به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حکیمه سقای بی ریا

  • حکیمه سقای بی ریا*

    مطالعه موردی پیش رو به تحلیل شبکه تحت حمایت بنیاد اسمیت ریچاردسون به عنوان یکی از بنیادهای اثرگذار آمریکایی در سیاست خارجی تقابلی ایالات متحده علیه اسلام سیاسی به خصوص اسلام سیاسی نشات گرفته از انقلاب اسلامی می-پردازد. توجه به نقش بنیادها در تحکیم هژمونی آمریکا اغلب از لایه های پنهانی است که کمتر مورد توجه قرار می گیرد و این پژوهش در راستای پر کردن بخشی از این خلاء است. بررسی چارچوب گذاری برخی تولیدات شاخص تحت حمایت این بنیاد، نشان از دو جهت دهی اصلی مبنی بر مقابله با فرهنگ راهبردی مقاومت اسلامی و ترویج نوعی اسلام غرب گرای به اصطلاح میانه رو دارد که با الگوگیری از تجربه جنگ سرد طراحی شده است. در بعد نظری، مقاله «الگوی نخبگانی فرآیند سیاست گذاری عمومی» را برای فهم اهمیت و جایگاه بنیادها در فرایند سیاست گذاری در آمریکا مورد استفاده قرار داده است. بر اساس این الگو و با بررسی گزارش های سالانه بنیاد از طرح های تحت حمایت مالی، شبکه نهادها و افراد مورد حمایت بنیاد اسمیت ریچاردسون در راستای دو هدف فوق متشکل از اندیشکده های رند، موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، هادسون و امریکن اینترپرایز، دانشکده مطالعات عالی بین الملل دانشگاه جانز هاپکینز، موسسه تبلیغاتی رسانه آمریکا برون مرزها و موقوفه ملی دموکراسی شناسایی شد. همچنین بنیاد اسمیت ریچاردسون به واسطه اندیشکده رند با وزارت دفاع آمریکا و نهادهای اطلاعاتی امنیتی ایالات متحده ارتباط شبکه ای دارد. تحلیل برخی تولیدات تحت حمایت بنیاد نشان از روندی در شبکه تحت حمایت این بنیاد دارد که مبتنی بر تکفیر گرایی معکوس (مردود دانستن اسلام سیاسی به عنوان یک دین واقعی) و ترویج اسلام سازگار با ارزش های غربی است.

    کلید واژگان: سیاست خارجی آمریکا، بنیاد اسمیت ریچاردسون، اسلام سیاسی، انقلاب اسلامی، اسلام میانه رو
    Hakimeh Saghaye-Biria *

    The present case study analyzes the network supported by the Smith Richardson Foundation as one of the most influential American foundations in the confrontational foreign policy of the United States against political Islam, especially that related to the Islamic Revolution. Paying attention to the role of foundations in consolidating American hegemony is often one of the hidden layers that is less noticed. It is the aim of this research to take a step to fill that gap. Examining the framing of some key productions under the support of this foundation shows two main trends modeled on the Cold War experience: confronting the strategic culture of Islamic resistance and promoting a so-called moderate Western-oriented Islam. In the theoretical dimension, the article has used the " elite model of the public policy-making process" to understand the importance and position of foundations in the policymaking process in America. Based on this model and by examining the foundation's annual reports on international grantmaking, the network of institutions and individuals supported by the Smith Richardson Foundation in line with the above two goals, consisting of the RAND Corporation, the Washington Institute for Near East Policy, the Hudson Institute and the American Enterprise Institute, The Johns Hopkins University School of Advanced International Studies, America Abroad Media, and the National Endowment for Democracy were recognized. Also, the Smith Richardson Foundation has a network relationship with the US Department of Defense and US security intelligence agencies through the RAND Corporation. The analysis of some productions supported by the foundation shows a trend espoused by the network supported by this foundation, which is based on reverse excommunication (rejecting political Islam as a true religion) and promoting an Islam compatible with Western values.

    Keywords: US Foreign Policy, Smith Richardson Foundation, Political Islam, Islamic Revolution, Moderate Islam
  • از آینه برگرد و به جهان رو کن! / خود شیءانگاری زن و حجاب؛ با نگاهی به غرب
    حکیمه سقای بی ریا
  • میثم بلباسی*، علی کریمی مله، ابراهیم کلانتری، حکیمه سقای بی ریا، محمداسماعیل نباتیان

    اگر سیاست را آکنده از احساسات بدانیم، واقعا چیزی از سیاست باقی نمی ماند؛ زیرا عقلانیت و احساسات به یک اندازه در سیاست تاثیرگذار هستند. یکی از مهم ترین حوزه‎های دانش سیاست که احساسات، نقش و کارکرد قابل توجهی در آن دارد، حوزه «رهبری سیاسی» است. با این تفسیر، نوشتار حاضر با اتخاذ روش تحلیل «نظریه مبنا» به دنبال آن است که دریابد از منظر جامعه شناختی چه نسبتی میان احساسات و رهبری سیاسی وجود دارد؟ یافته های پژوهش نشان دادند که هم رهبران سیاسی و هم پیروان در تعامل با یکدیگر، از احساسات بروزیافته «به مثابه اطلاعات اجتماعی»، استنباط و واکنش عاطفی ارایه می دهند و رفتار متناسب با آن احساسات را بروز می دهند. در همین راستا رهبران سیاسی در مواجهه با بحران‎ها، با شناخت ابعاد مختلف جامعه و احساسات پیروان، سعی در کنترل و مدیریت احساسات، آزادسازی شناختی، تجمیع انرژی های شورانگیز و درنهایت بسیج پیروان، پیگیری اهداف، تامین منافع ملی و درنهایت غلبه بر بحران ها را دارند.

    کلید واژگان: اطلاعات، بحران، پیروان، جامعه شناسی احساسات، رهبری سیاسی، سیاست، کنش عاطفی
    Ali Karimi Maleh, Ebrahim Kalantari, Hakimeh Saghaye-Biria, Mohammad Esmaeil Nabatian

    One of the most important fields of political science in which emotions, roles and functions play a significant role is the field of "political leadership".With this interpretation, the present article, seeks to find out what is the relationship between emotions and political leadership? Resultes showed that both political leaders and followers, provide emotional inferences and reactions from the emotions expressed "as social information" and express appropriate behavior to those emotions. In this regard, political leaders in the face of crises, by recognizing the different dimensions of society and thefeelings of the followers, they try to control and manage the emotions, cognitive liberation, accumulation of exciting energies and finally mobilization of the followers, pursuing goals, securing national interests and finally overcoming crises.

    Keywords: crisis, Emotional Action, Followers, information, Political leadership, politics, Sociology of Emotions
  • حکیمه سقای بی ریا*
    در پژوهش تاریخی حاضر، نویسنده می کوشد رویکرد کلی سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در زمان ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش را در بستر مهمترین مسایل مطرح در این بازه زمانی بررسی کند. جورج دبلیو بوش دوره ریاست جمهوری خود را با میراث روسای جمهور گذشته آمریکا آغاز کرد. وی ایران را تهدیدی برای منافع ایالات متحده دانست و از جعبه ابزار سیاسی که در چهار دوره گذشته شکل گرفته بود، استفاده جست. در این مقاله، اجرای این رویکردهای مختلف سیاستگذاری در بستر وقایع 11 سپتامبر، جنگهای افغانستان و عراق و موضوع هسته ای مورد بحث قرار خواهد گرفت. در مورد تعامل، مهار و روش های پنهان و آشکار برای بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایران بحث خواهد شد. ریشه بسیاری از موضوعات فعلی مورد مناقشه در روابط ایالات متحده و ایران و همچنین تاکتیکهای استفاده شده برای مقابله با آنها را می توان در دوره مورد بررسی ردیابی کرد. در سالهای پس از ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش و با وجود تاکتیک های مختلف مورد استفاده، این ذهنیت باعث شده است که روسای جمهوری متفاوت مانند اوباما و ترامپ از همان اشتباه استراتژیک رنج ببرند: گرفتار شدن در یک نگاه ابزاری به ایران. عدم موفقیت برنامه جامع اقدام مشترک در برابر تحمل انتقال قدرت در ایالات متحده، نشان می دهد که چگونه عملکرد آمریکا در تسلیحاتی سازی تمام ابزارهای موجود برای مقابله با ایران، از جمله دیپلماسی و ابزارهای اقتصادی، هرگونه امید واقعی برای آینده ای متفاوت در روابط ایالات متحده و ایران را به مخاطره انداخته است.
    کلید واژگان: روابط آمریکا و ایران، سیاست خارجی آمریکا، دولت جورج دبلیو بوش، تعامل، مهار
    Hakimeh Saghaye Biriya *
    In this historical analysis of US foreign policy toward Iran during the presidency of George W. Bush, the author aims to decipher the overarching policy approach guiding United States' Iran policy in the context of the main issues arising during this time period. George W. Bush started his presidency with the legacy of past presidents, viewing Iran as a threat to US interests and drawing from the policy tool box that had been developed during the previous four administrations. In this paper, the implementation of these different policy approaches will be discussed in the context of the events of September 11, the Afghanistan and the Iraq wars, and the nuclear issue. Engagement, containment, and covert and overt means of destabilizing the Islamic Republic of Iran will be discussed. The roots of many of the current issues in U.S. -Iran relations as well as the tactics used to tackle them could be traced to the period under study. In the years after the presidency of George W. Bush and despite the different tactics used, this mentality has led presidents as diverse as Obama and Trump to suffer from the same strategic mistake: an instrumental approach to Iran. The failure of the Joint Comprehensive Plan of Action to withstand the transfer of power in the United States shows how the American practice of the weaponization of all available means to deal with Iran, including diplomacy and economic tools, is jeopardizing any real hope for a different direction in US-Iran relations.
    Keywords: United States, Iran, Foreign Policy, George W. Bush administration
  • حکیمه سقای بی ریا
    در نوشتار حاضر، نویسنده با استفاده از الگوی «فرایندمحور تحلیل پروپاگاندا» ، به بازیابی پیام های تبلیغاتی غالب، فنون و شبکه های رسانه ای آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 می پردازد. بررسی مکاتبات رسمی بازیگران اصلی این کودتا در اسناد دیپلماتیک آمریکا نشان می دهد دولت مردان آمریکایی طبیعت ضد امپریالیستی افکار عمومی ایران و به ویژه نگاه استقلال طلبانه مبتنی بر اسلام سیاسی به رهبری آی هالله کاشانی را مهم ترین مانع پیش روی سیاست های خود در منطقه می دیدند. به عبارت دیگر، بازیگران آمریکایی «ناسیونالیسم افراطی» و «اسلام گرایی مبارز» را دو مانع ایدئولوژیک پیش روی منافع غرب و آمریکا در ایران قلمداد می کردند. این پژوهش به واکاوی چرایی و چگونگی جنگ روانی آمریکا برای نفوذ در افکار عمومی ایران به عنوان مرحله ای حیاتی در جهت دست یابی به کودتا می پردازد. ناکامی مصدق در بی اعتبارسازی کمپین پروپاگاندا، رخنه موفقیت آمیز پروپاگاندای آمریکا را در پی داشت. از این طریق، نه تنها آمریکا کودتایی علیه مصدق شکل داد، بلکه با تضعیف آی هالله کاشانی، در واقع کودتایی علیه تلاش وی برای ارتقای نهضت ملی نفت به نهضت اسلامی استقلال طلبانه فراگیرتری انجام داد.
    کلید واژگان: کودتای 28 مرداد، پروپاگاندا، جنگ روانی، افکار عمومی، اسناد روابط خارجی آمریکا
    Hakimeh Saghaye, Biria
    Using a "process oriented model of propaganda analysis," this paper seeks to retrieve dominant American propaganda messages and media techniques and networks used in the 1953 coup in Iran. An investigation of the official correspondence of the main actors of the coup based on US diplomatic documents shows that American officials considered the anti-imperialist nature of Iran's public opinion especially in the case of the independence-seeking political Islam led by Ayatollah Kashani as the main obstacle to their policies in the region. In other words, the American actors considered "radical nationalism" and "militant Islamism" as two ideological barriers to the interests of the West and the United States in Iran. The present research seeks to study the why and how of the American psychological warfare to influence public opinion in Iran as a vital step in the pursuit of the coup. Mossadegh's failure to discredit the propaganda campaign led to the successful advent of American propaganda. Accordingly, not only did the United States create a coup against Mossadegh, but with the weakening of Ayatollah Kashani, it created a coup against his attempts to elevate the national oil movement to a more comprehensive independence-seeking Islamic movement.
    Keywords: the coup attempt of 19 August, propaganda, psychological warfare, public opinion, the US Foreign Relations Documents
  • حکیمه سقای بی ریا

    مقاله حاضر با تکیه بر مفهوم پروپاگاندا و با نگاهی به تاریخچه کاربرد آن در سیاست خارجی آمریکا، ساختارها و راهبردهای رسانه های برون مرزی دولتی و مهمترین رسانه های فرامرزی خصوصی این کشور را مورد کاوش قرار داده است. مطالعه رسانه های برون مرزی دولتی آمریکا نشان می دهد این کشور از ابزارهای قدرت نرم، در مدیریت بحران ها و تاثیرگذاری بر افکار عمومی جوامع هدف خود به نحو فزاینده ای استفاده کرده است. در واقع آمریکا برای نیل به اهداف سیاست خارجی، قدرت رسانه ای خود را در عرصه جهانی گسترش داده است اما تغییر و تحولات فن آورانه ای که در تولید، پخش، دریافت و همچنین استفاده از تولیدات رسانه ای پدید آمده، کنترل فضای رسانه ای جهانی را برای واشنگتن دشوار ساخته است. ظهور رسانه های فراملی تجاری قدرتمند مانند سی ان ان و سی ان بی سی نیز بر پیچیدگی پروپاگاندای رسانه ای آمریکا افزوده است. این امر، بویژه در برهه هایی که اجماع میان نخبگان سیاسی آمریکا وجود ندارد، چالش برانگیزتر می شود. اقتصاد سیاسی رسانه های برون مرزی آمریکا سبب شده است که آن ها در تولید، پخش و انتشار اخبار، تقویت نظام سرمایه داری و بویژه منافع شرکت های حامی این رسانه ها را در نظر بگیرند. رسانه های برون مرزی دولتی و غیردولتی آمریکا نقش مهمی در استمرار استعمار نوین و پیشبرد آن در سطح جهانی و منطقه ای ایفا می کنند.

    کلید واژگان: رسانه های برون مرزی، ساختارها و راهبردها، آمریکا، پروپاگاندا، دیپلماسی رسانه ای
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال