به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

حیدرعلی جهانبخشی

  • حیدرعلی جهانبخشی*

    هدف تحقیق حاضر بررسی حکم وجوب تربیت از دیدگاه فقهی است. روش پژوهش اسنادی- تحلیلی از نوع کیفی بوده و جمع آوری اطلاعات براساس ادله کتاب، سنت، اجماع و عقل صورت گرفته است. نتایج حاکی از آن است که تربیت فرآیندی مستمر و پویا در جهت رشد همه جانبه (جسمانی، شناختی، روانی، عاطفی، اجتماعی و...) کودک، در جهت دستیابی او به کمالات وجودی است. تربیت در اسلام ماهیتی ارزشی و هنجاری دارد و باید در راستای تقرب به خداوند صورت پذیرد و در میان همه مکاتب مبادرت به آن امری اجتناب ناپذیر است. فقها براساس ادله اجتهادی در ساحت های مختلف تربیت، خصوصا تربیت دینی و اخلاقی، حکم بر وجوب تربیت داده اند. این مهم یا مستقلا واجب شمرده شده و یا از باب مقدمه واجب، واجب شده و فقها حداقل آن را از نوع واجب کفایی دانسته اند. در نتیجه تربیت فرزندان براساس ادله خاص بر دو گروه خانواده و حکومت واجب شمرده شده است. بر خانواده واجب است علاوه بر امر حضانت، در همه ساحت های تربیت، خصوصا به تربیت دینی و اخلاقی فرزندان مبادرت ورزند. بر حاکم نیز واجب است بستر تربیت را در جامعه فراهم نماید و با به کارگیری نهادهای تربیتی، مردم را به قدر متیقن در تربیت دینی و اخلاقی آگاه سازد. از سوی دیگر، فقها همانگونه که اقدام به تربیت را واجب دانسته اند، ترک این مهم را از سوی والدین، سرپرست قانونی، مربیان و متولیان نهاد تربیتی حرام شمرده اند. بی شک تحقق این امر نیازمند جرم انگاری و ضمانت اجرایی از سوی قانونگذار است

    کلید واژگان: آموزش، فقه تربیتی، فرزندان، حکومت، والدین، خانواده، تربیت
    *Heydar Ali Jahanbakhshi

    The objective of the present study is to examine the ruling regarding the obligation of upbringing from a jurisprudential perspective. The research method is document–analytical and qualitative, with data collection based on evidences derived from Kitāb, Sunnah, ijmāʿ, and ʿaql. The findings indicate that upbringing is a continuous and dynamic process aimed at the holistic development (physical, cognitive, psychological, affective, social, etc.) of the child, facilitating his/her attainment of existential perfections. In Islam, upbringing possesses an intrinsic normative essence and must be pursued as a means of drawing near to God; across all schools of thought, its implementation is regarded as an inescapable imperative. Jurists, based on ijtihadi evidences in various spheres of upbringing—particularly in religious and moral education—have ruled the obligation of upbringing. This duty has either been deemed an independent obligation or rendered obligatory as a prerequisite to another duty, with jurists considering it, at the very least, as a wājib kifāyah. Consequently, the upbringing of children—based on specific evidences—has been deemed obligatory for two groups: the family and the government. The family is incumbent not only with the duty of guardianship but also with engaging in all spheres of upbringing, especially in the religious and moral education of children. Likewise, the ruling authority is obligated to provide the societal framework for upbringing and, by employing educational institutions, to adequately promote religious and moral instruction among the populace. Moreover, as jurists have declared the undertaking of upbringing obligatory, its neglect by parents, legal guardians, educators, and those entrusted with educational institutions is considered haram. Undoubtedly, the realization of this imperative necessitates criminalization and the provision of enforceable guarantees by the legislator.

    Keywords: Education, Educational Jurisprudence, Children, Government, Parents, Family, Upbringing
  • حیدرعلی جهانبخشی، محمدکاظم رحمان ستایش*، سیف الله فضل الهی

    هدف تحقیق، بررسی اهداف ومبانی تادیب طفل بزهکار است و روش آن اسنادی-تحلیلی براساس منابع فقهی وحقوقی است. مساله تحقیق،واکنش فقه وحقوق درمواجهه باطفل بزهکاراست. یافته ها مبین آن است که مسئولیت کودک دربرخورد با احکام تکلیفی ووضعی متفاوت است.کودک،اعم از ممیز وغیرممیز، هرگاه مرتکب جرایم حدی وغیر حدی شود، بنابرنظر فقهاء وقانون گذار درماده 140 و146 ق.م.ا.فاقدمسئولیت کیفری است.؛ لیکن فقهاءبا امعان نظر از روایات ماثوره تادیب کودک ممیز بزهکار را روا دانسته اند.دوهدف اساسی ازتادیب طفل بزهکار: یکی اصلاح وتربیت او ودیگری پیش گیری از جرم است. قانون مجازات اسلامی به تبع ازمشهور فقهاءنگاه تعزیری برطفل بزهکار رامرتفع ساخته، برتادیب اوحکم داده استکه این مهم درماده 88 ق.م.ا. به خوبی قابل مشاهده است. تادیب طفل صرفا ابزاری است برای اصلاح وتربیت او وجنبه اصالتی ندارد. برهمین اساس مقدارتادیب نیز درروایات ازباب بیان مصداق ذکرشده است وجنبه انحصاری ندارد. براساس ادله، متولیان تادیب طفل علاوه برامام معصوم (ع) عبارتنداز:پدر،جد،حاکم،وصی ومعلمکه دراصل ولایتآنهادرمیان فقهاء اختلافی نیست؛اگرچه درکم وکیف ولایت اختلاف نظر وجود دارد.

    کلید واژگان: تربیت، خشونت، طفل بزهکار، بزهکاری، فقه، حقوق
  • حیدرعلی جهانبخشی، محمدکاظم رحمان ستایش*، سیف الله فضل الهی

    تربیت فرایندی مستمر و پیوسته بوده که هدف نهایی آن کمال وسعادت انسان است و این کمال در مکتب اسلام همان قرب الهی است که با شکوفایی و پرورش استعدادهای او یعنی رشد دادن انسان و اعتلای او از سطح نخستین همراه است. براین اساس، به کارگیری خشونت در تربیت اخلاقی اطفال یکی از چالش هایی است که به ویژه خانواده ها با آن مواجه هستند، موضوعی که می تواند با توالی فاسد متعددی همراه بوده و استمرار آن با آثار روانشناختی ، جرم شناختی و حقوقی همراه باشد.در این نوشتار ضمن مطالعه ی راهبردهای توان افزا و تدافعی پیشگیری از خشونت تربیتی اطفال ، کارآمدی اقدامات حمایتی و کنشی از قبیل ارتقاء آگاهی های عمومی والدین، مربیان و اطفال، آموزش و پرورش مداری ، نهادینه نمودن ارزش های اجتماعی در وجود مربیان و متولیان تربیتی مورد تصدیق قرار گرفت و تدابیری همچون نظارت بر کارکردهای تربیتی خانواده ها و مربیان، اعلام گزارش به نهادهای ناظر بر خشونت تربیتی اطفال توسط افراد مطلع ، دانش آموزان، معلمان و اطفال و انجام تست های شخصیتی می تواند به عنوان تدابیر تدافعی پیشگیری از خشونت تربیتی اطفال باشد.

    کلید واژگان: تدابیر کنشی، خشونت تربیتی، اطفال در معرض خطر، اقدامات حمایتی
  • سیف الله فضل الهی قمشی *، حیدرعلی جهانبخشی
    هدف
    پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر افزایش سن ازدواج در بین دانشجویان انجام شد.
    روش
    روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ شیوه جمع آوری اطلاعات، توصیفی - پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، 17400 دانشجوی مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر و نمونه آماری آن، 392 نفر بودند که بر اساس جدول مورگان و کرجسی به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته ای با 52 سوال بسته پاسخ در طیف پنج درجه ای لیکرت و پایایی 0.902 مطابق آلفای کرانباخ بود. برای تجزیه و تحلیل، از روش های توصیفی و استنباطی در حد آزمونهای پارامتری تی تک گروهی، رگرسیون چند متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره، در قالب نرم افزار اس.پی.اس.اس استفاده شد.
    یافته ها
    عوامل اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی بر افزایش سن ازدواج دانشجویان تاثیر مثبت دارند. عوامل اقتصادی 9.6، فرهنگی- تربیتی 7.7، فرهنگی- اجتماعی 6.6 و فردی- خانوادگی 5.5 درصد از تغییرات مربوط به افزایش سن ازدوج دانشجویی را پیش بینی می کنند. تاثیر عوامل اقتصادی، فرهنگی- تربیتی، فرهنگی- اجتماعی و فردی- خانوادگی بر افزایش سن ازدواج دانشجویی دانشجویان دختر و پسر متفاوت است.
    نتیجه گیری
    عوامل اقتصادی بهترین پیش بینی کننده برای افزایش سن ازدواج محسوب می شود.
    کلید واژگان: سن ازدواج دانشجویی، عوامل موثر، اقتصادی، فرهنگی- تربیتی، فرهنگی- اجتماعی، فردی- خانوادگی
    S. Fazlollahi Ghamshi *, J. Jahan Bakhshi
    Objectives
    The aim of the present study is to investigate the factors influencing the increase in marriage age among students of Islamic Azad University
    Method
    The method of research and practical purposes in terms of the method of data collection is descriptive - survey. The Statistical population was 17400 single students of Islamic Azad University of Eslamshahr branch. The mentioned students were studying in second semester of 93-94 in different schools and colleges. Statistical sample were 392members of the statistical population that selected based on Morgan table and Krejcy random style. For data collection researcher used questionnaire containing 52 closed questions in 5 spectrums Likert with reliability 0.902 according to Cronbach's alpha. Descriptive and inferential analysis by using parametric T test, multiple regression, analysis of variance, Kolmogorov-Smirnov test and Friedman tests in SPSS software.
    Results
    The results of the research indicate that: 1. Economic and socio-cultural factors have a positive impact on increasing the marriage age students. 2. Economic factors 2,96, cultural – educational 7.7, cultural - social 6,6 - and personal- family, 5,5 percent of the student predict changes related to aging. 3. Effects of economic, cultural- educational, cultural- social and personal - family on marriage age of students is different in male and female students.
    Conclusion
    The author of the survey concludes the Economic factors as the best predictor of increasing marriage age.
    Keywords: marriage age students_influencing factors_increasing_economic_cultural - educational_cultural - social_familial - individual
  • حیدرعلی جهانبخشی، سیف الله فضل الهی قمشی
    هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر افزایش سن ازدواج دانشجویان است. روش تحقیق، توصیفی و از نوع پیمایشی است و جامعه آماری نیز دانشجویان مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر، و نمونه آماری 392 نفر که براساس جدول مورگان به شیوه تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته حاوی 52 مولفه در طیف پنج درجه ای لیکرت با پایایی 902/0 براساس آلفای کرونباخ بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات افزون بر روش های آمار توصیفی از آزمون استنباطی Z تک گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد: بیکاری، نداشتن درآمد کافی، خوف از افزایش هزینه ها، تاکید بر داشتن مسکن و خودرو پیش از ازدواج، استقلال مالی، گسترش روابط ناسالم بین دختران و پسران، کاهش اعتماد به طرف مقابل، گسترش فرهنگ تجمل گرایی، تاکید بر داشتن شغل مناسب با مدرک دانشگاهی، مسئولیت پذیر نبودن افراد برای اداره زندگی، به ترتیب از مهم ترین و الویت دارترین، و نگرانی از ضعف و ناتوانی جنسی، تاکید والدین بر انتخاب همسر از بین آشنایان، و خدمت سربازی پسران از کم اثرترین عوامل در افزایش سن ازدواج دانشجویی شناخته شدند. موثرترین عامل برای افزایش سن ازدواج دانشجویی عوامل اقتصادی هستند.
    کلید واژگان: دانشجویان، دانشگاه، افزایش سن ازدواج، رتبه بندی عوامل
    Heydarali Jahanbakhshi, Seyfolah Fazlolahi
    The purpose of this study is to explore and classify the reasons for the increase in university students’ marriage age. The method of the study is descriptive survey, the statistic society is the single students of Islamic Azad University, Eslamshahr Branch, and the sample consists of 392 students determined by Morgan table with stratified random sampling method. Information was gathered through a questionnaire that contained 52 determinants in five-level Likert scale with reliability coefficient of 0.902 in Cronbach’s alpha. In analyzing the data, one-sample z test was used in addition to descriptive statistics. The findings show that unemployment, low wages, fear of increasing living costs, emphasis on ownership of home and car prior to marriage, financial independence, the popularity of unhealthy youths relationships, lack of trust, the culture of ostentation, importance of having a good occupation that is related to the university degree, and lack of responsibility in married life, are respectively the most important, and stress about one’s sexual impotence, parents’ emphasis on mating among relatives, and boys’ martial service are the least effective reasons in the increasing marriage age among university students. Economic factors are the major reasons affecting the increasing marriage age of the university students.
    Keywords: university students, university, increased marriage age, classification of factors
  • سیف الله فضل الهی قمشی *، حیدرعلی جهانبخشی
    هدف واکاوی عوامل بازدارنده موثر بر کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره علمی و شناسایی و اولویت بندی راهکارهای برون رفت از آن، یکی از رویکردهای ساختاری آموزش عالی کشور در حوزه علوم انسانی و دینی برای تولید علم در دانشگاه ها بر اساس دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر است. روش تحقیق توصیفی پیمایشی، جامعه آماری شامل کل اعضای هیئت علمی بودند که تعداد 174 نفر از آنان به شیوه تصادفی طبقه ای به عنوان گروه نمونه آماری انتخاب شدند. داده های مورد نیاز، از طریق پرسش نامه محقق ساخته با پایایی 89/0 بر مبنای مقیاس درجه بندی 5 سطحی لیکرت جمع آوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس آزمون های استنباطی Z تک گروهی و تحلیل واریانس یک راهه (F) نشان داد: به ترتیب عوامل فرهنگی، اداری ساختاری، عوامل مربوط به سیاست گذاری نظام نظریه پردازی، نحوه ارائه خدمات پژوهشی، و عوامل انگیزشی در نظریه پردازی نقش بازدارندگی دارند؛ اما شدت بازدارندگی عوامل مختلف مورد مطالعه با اطمینان 99/0 معنادار نمی باشد. در نظر گرفتن امتیازات علمی پژوهشی برای ارتقای اساتید از طریق کرسی های نظریه پردازی، در نظر گرفتن محرک های انگیزشی قوی تر برای نظریه پردازان و تدوین برنامه جامع کرسی های نظریه پرداز، به ترتیب از موثرترین راهکارهای برون رفت می باشند.
    کلید واژگان: نظریه پردازی، عوامل بازدارنده، اولویت بندی، راهکارهای برون رفت
    Seifollah Fazlollahi Qamshi *, Hydarali Jahanbakhshie
    According to the faculty members of the Islamshahr Islamic Azad University, one of the structural approaches of the Country Higher Education in the field of humanities and religion is an analysis of the effective deterrent factors on the Theorizing Seats, scientific critique and debate, and identifying and prioritizing its solutions. Using descriptive-survey method, this paper has studied the entire faculty members of the university, considering that 174 of them were selected randomly by the Stratified Sampling method as the sample group. Required data were collected through a researcher-made questionnaire with a reliability of 0.89 based on Likert scale 5. Data analysis based on single-group Z inferential tests and single group analysis of variance (F) showed that, respectively, cultural, administrative-structural, factors related to policy making of the theorizing system, providing research service’s methods and motivational factors have a deterrent role in theorizing; however, the inhibitory intensity of the various studied factors is not statistically significant with 0.99. Providing stronger scientific-research privileges for the professors and compilation of a comprehensive agenda of the Theorizing Seats are respectively the most effective solutions to overcome the obstacles.
    Keywords: theorizing, deterrent factors, prioritizing, solutions
  • سیف الله فضل الهی قمشی، حیدرعلی جهانبخشی
    هدف تحقیق، شناسایی موانع نظریه پردازی، نقد و مناظره علمی در دانشگاه ها و الویت بندی آنها، بر اساس دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر است. روش تحقیق توصیفی پیمایشی، جامعه آماری شامل کل اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر بود که تعداد 174 نفر از آنان، به شیوه تصادفی طبقه ای به عنوان گروه نمونه آماری انتخاب شدند. داده های مورد نیاز، از طریق پرسش نامه محقق ساخته با پایایی 89/0 بر مبنای مقیاس درجه بندی پنج سطحی لیکرت جمع آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، علاوه بر روش های توصیفی، از آمار استنباطی گروهی استفاده شد. نتایج نشان داد، مرسوم نبودن مناظره های علمی در محیط های آکادمیک، بوروکراسی حاکم در تصویب نظریه های پیشنهادی، تبدیل نشدن تفکر خلاق و انتقادی در فرهنگ علمی دانشگاه ها به یک ارزش والا، عدم حمایت از نظریات ارائه شده، احساس فقدان فرهنگ مناسب برای پذیرش، احترام قائل شدن به نظرات صاحب نظران، عدم استفاده از توان متخصصان برای حل مشکلات سازمان ها، تاکید بر آموزش محوری، به جای پژوهش محوری، عدم شناخت از اهداف و ساختار کرسی های نظریه پردازی، فقدان امکانات و تسهیلات، به ترتیب مهم ترین موانع نظریه پردازی و فقدان اعتماد به نفس کافی در تبیین نظریات علمی، احساس نوعی سیاست زدگی در بررسی نظریه ها، به ترتیب از کم اثرترین بازدارنده ها شناخته شدند. حاصل اینکه نظریه پردازی در دانشگاه ها، بیش از هر چیزی مستلزم توسعه زیرساخت های فرهنگی و مدیریتی است.
    کلید واژگان: نقد و مناظره علمی، موانع نظریه پردازی، اعضای هیئت علمی، الویت بندی
    Sefallah Fazlollahi Ghomeshi, Heidarali Jahanbakhshi
    The aim of this study is to identify the obstacles to theorization, criticism and academic debate at universities and their prioritization from the view point of the faculty members of Islamic Azad University, Islamshahr branch. The population sample of this survey which uses a descriptive method, consists of all the faculty members of Islamic Azad University, Islamshahr Branch, 174 of whom were randomly chosen by using stratified sampling. The required data were collected from a researcher-developed questionnaire with a reliability of 0.89 based on the five-level Likert rating scale. In addition to the descriptive statistics, group inferential statistics were also used for analyzing the data. The results show that unconventionality of scientific debates in academia, unnecessary bureaucracy in the approval of the proposed theories, low value of creative and critical thinking in academic culture , lack of support for the proposed theories, feeling lack of proper culture of acceptance, disrespect to expert's opinions, not benefitting from professionals’ expertise for solving organizational problems, emphasis on education rather than on research, lack of understanding the purposes and structure of theorization and lack of facilities are respectively the most important obstacles. Lack of self-confidence in working on scientific theories and a vague sense of politicization in testing the theories are, respectively, among the least serious obstacles. The results show that theorization at universities requires the development of cultural and managerial infrastructure more than anything else.
    Keywords: scientific criticism, debate, obstacles to theorization, faculty members, prioritization
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال