار گرفت. نمونه های منی دارای کیفیت خوب با هم مخلوط شدند و همراه با رقیق کننده حاوی غلظت های مختلف بوتیلیتد هیدروکسی آنیزول (صفر، یک، دو و چهار میلی مولار) به پنج قسمت مساوی تقسیم شد. فراسنجه های اسپرم، از جمله جنبایی کل، جنبایی پیش رونده، زنده مانی، یک پارچگی غشا و ناهنجاری کل ارزیابی شد. با توجه به نتایج، غلظت چهار میلی مولار BHA، سبب بهبود معنی دار زنده مانی، یکپارچگی غشا و جنبایی پیش رونده اسپرم پس از یخ گشایی شده است (05/0>P). اما تفاوت معنی داری بین سطوح دیگر (یک و دو میلی مولار) و گروه های شاهد وجود نداشت (05/0کلید واژگان: اسپرم، آنتی اکسیدان بوتیلیتد هیدروکسی آنیزول، بز مهابادی، جنبایی، کیفیتPresent study was conducted to evaluate the supplementation of different levels of antioxidant Butylated Hydroxyanisole (BHA) on the improvement cryopreservation of Mahabadi goat sperm. Four healthy Mahabadi goats (3-4 years) were used to collect semen samples by artificial vagina, once a week for five weeks during non-breeding season. Good quality samples were pooled and divided into five equal aliquots supplemented with extender containing different concentrations of BHA (0, 1, 2 and 4 mM). Sperm parameters, including motility and progressive motility, viability, membrane integrity and total abnormality were assessed. According to the results, BHA at the concentration of 4 mM significantly improved sperm post-thaw viability, membrane integrity, total and progressive motility (P0.05). Furthermore, abnormality percentage was not significant among different levels of BHA and control groups (P>0.05). Current study indicated that inclusion of BHA in extender may be an approach to improve post thaw goat sperm quality.Keywords: Antioxidant Butylated hydroxy anisole, Mahabadi Goat, Motility, Quality, Spermدر این مطالعه از میش های سه تا چهار ساله با میانگین وزنی 5/2± 47 کیلوگرم استفاده شد. در آزمایش اول میش ها به دو گروه مساوی (n=120) تقسیم شده و به ترتیب به آن ها مقدار 100 و 200 میکرولیتر استرادیول تزریق شد. 12 ساعت پس از تزریق استرادیول میش های هر گروه به شش زیر گروه مساوی (n=20) تقسیم شدند و مقدار 50 ، 100 و 150 واحد اکسی توسین را به صورت درون وریدی یا درون عضلانی دریافت نمودند. میزان نفوذ به سرویکس قبل از تزریق، 15 دقیقه و 12 ساعت پس از تزریق استرادیول (قبل از تزریق اکسی توسین) و همچنین 20 دقیقه پس از تزریق اکسی توسین با پیپت مدرج تلقیح مصنوعی اندازه گیری شد. آزمایش دوم مانند آزمایش اول بود با این تفاوت که به میش ها استرادیول تزریق نشد و فقط اثر اکسی توسین بر باز شدن سرویکس تعیین شد. در آزمایش سوم میش ها (n=120) برای همزمانی فحلی به مدت 12 روز سیدرگذاری شدند و در هنگام سیدربرداری به همه میش ها مقدار 550 واحد هورمون eCG تزریق شد. قبل از تلقیح مصنوعی میشها به سه گروه مساوی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان گروه شاهد انتخاب شد و هورمون اکسی توسین دریافت نکرد. دو گروه دیگر به دو دسته تزریق درون عضلانی و تزریق درون وریدی تقسیم شدند و 100 واحد هورمون اکسی توسین را دریافت کردند. تمام میش ها 54 ساعت. استرادیول به تنهایی اثری بر باز شدن سرویکس نداشت (05/0P<) ولی تزریق عضلانی و یا وریدی اکسی توسین با دوزهای 100 و 150 واحد در حضور و یا عدم حضور استرادیول باعث بازشدن سرویکس در میش های زل شد(05/0P>).کلید واژگان: اتساع سرویکس، استرادیول، اکسی توسین، درصد آبستنیDans lindustrie ovine, linsémination artificielle (IA) engendre une diminution du taux de grossesse en raison de lanatomie complexe du col de lutérus chez la brebis. Ce facteur peut ainsi fortement entraver linsémination intra-utérine. Durant le cycle stral des brebis, la relaxation du col de lutérus survient à différents niveaux et est principalement régie par les changements du taux dhormones reproductrices. Cette étude avait pour objectif dévaluer les effets de lestradiol et de linjection intraveineuse (IV) ou intramusculaire (IM) docytocine (à différentes doses), sur louverture du col et le taux de grossesse chez les brebis Zel iraniennes lors de la saison de reproduction. A cet effet, 3 expériences ont été menées sur 120 brebis âgées de 3 à 4 ans et pesant 47 ± 2,5 kg. Dans un premier temps, les brebis ont été reparties équitablement entre deux groupes avant de recevoir chacune 100 à 200 µg destradiol. Après 12 heures, chaque groupe a été divisé en 3 groupes de 20 brebis afin dévaluer leffet de linjection IV ou IM docytocine à 3 doses différentes (50, 100 et 150 IU). Le niveau douverture du col de lutérus a été mesuré avant linjection ainsi que 15 mn et 12 h après linjection docytocine. Dans la deuxième expérience, leffet dune administration exclusive docytocine sur louverture du col de lutérus a été évalué. Enfin, pour la troisième expérience, uneméthode de libération contrôlée de médicament (controlled internal drug release ou CIDR) a été utilisée sur 12 jours afin de synchroniser le cycle stral. Ensuite, les brebis ont reçu 550 IU de gonadotrophine chorionique équine en injection intra-utérine durant la suppression du CIDR. Avant lIA, les brebis ont été réparties équitablement entre 3 groupes (n=40), un groupe témoin et deux groupes dessai recevant 100 IU docytocine par injection IM ou IV. Les brebis ont reçu une insémination transcervicale avec une dilution de sperme frais 54 h après la suppression du CIDR. Afin de détecter les grossesses, des ultrasons ont été utilisés 50 jours après insémination les taux dagnelage et de de naissance gémellaire ont été mesurés après parturition. Les résultats des deux premières expériences montrent que linjection estradiol na pas deffet sur louverture du col de lutérus (P>0,05), alors que ladministration de 100 et 150 IU docytocine peut induire la dilatation du col avec ou sans estradiol (P>0,05). De plus, ladministration de 100 IU docytocine (IV ou IM) lors de la troisième expérience, augmente les taux de grossesse et dagnelage comparativement au groupe témoin (P>0,05). Cependant le taux de naissance gémellaire restait inchangé chez les brebis traitées (P>0,05). En résumé, nos résultats indiquent quune injection IV ou IM docytocine peut améliorer le taux de naissance des brebis Zel iraniennes en provoquant la dilatation du canal cervical. Lapplication de cette méthode est donc recommandée pour augmenter le taux de grossesse des brebis lors de la saison de reproduction.Keywords: Dilation cervicale, Estradiol, Ocytocine, Taux de grossesse, insémination artificielleنشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سیام شماره 1 (پیاپی 114، بهار 1396)، صص 127 -131هدف از این مطالعه بررسی اثر روش تلقیح مصنوعی با اسپرم تازه و منجمد بر بازده تولیدمثلی میش های زندی بوده است. دویست و چهل راس میش سه تا چهار ساله نژاد زندی با میانگین وزنی 55 کیلوگرم به مدت 12 روز سیدرگذاری شده و هنگام سیدربرداری 400 واحد eCG دریافت و 54 ساعت پس از سیدربرداری تلقیح شدند. گروه های اول تا سوم شامل 120 راس میش بوده که به سه گروه مساوی تقسیم شده و به ترتیب با روش های واژینال، لاپاراسکوپی و ترانس سرویکال با اسپرم تازه تلقیح شدند. گروه های چهارم تا ششم شامل 120 راس میش بوده که به سه گروه مساوی تقسیم شده و به ترتیب با روش های واژینال، لاپاراسکوپی و ترانس سرویکال با اسپرم منجمد تلقیح شدند. نتایج نشان داد در هنگام استفاده از اسپرم تازه اختلافی میان بازده تولیدمثلی روش های تلقیح مصنوعی وجود ندارد اما در هنگام استفاده از اسپرم منجمد بالاترین بازده تولیدمثلی مربوط به روش لاپاراسکوپی بوده است (05/0>P) و پس از آن بازده تولیدمثلی روش ترانس سرویکال بالاتر از روش واژینال بود (05/0>P). در نتیجه در صورت فراهم بودن شرایط برای تلقیح مصنوعی لاپاراسکوپی، این روش دارای بالاترین بازده می باشد ولی در صورت عدم فراهمی شرایط برای لاپاراسکوپی استفاده از روش تلقیح مصنوعی ترانس سرویکال با کمک هورمون اکسی توسین دارای پاسخی مناسب تری از روش واژینال می باشد.کلید واژگان: اسپرم منجمد، بازده تولیدمثلی، تلقیح مصنوعی، میش زندیThe aim of this study was to determine the effect of artificial insemination methods on reproduction efficiency of Zandi ewes inseminated with fresh and frozen semen. Two hundred and forty Zandi ewes (three- to four-years old, 55 kg weight) received CIDR for 12 days and at the time of CIDR removal, received 400 IU of eCG and were artificially inseminated 54 h after CIDR removal. Groups one to three included 120 ewes that were assigned into three equal groups and inseminated vaginally, by laparoscopy and transcervically, respectively with fresh semen. Groups four to six included 120 ewes that were assigned into four equal groups and inseminated vaginally, by laparoscopy and transcervically, respectively with frozen semen. The results showed that during using fresh semen, differences between artificial insemination methods were not significant, but during using frozen semen, the fertility rate was higher in laparoscopy method than other methods (PKeywords: Frozen semen, Reproduction efficiency, Artificial insemination, Zandi eweنشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سیام شماره 1 (پیاپی 114، بهار 1396)، صص 148 -153هدف از این مطالعه بررسی اثر رقیق کننده انجماد اسپرم و روش تلقیح مصنوعی با اسپرم منجمد بر بازده تولیدمثلی میش های زندی بوده است. یکصد و شصت راس میش سه تا چهار ساله نژاد زندی با میانگین وزنی 55 کیلوگرم به مدت 12 روز سیدرگذاری شده و هنگام سیدربرداری 400 واحد eCG دریافت کردند و 54 ساعت پس از سیدربرداری تلقیح شدند. میش ها در قالب طرح فاکتوریل به دوگروه تلقیح واژینال و تلقیح ترانس سرویکال تقسیم شدند و هرگروه به دو زیرگروه تقسیم و با اسپرم منجمد شده در رقیق کننده های حاوی زرده تخم مرغ یا لسیتین سویا تلقیح شدند. نتایج نشان داد نوع رقیق کننده تاثیری بر زنده مانی اسپرم، میزان پراکسیداسیون لیپیدهای منی و بازده تولیدمثلی نداشت (05/0
P) بود و روش ترانس سرویکال درصد بالاتری از درصد آبستنی، زایش و بره زایی را نسبت به روش واژینال نشان داد. در نتیجه با توجه به مزایای استفاده از رقیق کننده با منشا گیاهی برای انجماد اسپرم قوچ می توان از رقیق کننده حاوی لسیتین سویا استفاده نمود و با استفاده از روش تلقیح مصنوعی ترانس سرویکال بازده تولیدمثل را بهبود داد.
کلید واژگان: اسپرم منجمد، بازده تولیدمثلی، لسیتین سویا، میش زندیThe aim of this study was to determine the effect of freezing medium and artificial insemination method on reproduction efficiency of Zandi ewes inseminated with frozen semen. One hundred and sixty Zandi ewes (3-4-years old, 55 kg weight) received CIDR for 12 days and at the time of CIDR removal received 400 IU of eCG and were artificially inseminated 54 h after CIDR removal. The ewes divided into two insemination groups of vaginal and trans-cervical, then, each group was inseminated with frozen sperms in extenders containing egg yolk or soybean lecithin. The results showed that the extender didnt have any effect on sperm viability, semen lipid peroxidation and reproductive performance (P>0.05), but the artificial insemination method had a significant (PKeywords: Frozen semen, Reproduction efficiency, Soybean lecithin, Zandi eweهدف این پژوهش بررسی تاثیر ویتامین های (OH)D325 و K3 با استفاده از تزریق درون تخم مرغی بر سامانه ایمنی جوجه های گوشتی بود. 800 تخم بارور مرغ مادر گوشتی راس 308 در طرح کامل تصادفی به صورت فاکتوریل (3×4) در دوازده تیمار، چهار تکرار و شانزده مشاهده، انجام گرفت. تیمارها شامل ویتامین D (0، 4/0، 6/0، 8/0 میکروگرم) و ویتامین K (0، 2، 6 میکروگرم) بودند. روز 18 جوجه کشی تخم های بارور، 5/0 میلی لیتر از محلول های آزمایشی و گروه کنترل 5/0 میلی لیتر آب مقطر دریافت کردند. پس از پایان جوجه کشی2، جوجه های نر برای 42 روز به سالن پرورشی منتقل شدند. برای بررسی ایمنی هومورال میزان 5/0 سی سی محلول 10درصد SRBC (گلبول قرمز گوسفند) در روزهای 28 و 35 به یک قطعه جوجه از هر تکرار تزریق و در روزهای 35 و 42 خون گیری انجام شد. روز 24 برای ارزیابی ایمنی یاخته ای فیتو هم آگلوتینین (PHA) به پرده انگشت پای جوجه ها تزریق و یک و پنج روز بعد، برای اندازه گیری میزان تورم پوست و ماندگاری تاثیر تیمارها، از شاخص تحریک پوستی استفاده شد. بر پایه نتایج، با افزایش سطح ویتامین K3عیار پادتن (تیتر آنتی بادی) علیه ویروس نیوکاسل افزایش یافت (05/0P<). بیشترین عیار پادتن علیه SRBC و غلظت IgG مربوط به سطح 4/0 میکروگرم D3 و 6 میکروگرم K3 بود (05/0P<). بیشترین میزان شاخص تحریک مربوط به همین تیمار و کمترین میزان تحریک مربوط به تیمار 6 میکرولیتر K3 بود (05/0P<). درنهایت به نظر می رسد که سطح 4/0 میکروگرم ویتامین D3و6 میکروگرم ویتامین K3 با اعمال اثر هم افزایی، موجب تقویت پاسخ ایمنی در جوجه گوشتی می شود.کلید واژگان: پاسخ ایمنی یاخته ای، پاسخ ایمنی هومورال، تزریق درون تخم مرغی، عیار پادتنThis experiment was conducted to determin the effect of 25(H)D3 and K3 vitamins on immune system of Ross 308 broiler chicken in a completely randomized design with a 3×4 factorial arrangement with four replicates and 16 observation per replicate. Treatments included vitamine D3 (0, 0.4, 0.6 and 0.8 μg) and vitamin K3 (0, 2 and 6 μg). On day 180 g incubation 0.5 ml of treatment solution was injucted in fertile eggs. Male chicken were reared in experiment cages for a period of 42 days. To evaluate humoral immune system reaction 0.5 ml SRBC (10%) was injected on chickens breast muscle at the 28th and 35th day, thereafter chicken blood samples were taken on the 35th and 42nd day. In order to evaluate the cellular immune system reaction, Phyto-hemagglutinin (PHA) was injected in the curtain chickens toe on day 24 of rearing period and skin response were studied on 1 and 5 days after injection. The results showed that with increasing levels of vitamin K3, antibody titers against Newcastle were increased (PKeywords: antibody titers, cellular immunity, humoral immune response, inovo injection, synergistic effect of vitaminsهدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر سطوح مختلف اسانس رزماری (صفر، 10، 5/12، 6/16، 25 و50 میلی گرم در لیتر) در رقیق کننده منی، بر کمیت و کیفیت اسپرم خروس، بعد از فرایند انجماد- یخ گشایی بود. از 10 قطعه خروس سویه تجاری راس در این مطالعه استفاده شد. نمونه های منی هفته ای دو بار جمع آوری و پس از افزودن مایع رقیق کننده بر پایه لستین به آنها در دمای پنج درجه سانتی گراد نگهداری شدند. رقیق کننده حاوی غلظت های 10 و 5/12 میلی گرم در لیتر اسانس رزماری، جنبایی کل و رقیق کننده حاوی غلظت های 10 ، 5/12 و 6/16 میلی گرم در لیتر اسانس رزماری، حرکت پیشرونده اسپرم و نیز زنده مانی آنها قبل از انجماد را بهبود بخشید(05/0 p≤). کمترین و بیشترین تحرک اسپرم ها به ترتیب در رقیق کننده بدون رزماری و رقیق کننده حاوی 10 میلی گرم در لیتر از اسانس رزماری مشاهده شد(05/0 p≤). یکپارچگی غشاء سلولی اسپرم ها در رقیق کننده حاوی 10 میلی گرم در لیتر اسانس رزماری نسبت به سایر غلظت ها ( به جز غلظت 5/12 میلی گرم در لیتر) افزایش یافت (05/0 p≤). آپوپتوز اسپرم ها در رقیق کننده حاوی 10، 5/12 و 6/16 میلی گرم در لیتر اسانس رزماری، کاهش یافت (05/0 p≤). بر اساس نتایج این تحقیق، اسانس رزماری در سطوح 10 و 5/12میلی گرم در لیتر در مایع رقیق کننده، کیفیت اسپرم خروس را پس از یخ گشایی بهبود می بخشد.کلید واژگان: اسانس رزماری، اسپرم خروس، آنتی اکسیدان، انجماد - یخ گشایی، رقیق کنندهThe aim of the present research was to study the effect of different concentrations of rosemary (Rosmarinus officinalis L.) extract, (0, 10, 12.5, 16.6, 25 and 50) mg/L added to semen extender, on sperm qualitative and quantitative parameters after freezing-thawing process of rooster sperm. 10 Ross strain rooster were used. Semen samples were collected, 2 times a week. After adding the samples of semen based on the lecithin extender, they were placed and preserved at 5 ° C. The treatments of 10 and 12.5 mg/L of Rosemary significantly improved the mobility, in addition, treatments of 10, 12.5 and 16.6 mg/L improved progressive motility and viability before freezing (p≤ 0.05). The lowest and highest motility rates were respectively found in treatments of 0 and 10 mg/L of essential oil of rosemary (p≤ 0.05). Functional integrity of the sperm plasma membrane increased with treatment of 10 mg/L of essential oil of rosemary in comparison to other groups, except 12.5 mg/L. Also treatments of 10, 12.5 and 16.6 mg/L significantly decreased the apoptosis. According to these results, it seems that adding the levels of 10 and 12.5 mg/L rosemary extract in semen, based on lecithin extender can improve roosters sperm quality after thawing.Keywords: Antioxidant, freezing-thawing, Rooster Sperm, Rosemary essential oil, semen extenderهدف از انجام این آزمایش بررسی تاثیر پاداکسنده (آنتی اکسیدان) آنزیمی کاتالاز بر بهبود انجمادپذیری اسپرم اسب های ترکمن بود. در این پژوهش چهار سر نریان بالغ ترکمن با میانگین سنی هشت تا ده سال برای اسپرم گیری به کار گرفته شد. پس از گرفتن منی و فرآوری آن در آزمایشگاه، اسپرم های رقیق شده به گروه های تیماری حاوی 0 (شاهد)، 100 (CAT100)، 150 (CAT150) و 200 (CAT200) واحد پاداکسنده کاتالاز در هر میلی لیتر رقیق کننده تقسیم شده و با یک روش استاندارد، منجمد شدند. پس از یخ گشایی برای همه تیمارها جنبایی، زنده مانی، یکپارچگی غشا، ناهنجاری کل و میزان پراکسیداسیون لیپیدی ارزیابی شد. نتایج نشان داد که افزودن 200 واحد بر میلی لیتر کاتالاز به رقیق کننده اسپرم اسب، سبب بهبود فراسنجه های جنبایی کل، زنده مانی، یکپارچگی غشایی و کاهش پراکسیداسیون لیپید، نسبت به گروه شاهد و دیگر گروه های تیماری شد (05/0P<). همچنین تیمار 150 واحد بر میلی لیتر کاتالاز نیز سبب بهبود جنبایی کل، زنده مانی و کاهش پراکسیداسیون لیپید نسبت به گروه شاهد شد (05/0P<). همچنین نتایج نشان می دهد که افزودن 100 واحد بر میلی لیتر کاتالاز تاثیر مثبتی روی اغلب فراسنجه های کیفی اسپرم ندارد (05/0P>). بر پایه نتایج به دست آمده، تیمارهای آزمایشی تاثیری در کاهش اسپرم های نابهنجار نسبت به گروه کنترل نداشتند (05/0P>). درنتیجه می توان گفت که افزودن 200 واحد بر میلی لیتر کاتالاز به رقیق کننده، سبب بهبود انجمادپذیری اسپرم اسب های ترکمن می شود.کلید واژگان: رادیکال های آزاد، کاتالاز، پراکسیداسیون لیپید، انجماد اسپرم اسب ترکمنFour mature stallions were used to study the effect of enzymatic antioxidant catalase on freezability of Turkmen stallion's sperm. Collected semen from stallions were processed and pooled before being divided treatments (200×106 sperm/ml) and diluted with extenders supplemented with different levels of catalase [0 (control), 100 U/ml (CAT100), 150U/ml (CAT150) and 200U/ml (CAT200)]. Extended and supplemented semen's were frozen according to a standard protocol. After thawing, motility, viability, membrane integrity, total abnormality and lipid peroxidation were assessed. Results showed that addition of 200U/ml catalase could improve progressive and total motility, viability, membrane integrity and decreased lipid peroxidation compared to control and other levels of catalase (p0.05). The results showed that different levels of catalase could not decreased total abnormality (p>0.05). We concluded that addition of 200U/ml catalase could improve freezability of Turkmen stallions sperm.Keywords: Catalase, free radicals, horse semen freezing, Lipid peroxidation, Turkmen horseهدف از انجام تحقیق حاضر، مقایسه فراسنجه های تولیدمثل و تولید در برنامه مدیریتی دو و سه بار زایش در مدت دو سال با استفاده از ملاتونین در 100 راس میش نژاد ایران بلک بود. میش ها به صورت مساوی در دو گروه الف (دو بار زایش در دو سال با استفاده از رگولین) و گروه ب (دو بار زایش در دو سال بدون استفاده از رگولین) قرار داده شد. به منظور تحریک فحلی در جفت گیری اول و دوم گروه الف، 45 روز قبل زیر پوست گوش میش ها ایمپلنت رگولین قرار داده شد. باتوجه به کاهش فاصله زایش در گروه الف، کلیه میش های این گروه دو هفته قبل از جفت گیری خشک شدند. جهت بهبود نرخ تخمک ریزی در دو گروه الف و ب، از فلاشینگ تغذیه ای و اثر قوچ استفاده شد. عملکرد فراسنجه های تولیدمثل و تولید شامل نرخ فحلی، تخمک ریزی، آبستنی، بره زایی و وزن بره ها در دو گروه در طول دو سال مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که عملکرد فراسنجه های تولیدمثل در دوره اول جفت گیری گروه الف به صورت معنی داری بیشتر از دوره دوم و سوم است. نرخ تخمک ریزی، آبستنی، بره زایی و وزن بره ها گروه الف بیشتر از گروه ب بود. درمجموع نتایج مطالعه حاضر نشان داد که عملکرد فراسنجه های تولیدمثل و تولید در برنامه سه بار زایش در دو سال بر پایه ملاتونین بیشتر از دو بار زایش در سال بدون استفاده از ملاتونین می باشد.کلید واژگان: ایمپلنت ملاتونین، چند بار زایش، نرخ بره زایی، وزن بره، میشUsing melatoninin ewes of Iran black breed, this study aimed to compare the reproduction and production performances in lambing program of two and three times per years for duration of two years. A hundred ewes allocated to two parallel groups: Group A (ewes in three lambing managing system using melatonin) and Group B (ewes in two lambing managing system without using melatonin). To induce the estrus synchronization of ewes of Group A, 40 days before their first and second mating, melatonin implant was placed under the ear skin of these animals. Due to the decrease of birth interval in Group A, ewes of this group were dried off two weeks before mating. The nutritional flushing and ram effect were used to improve the ovulation rate in Groups of A and B, before mating. Reproduction and production parameters including estrus, ovulation, pregnancy, lambing rates and lambs weight were compared between two groups during two years. Our results indicated that the reproductive and productive performance of Group A was higher in first mating as compared to their second and third mating. The ovulation, pregnancy, lambing rate and lambs weight during two year was higher in Group A in comparison to Group B. Collectively, our findings indicated that the ewe's production and reproduction performance in three lambing managing system with the use of melatonin were more efficient compared to the ewes in two lambing managing system without using melatonin.Keywords: Ewe, Implant melatonin, Lambing rate, Lamb weight, Multiple birthاین مطالعه به منظور ارزیابی تغییرات فولیکولی و هورمونی در طول سیکل فحلی میش های نژاد نایینی در فصل تولید مثلی انجام شد. برای این منظور 8 راس میش نایینی از یک گله خالص در پاییز سال 1392 انتخاب شدند. چرخه فحلی تمام میش ها با استفاده از اسفنج حاوی پروژسترون در یک دوره 12 روزه همزمان سازی شد. برای مشاهده نشانه های فحلی میش ها از 4 راس قوچ نایینی مجهز به پیش بند استفاده شد. سپس بلافاصله ی یک روز بعد از تشخیص فحلی تا 16 روز پس از آن، وضعیت تغییرات فولیکولی های تخمدانی با روش سونوگرافی بررسی شد. همزمان با این دوره 16 روزه، نمونه گیری خون، به منظور تعیین غلظت پروژسترون و استرادیول سرم انجام شد. نتایج این بررسی ها نشان داد که 6 راس میش دارای تخمک ریزی منفرد و 2 راس دارای تخمک ریزی دوتایی بودند. در این مطالعه تخمدان راست در مقایسه با تخمدان چپ از فعالیت بیشتری برخوردار بود. حداقل تعداد فولیکول های کوچک و متوسط در اوایل و اواخر سیکل و حداکثر تعداد فولیکول های بزرگ در اواخر سیکل مشاهده گردید (05 /0P<). حداکثر غلظت پروژسترون (72 /4 نانوگرم بر میلی لیتر) و استرادیول (62 /3 پیکو گرم بر میلی لیتر) به ترتیب در روزهای 10 و 16 سیکل مشاهده شد. به طور کلی نتایج نشان داد که حداکثر تعداد جمعیت فولیکول های با اندازه کوچک و متوسط در طی اواسط سیکل مشاهده شد بنابراین نبود اثرات غالبیت در طی اواسط سیکل فحلی به دلیل ترشح زیاد پروژسترون جسم زرد در این مرحله مشاهده شد.کلید واژگان: جسم زرد، پروژسترون، استرادیول، سیکل فحلی، میش نایینی، فولیکولThis study was conducted to evaluate the follicular and hormonal changes of Naeini ewes during the estrous cycle in breeding season. For this purpose, eight Naeini ewes were selected from a purebred herd in the fall of 1392. The estrous cycle of all ewes was synchronized with insertion of intravaginal progesterone sponge during a 12 days period. The ewes were checked for estrus signs using 4 intact rams fitted with aprons. Then the ovarian follicles changes were evaluated by ultrasound method during a 16 days period after estrus detection. At the same time, blood samples were collected to determine concentration of serum progesterone and oestradiol. Results showed that six ewes had single ovulation and two ewes had double ovulation. In present study, the right ovary was more active than the left ovary. The small and medium follicles were minimum during the early and late of estrus cycle, while the large follicles were maximum at the end of this cycle (PKeywords: Estradiol, Corpus luteum, Naeini ewes, Progesterone, Follicle, Estrouse cycleاین پژوهش به منظور بررسی تاثیر دی آسپارتیک اسید بر برخی فراسنجه های کیفی اسپرم خروس های سویه راس 308 انجام شد. شمار 30 قطعه خروس با سن 60 هفته به شش گروه دسته بندی و به شیوه کامل تصادفی درون قفس های انفرادی منتقل شدند. به همه گروه های آزمایشی جیره پایه یکسان داده شد و سطوح مختلف دی آسپارتیک اسید شامل: 0 (A-0)، 40 (A-40)، 80 (A-80)، 120 (A-120)، 160 (A-160) و 200 (A-200) میلی گرم /کیلوگرم وزن بدن/ روز به صورت کپسول نیز به آن ها خورانده شد. آزمایش پس از دو هفته عادت دهی به مدت شش هفته ادامه یافت. فراسنجه های کیفی اسپرم شامل: حجم منی، جنبایی کل، جنبایی پیش رونده، غلظت، درصد اسپرم های نابهنجار، درصد اسپرم های زنده و درصد اسپرم های دارای غشاء فعال بودند. نتایج این پژوهش گویای تاثیر مثبت دی آسپارتیک اسید بر فراسنجه های کیفی اسپرم خروس بوده به طوری که با افزایش میزان مصرف دی آسپارتیک اسید همه شاخص های کیفی اسپرم به جز درصد اسپرم های نابهنجار رو به افزایش گذاشتند. تاثیر سطوح تیمار مورداستفاده بر درصد اسپرم های نابهنجار معنی دار نبود (05/0p>). با در نظر گرفتن همه شاخص های ارزیابی شده تیمار A-200 به طور معنی داری (05/0p<) پاسخ بهتری نسبت به دیگر تیمارها از خود نشان داد. هرچند برای تایید این نتایج بررسی های بیشتری ازجمله آزمون های باروری و جوجه درآوری موردنیاز است.کلید واژگان: اسپرم، خروس، دی آسپارتیک اسیدThe aim of this study was to evaluate the effect of D-aspartic acid on semen characteristics of Ross 308 roosters. Thirty 60-wk-old Ross 308 roosters were randomly assigned into 6 groups and individually caged. All groups fed the same basal diet and orally administered with different levels of D-aspartic acid: 0(A-0), 40 (A-40), 80 (A-80), 120 (A-120), 160 (A-160), and 200 (A-200) mg/Kg BW per day as a single capsulated dose. Seminal characteristics including ejaculate volume, motility, progressive motility, sperm concentration, abnormality, viability and hypo osmotic swimming test were studied following two weeks of adaptation period, and continued for up to six weeks. Results of the experiment revealed that D-Aspartic acid positively affected rooster sperm parameters with all parameters being significantly improved with increasing the level of D-aspartic acid except for abnormality percentage that was not significantly affected by the treatment (p>0.05). Taking all parameters into account, A-200 treatment exhibited the most optimal response in sperm parameters amongst all treatments. However, further studies including fertility and hatchability tests are needed to ascertain these results.Keywords: D, Aspartic acid, rooster, spermهدف از تحقیق حاضر، ارزیابی اثر جیره های گلوکوژنیک مکمل شده با اسیدهای چرب غیراشباع متفاوت بر فراسنجه های تولیدمثلی میش نژاد ایران بلک در دو برنامه مدیریتی بود. میش ها در دو گروه الف (75 راس) و ب (25 راس) قرار گرفتند. میش های گروه الف در روزهای 80 و 90 بعد زایش به ترتیب قطع شیر و قوچ اندازی شدند. 40 روز قبل از قوچ اندازی زیر پوست گوش میش ها ایمپلنت ملاتونین قرار داده شد. 75 میش گروه الف در سه گروه 25تایی جدا نگهداری و به ترتیب از جیره های گلوکوژنیک مکمل شده با چربی اشباع (جیره شاهد)، دانه کتان اکسترودشده (جیره امگا 3)، یا دانه سویای برشته شده (جیره امگا 6) تغذیه شدند. میش های گروه ب به ترتیب در روزهای 120 و 180 قطع شیر و قوچ اندازی شده و از جیره گروه شاهد تغذیه شدند (به عنوان گروه مدیریت سنتی). نرخ فحلی، تخمک ریزی، بره زایی، و چندقلوزایی در تیمارهای گوناگون آزمایش شمارش و ثبت شد. وزن بره ها در زمان زایش، سه، و چهارماهگی اندازه گیری شد. نرخ بره زایی و چندقلوزایی در تیمارهای امگا 3 و امگا 6 به صورت معنی داری بیشتر از تیمار شاهد و گروه ب بود. میانگین وزن بره در سه و چهارماهگی در گروه ب به طور معنی داری بیشتر از همه تیمارهای گروه الف بود. بنابراین استفاده از برنامه مدیریتی گروه الف همراه با تغذیه اسیدهای چرب امگا 3 و امگا 6 می تواند سبب بهبود عملکرد فراسنجه های تولیدمثلی میش ها شود.کلید واژگان: اسید چرب، عملکرد تولیدمثلی، قطع شیر، گوسفند، ملاتونینThe aim of this current study was using of a management and feeding program in order to improving of reproductive factors performance in one hundred head ewes with Iran Black bred. Ewes were placed in two A (75 head) and B (25 head) groups. Ewes of A group were milk-cutted and were introduced to rams 80 and 90 days after parturition respectively. Forty days before introduction to rams, melatonin implant was laid under skins of these ewes. 75 ewes of A group were kept separately in three groups of 25th and were fed by high starch diets complemented with saturated fatty (control treatment), extrude cotton seed (omega 3 treatment) and full fat soybean (omega 6 treatment). B groups ewes were milk-cutted and introduced to rams 120 and 180 days after parturition and were fed the same as control treatment diet. Estrus, ovulation, lambing and twining rates were counted and recorded in various experimental treatment. The weight of lambs were measured in time of birth, 3th and 4th month. Lambing and twining rates was higher in omega 3 and omega 6 treatment than control treatment and B group. Lamb weight average in their 3 and 4 month old was significant higher in B group than all treatment of A group. Generally, results of this study showed that using of management program of A group along with omega 3 and 6 feeding could improve reproductive factor performance.Keywords: Fatty acid, melatonin implant, cutting milk, reproductive performance, Eweهدف از مطالعه حاضر، بررسی آثار اقتصادی تاخیر آبستنی گاوهای شیری در گاوداری های بزرگ صنعتی ایران است. روزهای باز بهینه و حداکثر تولید به ترتیب 110 روز و 45 کیلوگرم در نظر گرفته شد. قیمت شیر، هزینه اقلام خوراکی، اسپرم و هورمون ها بر اساس متوسط قیمت پاییز 1393 شناسایی شد. با افزایش روزهای باز از 110 به 170 روز هزینه اسپرم مصرفی و هورمون لازم برای آبستن کردن دام 2 برابر شد. نتایج این پژوهش نشان داد برای گاوی با حداکثر تولید 45 کیلوگرم، هرروز تاخیر در آبستنی در اولین، دومین، سومین و چهارمین ماه پس از روز 110، به ترتیب 254005، 511612، 725957 و 1013331 ریال زیان اقتصادی ایجاد خواهد کرد. 2 /55 تا 8/ 57 درصد این زیان ناشی از هزینه های خوراک است؛ هر 1 درصد تغییر در قیمت خوراک، این زیان را به طور مستقیم 56/ 0درصد تغییر خواهد داد.
کلید واژگان: روزهای باز، زیان های اقتصادی، هزینه خوراکThe objective of this study was to consider economic consequence of delayed conception of milking cows in large dairy farms in Iran. Optimum open days and milk production at peak were assumed to be 110 days and 45 kg respectively. Price of milk, feed, semen and hormones were calculated based on average prices of autumn, 2013. Results of this study showed that increasing days in milk (DIM) from 110 to 170 has doubled costs of sperm and veterinary hormones. Delaying of each day of conception in cows with 45 kg of milk production at peak, during first; second, third and fourth estrous cycle beyond the optimum days open (110 d) cause economic losses of 308503, 572818, 812689 and 1013331 Rials, respectively. Feed costs compromise 54.7 to 56.6 percent of the loss, and any one percent change in feed price will directly cause 0.55 percent changes of the loss.Keywords: Economic evaluation, open days, feed costsهدف از مطالعه حاضر بررسی اثرات بلوس شکمبه ای با ویژگی آزادسازی آهسته، روی نسبت جنسیت، عملکرد تولیدمثلی و رشد بره های حاصل از میش های افشاری می باشد. 80 راس میش های افشاری در فصل تولیدمثلی به طور تصادفی انتخاب شده و به مدت 14 روز بوسیله سیدر همزمان شده و به 4 گروه (20=n (تقسیم شدند: گروه های 1 و 2 به ترتیب یک و دو قرص فروبلوک چهار هفته قبل از سیدرگذاری دریافت نموده و به هر دو گروه 400 واحد بین المللیeCG در زمان برداشت سیدر به صورت درون ماهیچه ای تزریق شد . گروه 3 فقط 400 واحد بین المللیeCG در زمان برداشت سیدر دریافت نمودند و گروه 4 به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شده که نه قرص فروبلوک دریافت کرده و نه eCG .صفت رشدی با استفاده از SAS و با رویه میکس آنالیز شد. تعداد مشاهدات (درصد بره زایی، چندقلوزایی، درصد قصر و نسبت جنسیت) با استفاده از آزمون کای اسکور آنالیز شد. نتایج نشان داد که بلوس شکمبه ای به طور غیرمستقیم باعث افزایش درصد جنسیت نر می شود. خوراندن بلوس شکمبه ای در چهار هفته قبل از همزمان سازی فحلی باعث آبستنی همه میش ها می شود. گروه دوبلوس+ eCG در مقایسه با سایر گروه ها تاثیر زیادی روی عملکرد تولید مثلی نظیر درصد بره زایی (%150 (و چندقلوزایی(%150 (در فصل تولیدمثلی دارد همچنین بلوس شکمبه ای باعث بهبود افزایش وزن بره ها از زمان تولد تا سن 60 روزگی می شود.
کلید واژگان: عملکرد تولیدمثلی، بلوس شکمبه ای، میش های افشاریIranian Journal of Veterinary Science and Technology, Volume:7 Issue: 1, Winter and Spring 2015, P 1The objective of the present study was to investigate the effects of a sustained-release multi-trace element ruminal bolus on sex ratio, the reproductive performance and lambs growth of Afshari ewes. Eighty Afshari cycling ewes during breeding season were used in the trial. The animals were synchronized using CIDR for 14 days and assigned into 4 groups including: group 1 (n=20) received a single Ferrobloc bolus four weeks prior to CIDR insertion following 400 IU eCG on CIDR removal, group 2 (n=20) received two boluses four weeks prior to CIDR insertion following 400 IU eCG on CIDR removal, group 3 (n=20) received only 400 IU eCG on CIDR removal and group 4 (n=20; control) received no bolus and no eCG. Growth traits were analyzed using the mixed procedure of SAS. Number of observations (lambing rate, litter size, barren rate and the male / female lamb rate) in different groups was compared using the Chi-Square test. Results showed that ruminal bolus can play an indirect role in skewing sex ratio toward male offsprings. Given 1 or 2 sustained-release multi-trace element ruminal boluses four weeks before synchronization programme using eCG, causes the pregnancy of all ewes. Of the four treatments tested, the 2 boluses+eCG showed superiority on reproductive performancein terms of lambing rate (150%) and litter size (150%) in Iranian Afshari ewes during breeding season. Also, bolus supplementation enhances lamb body weight at birth up to 60 days of age.
Keywords: Reproductive performance, ruminal bolus, Afshari eweپیوگلیتازون دسته ای از داروهای ضد دیابت تیازولیدن دایونی (TZD) است که اثر آن بر افزایش حساسیت به انسولین و درمان دیابت نوع-2 در انسان به اثبات رسیده است. پیوگلیتازون به عنوان یک افزودنی جیره ای با قابلیت کاهش مقاومت به انسولین در گاوهای شیری دوره ی انتقال مطرح شده است. هدف این پژوهش تعیین فراسنجه های فارماکوکنتیکی پیوگلیتازون پس از تغذیه (PO) و تزیق درون رگی (IV) آن بود. شش راس گاو هلشتاین شیرده به طور تصادفی به دو گروه (3=n) تقسیم و در قالب طرح چرخشی و با در نظر گرفتن دوره ی 8 روزه برای پاکسازی، 8 میلی گرم پیوگلیتازون به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به دام ها تزیق و یا تغذیه شد. نمونه های خون از سیاهرگ وداج پیش از تزریق یا تغذیه پیوگلیتازون و تا 48 ساعت پس از آن گرفته شد. پیوگلیتازون در پلاسما با روش HPLC اندازه گیری شد و داده های مربوط به روش خوراکی و تزریقی به ترتیب با استفاده از مدل های نان-کمپارتمنتال و دو-کمپارتمنتال آنالیز شد. زیست فراهمی پیوگلیتازون در روش خوراکی 58% بود و بیشینه غلظت پلاسمایی آن (Cmax)، زمان رسیدن به بیشینه غلظت (tmax)، نیمه عمر (t1/2)، ثابت نرخ جذب (kab) و ثابت نرخ پاک سازی (kel) به ترتیب μg/mL 44/1 ±57/11، h 07/0 ±67/5، h 32/0 ±10/7، h-1 09/0 ±28/0 و h-1 013/0 ±10/0 بود. مقادیر نرخ زودگی (t1/2β)، حجم توزیع (Vss) و ثابت نرخ زدودگی (kel) پس از تزیق درون رگی به ترتیب h 62/0 ±10/5، L/kg 01/0 ±12/0 و h-1 06/0 ±47/0 بود. در کل، فراهمی زیستی و نیمه عمر به نسبت بالای پیوگلیتازون نشان از امکان استفاده ی خوارکی این دارو به عنوان یک عامل حساس کننده بافت ها به انسولین در گاوهای شیری داشت.
کلید واژگان: زیست فراهمی، فارماکوکنتیک، پیوگلیتازون مقاومت به انسولین، گاو شیریPioglitazone belongs to the thiazolidinedione (TZD) class of antidiabetic agents، with proven efficacy in increasing insulin sensitivity and in the treatment of type 2 diabetes mellitus in humans. Pioglitazone has been proposed as a potential feed additive to reduce insulin resistance and consequently some of the metabolic disorders in transition cows. This study was aimed at determining the pharmacokinetic parameters of pioglitazone following oral administration (PO) or intravenous (IV) injection. Six lactating Holstein cows were randomly assigned into two groups (n=3 cows per group) in a crossover design، and administered with pioglitazone (8 mg/kg BW) either per-oral (PO) or intravenously (IV)، with an 8-day washout period. Blood samples were collected from the jugular vein before and up to 48 h after pioglitazone administration. Plasma pioglitazone concentration was determined by HPLC. The data were analyzed using a non-compartmental model for PO route، and a two-compartmental model for the IV route. The bioavailability of PO-administered pioglitazone was 58% and the highest plasma concentration (Cmax)، the time (tmax) at which the drug reached Cmax، half-life (t1/2)، absorption rate constant (kab) and elimination rate constant (kel) were 11. 57±1. 44 μg/mL، 5. 67±0. 07 h، 7. 10±0. 32 h، 0. 28±0. 09 h-1 and 0. 10±0. 013 h-1، respectively. Elimination half-life (t1/2β)، volume distribution (Vss) and elimination rate constant (kel) after IV injection were 5. 10±0. 62 h، 0. 12±0. 01 L/kg and 0. 47±0. 06 h-1، respectively. Because of the relatively high bioavailability and half-life، pioglitazone may be useful for oral administration as an insulin-sensitizing agent in dairy cows.Keywords: Bioavailability, Pharmacokinetics, Pioglitazone insulin resistance, Dairy cowتاکنون مطالعه ای یافت نشده تا اثرات بلوس شکمبه ای مواد معدنی را روی تعداد فولیکول های تخمدان نشان دهد از این رو هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر بلوس شکمبه ای مواد معدنی روی سطوح پلاسمایی میکرومینرال، تعداد فولیکول های تخمدان و عملکرد آبستنی میش ها بود. 80 راس میش افشاری در طی فصل تولید مثل انتخاب شده و به چهار گروه تقسیم شدند. گروه 1، یک عدد قرص فروبلوک و گروه 2، دو عدد قرص فروبلوک توسط بلوس خوران دریافت نموده، همچنین به هر دو گروه (گروه 1 و گروه 2) در روز سیدربرداری 400 واحد eCG به صورت داخل ماهیچه ای تزریق شد. گروه 3، فقط 400 واحد eCG، در روز سیدربرداری به صورت داخل ماهیچه ای دریافت کردند. گروه 4 گوسفندان به عنوان شاهد انتخاب شدند که eCG به آن ها تزریق نشده و هیچگونه مواد معدنی هم دریافت نکردند. یک ماه قبل از شروع آزمایش قرص ها به دام ها خورانده شد. همه میش ها تحت یک برنامه همزمانی فحلی قرار گرفته در واژن تمام میش ها برای مدت 14 روز سیدر گذاشته شد. برای بررسی وضعیت فولیکول های تخمدان در روز سیدرگذاری و روز بعد از آن، از دستگاه التراسونوگرافی استفاده شد. نتایج نشان داد که غلظت پلاسمایی مس، سلنیوم و ید هم در زمان جفت گیری و هم در روز 90 آبستنی افزایش داشته است (P<0.05). بلوس شکمبه ای تاثیر معنی داری روی تعداد فولیکول های تخمدان در کلاس های مختلف نداشت (P>0.05). خوراندن یک یا دو بلوس شکمبه ای در 4 هفته قبل از برنامه همزمان سازی فحلی باعث آبستنی تمام میش ها می شود. نرخ چند قلوزایی (80%) در گروه دو بلوس در مقایسه با سایر گروه ها افزایش معنی داری داشته است (P<0.05).
کلید واژگان: عملکرد تولید مثلی، بلوس شکمبه ای، فولیکول، مواد معدنی، میش افشاریPublished data on the effects of ruminal bolus on the number of ovulatory follicles in ewes does not exist. The present study determined the effects of a ruminal bolus on trace element status, follicular dynamics and reproductive performance in ewes. Eighty Afshari cycling ewes were synchronized during breeding season using CIDR for 14 days and assigned to 4 groups (n=20); group 1 received a single Ferrobloc bolus four weeks prior to CIDR insertion following 400 IU eCG on CIDR removal, group 2 received two boluses four weeks prior to CIDR insertion following 400 IU eCG on CIDR removal, group 3 received only 400 IU eCG on CIDR removal and group 4 (control) received no bolus and no eCG. Transrectal ultrasonography was done to monitor the ovarian follicles on the day of CIDR removal and a day later. Results showed that boluses increased the status of copper, selenium and iodine on mating day and days 90 to 100 of gestation. Ruminal bolus did not significantly increase the number of different classes of ovarian follicles in ewes fed a diet meeting all trace mineral requirements. All ewes eventually became pregnant with 1 or 2 boluses but the multiple births rate (80%) was higher (P<0.05) after 2 boluses compared to the other groups.Keywords: Reproductive performance, Ruminal bolus, Follicle, Trace elements, Afshari eweهدف از این پژوهش مطالعه دینامیک تخمدان و انسولین در گاوهای شیری تغذیه شده با منبع اسید چرب امگا3 بود. 10 راس گاو شیری چند شکم زا از نژاد هلشتاین انتخاب شدند و پس از دوره عادت دهی، جیره های حاوی روغن پالم (شاهد) و روغن ماهی (تیمار) را از روز 40- تا 60 پس از زایش دریافت کردند. تست تحمل گلوکز در روزهای 14 و 42 پس از زایش به منظور بررسی دینامیک انسولین انجام گرفت. فحلی گاوها نیز با استفاده از دو تزریق پروستاگلاندین در روزهای 20 و 34 بعد از زایش، همزمان گردید و متعاقبا دینامیک تخمدان ارزیابی شد. نمونه های خون در روزهای 35-، 21-، صفر، 21، 42 و 63 روز بعد از زایش جمع آوری شد. روغن ماهی بر غلظت پلاسمایی گلوکز، نیتروژن اوره ای، کلسترول، تری گلیسرید و HDL تاثیر معنا داری نداشت، اما غلظت LDL را به طور معنا داری (05/0P<) کاهش داد. نتایج حاصل از تست تحمل گلوکز از بهبود حساسیت به انسولین در تیمار مصرف کننده اسیدهای چرب امگا-3 حکایت داشت. از نظر تعداد فولیکول کوچک، متوسط و بزرگ تفاوت معنا داری بین گروه های آزمایشی مشاهده نشد. بنابراین، تغذیه اسید چرب امگا-3 در گاوهای شیری هلشتاین می تواند سبب بهبود مقاومت به انسولین شود.
کلید واژگان: اسید چرب امگا3، انسولین، فولیکول، گاو شیریThe purposes of this study were to evaluate of ovarian and insulin dynamics in dairy cows fed omega-3 fatty acid source. Ten Holstein multiparous cows were selected and after adaptation period given diets containing palm oil (control) and fish oil (treatment) from day -40 to 60 after calving. The study carried to show the effect of omega-3 fatty acids on insulin resistance. Glucose tolerance tests were performed on days 14 and 42 after calving. The cows were synchronized using two injections of prostaglandin on days 20 and 34 after calving and consequently، ovarian dynamics were assessed. Blood samples were obtained on days -35، - 21، 0، 21، 42 and 62 days after calving. Experimental diets have not significant effect on the concentration of cholesterol، triglycerides، HDL cholesterol; however، omega-3 treatment significantly decreased LDL cholesterol levels. The results of the glucose tolerance test showed that omega-3 treatment improved insulin sensitivity. The number of small follicles (less than 6 mm) and medium (between 7 and 9 mm) and large (greater than 10 mm)، there were no significant differences between experimental groups. According to results we suggested that feeding omega-3 could improve insulin resistance in Holstein dairy cows.
Keywords: insulin, dairy cow, follicle, n, 3 fatty acidsتکنیک های نوین توالی یابی با کارایی بالا به عنوان رهیافت نوینی در شناسایی واریانت های ژنتیکی و اطلاعات عملکردی در گونه های بسیاری از چمانگان قرار گرفته اند. اسب کاسپین با توجه به ویژگی های منحصر به فرد ژنتیکی و فنوتیپی خود، یکی از نژاد های مهم اسب در ایران و جهان است. از این رو، پژوهش حاضر به شناسایی واریانت های ژنتیکی چندشکلی های تک نوکلیوتیدی، حذف و اضافه های کوتاه و واریانت های تعداد در نسخه (CNV) در اسب کاسپین و بررسی نقش آن ها در فرآیند ها و مسیرهای بیولوژیک ویژه پرداخته است. با استفاده از توالی یابی با کارایی بالا، Gb108 از DNA ژنومی سه مادیان کاسپین با میانگین عمق 8/ 45 توالی یابی شدند. این توالی یابی با میانگین همپوشانی 41/ 14 کم و بیش 4/ 76 درصد از ژنوم رفرانس اسب را پوشش داد. با استفاده از فیلترینگ سختگیرانه 1666717 چندشکلی تک نوکلیوتیدی، 358020 حذف و اضافه های کوتاه و CNV 3109 شناسایی شدند. کلاسترینگ عملکردی واریانت های ژنی اسب کاسپین نشان داد که بیشتر این واریانت ها در ژن های مرتبط با فرآیندهای سیستم عصبی، تنظیم ورارسانی فرسته های بیوشیمیایی مرتبط با گوانیدین تری فسفات، موفوژنز سلولی، سازمان بندی اسکلت سلولی، توسعه رگی، جنبایی سلولی و انتقال غشایی روی داده است. فزون بر این، واریانت های ساختاری ژنوم اسب کاسپین مانند اینورژن ها و جا به جا شدگی ها و نیز حذف و اضافه های بزرگ ژنومی که در این پژوهش شناسایی شدند، می توانند در طراحی نشانگرهای ژنتیکی برای کارهای اصلاح نژادی و نیز بررسی های جمعیتی سودمند واقع شوند.
کلید واژگان: توالی یابی با کارایی بالا، اسب کاسپین، واریانت ژنتیکی، مسیر های بیولوژیکRecently, new advanced high-throughput sequencing technology as a novel tool has opened the way to study of genomic variants and functional information stored within farm animals. The Caspian horse is one of the valuable horses ever exist in the world. Hence, propose of this study was to investigate genetic variants of single nucleotide polymorphisms, insertion and deletions and copy number variations within the genome of Caspian horse and their involved biological pathways. Using high-throughput sequencing technology, we generated 108 Gb (Average depth of 45.8) of DNA sequence from three Caspian horse mares resulting in an average of 14.41X coverage and 76.4% covered with reference genome. Using a stringent filtering method, we identified 1666717 single nucleotide polymorphisms, 358020 insertion and deletions, and 3109 copy number variations. Functional clustering analysis of genic variants revealed that most of the genetic variants in the Caspian horse’s genome were enriched in nervous system, GTP related signal transduction, cellular morphogenesis, cytoskeleton organization, vascular development and cellular movement. Moreover, we have detected structural variations as like as inversion, intraand inter-chromosomal translocations, large insertion and deletions which could be useful for marker based population genetic investigation.Keywords: High, throughput sequencing, Caspian horse, Genic variants, Biological pathwaysیکی از محدودیت ها در تلقیح مصنوعی گوسفند ساختار ویژه سرویکس گوسفند است که دارای تفاوت های چشمگیری است. موفقیت در تلقیح مصنوعی با مورفولوژی سرویکس گوسفند ارتباط تنگاتنگی دارد. هدف از این پژوهش مطالعه ساختار آناتومی سرویکس و مقایسه آن در گوسفندهای نژاد ماکویی، کردی و افشاری است. در این پژوهش 300 دستگاه تولید مثلی گوسفند ماده از نژادهای یادشده (از هر نژاد 100 راس) در فصل تولید مثل از کشتارگاه استان تهران و استان البرز جمع آوری شد. شکل خارجی، دهانه، طول و قطر سرویکس، مقدار نفوذ، نوع و تعداد رینگ بررسی گردید. بیشترین فراوانی در شکل خارجی دهانه نوک پستانی و سرویکس با طول 3 تا 4 سانتی متر مشاهده شد. شکل غالب دهانه سرویکس در نژادهای کردی و افشاری نوک پستانی بود، ولی در گوسفند ماکویی شکل فلپ غالب است. نتایج نشان داد میانگین قطر سرویکس برای کل داده ها 7/1±34/9 میلی متر است. میانگین تعداد رینگ در بین نژادهای مورد مطالعه 8/0±59/5 عدد بود. بیشترین فراوانی آرایش و طرز قرارگرفتن رینگ ها در کانال سرویکس، آرایش دسته دوم را نشان داد. همبستگی طول سرویکس با تعداد رینگ 24/0 (001/0p<) و همبستگی طول با قطر سرویکس 25/0 (001/0p<) محاسبه شد. طول سرویکس با زاویه رینگ، شکل دهانه سرویکس و سن همبستگی معناداری نشان نداد (05/0کلید واژگان: آناتومی، تلقیح مصنوعی، سرویکس، گوسفندSpecific structure of ewe''s cervix is one of artificial insemination limitation in sheep. Successful insemination in ewes has a close relation with morphology of their cervix. The objective of this experiment was to compare anatomical structure of cervix in Makui، Kurdish and Afshari ewes. In this study، reproductive tract of 300 ewes of aforesaid sheep (100 ewes of each strain) were collected during breeding season in slaughterhouses of Alborz and Tehran provinces. Exterior shape، opening، length and diameter of cervix، measure of penetration، kinds and number of rings were studied. The most frequent exterior shape and length were the shape of papilla and the length of 3 to 4 centimeter respectively. The dominant shape of opening in cervix in Kordi and Afshari ewes was papilla where as in Makui ewes، the dominant shape was flop. The results showed that average cervix diameter in collected respectively was 9. 34±1. 7. The average number of rings for all sheep between these strains was 5. 59±0. 8. The most frequent layout and arrangement of rings in cervical canal was the second type. The correlation between the length of cervix and number of rings، and the length and diameter of cervix were 0. 24 and 0. 25، respectively. There was not a significant correlation between length of cervix with ring’s angle، opening shape and age. Length of cervix، diameter and number of rings were not significantly different among 3 breeds. Average penetration of insemination gun into cervical canal for all data was 3. 92±2. 5 mm and were approximately 4. 24± 2. 2 3. 46±1. 1، 3. 84±2. 5 in Makui، Kordi and Afshari ewes، respectively. The measurement of gun’s penetration into cervix is affected by cervix diameter. Estrus cycle had a significant effect on measurement of penetration، while depth of penetration was lower during luteal phase and higher in non- luteal phase. Also the measurement of penetration was affected by number of rings، while cervixes with more number of rings resulted in less measurement of penetration. Evaluated parameters did not show any differences among breeds except the exterior shape of cervix opening.Keywords: cervix, anatomy, artificial insemination, breedنمایش عناوین بیشتر...
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.