داوود محمودی
-
مقدمه
صنعت قالیبافی یکی از مهمترین صنایع دستی کشور بشمار می رود. این حرفه جزء مشاغل سخت و زیان آور بوده، که شاغلین در آن اغلب در شرایط نامساعد، ناایمن و غیرارگونومیک فعالیت می کنند. مطالعه حاضر با رویکرد ارگونومیکی با استفاده از مدل سازی آماری به بررسی تاثیر ویژگی های فردی، شغلی و شرایط کارگاهی بر سلامت عمومی زنان قالیباف پرداخته است.
روش کارمطالعه حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد. جمعیت مورد مطالعه را زنان قالیباف با حداقل سابقه یکسال که در کارگاه های خانگی روستاهای مشگین شهر مشغول بکار بودند تشکیل داده است. ابزار گردآوری اطلاعات مورد نیاز نیز پرسشنامه ترکیبی شامل سوالات مربوط به مشخصات فردی، سلامت عمومی (GH28)، سوابق بیماریNIOSH و چک لیست شرایط کارگاهی می باشد. اطلاعات پس از جمع آوری و ورود به رایانه با استفاده از مدل سازی آماری براساس مدل خطی عمومی به صورت یک و چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها4/37% مورد مطالعه مورد مطالعه از نظر سلامت عمومی دارای وضعیت نامطلوب (بیمار) بودند. برای بررسی ارتباط عوامل داخلی و خارجی در بافندگان فرش با وضعیت سلامت عمومی از مدل رگرسیون لجستیک استفاده شد. طبق این مدل، بین وضعیت سلامت عمومی با سن، سابقه شغلی، سابقه بیماری، تعداد زایمان، زایمان غیر طبیعی و داشتن سابقه حادثه در محیط کاررابطه آماری معنی دار (05/p<0) وجود دارد. ولی بین وضعیت سلامت عمومی با شرایط کارگاهی (در قالب یک متغیر) هیچگونه رابطه معنی داری مشاهده نشد.
نتیجه گیریبراساس نتایج مطالعه حاضر، بطور کلی می توان گفت که متغیرهای فردی و شغلی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر روی سلامت عمومی قالیبافان خانگی می باشند. اگر چه در مدل مورد بررسی، شرایط کارگاهی ارتباط معنی داری را با مولفه های سلامت عمومی نشان نداد، ولیکن این امر نیاز به مطالعات بیشتری دارد. در این راستا انجام مطالعاتی در جهت شناسایی عوامل موثر در سلامت عمومی قالیبافان (بویژه شرایط کارگاهی) به صورت عینی و ذهنی پیشنهاد می گردد.
کلید واژگان: قالیبافی، شرایط کارگاهی، سلامت عمومی، ارگونومی، مدل سازی آماریIntroductionThe carpet industry is one of the most important handicrafts in Iran. This industry is one of the most difficult and harmful professions, in which the employees are often working in a workplace with non-ergonomic, unsafe, and unhealthy conditions. The present study aimed to address the modeling of the individual, job characteristics, and workplace conditions with the general health of carpet weavers through an ergonomic approach.
Material and MethodsThe current study was a descriptive-analytic survey. The study population was female workers, who have had a minimum of one-year work experience and working in the workshops located in Meshginshahr city villages. The data collection tool was a combination questionnaire including, Goldberg’s questionnaire (GHQ-28), NIOSH questionnaire (disease history section), and questions about workplace conditions. The obtained data were entered into SPSS-17 software and analyzed statistically using statistical modeling based on the general linear model, multivariate and other statistical tests.
ResultsUnpleasant condition was observed among the 37.4% of the examined, in terms of general health. Logistic regression modeling was used to investigate the internal and external factors of carpet weavers with their general health status. According to the model, general health has a significant relationship (p<0.05) with most of the internal factors such as age, marital status, history of disease, etc. However, there was no significant relationship with the workplace conditions.
ConclusionAccording to the results of this study, it can be concluded that demographic and job variables are of the most important factors affecting the general health of carpet weavers. Although in the model, the workplace conditions did not show any significant relationship with the components of general health, interpreting these findings requires more studies. More studies are required objectively to identify the effect causes of the general health of carpet weavers (especially workplace conditions).
Keywords: Carpet weaving, Workplace conditions, General health, Ergonomic, Regression model -
زمینه و هدف
در سراسر دنیا، رفتارهای انحرافی از جمله خشونت در محیط کار به طور فزاینده ای به عنوان یک بحران جدی شناخته می شود که منجر به تنش های روحی- روانی شده و می تواند منجر به کاهش رضایتمندی در شغل و روابط اجتماعی گردد. هدف از این مطالعه بررسی عوامل فردی و شغلی موثر در بروز خشونت شغلی کارکنان در صنایع مختلف استان آذربایجان شرقی می باشد.
روش کاراین مطالعه توصیفی-تحلیلی در سال 1397 انجام پذیرفت. جامعه مورد پژوهش پرسنل پنج صنعت در استان اذربایجان شرقی بودند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود که بر پایه اطلاعات پرسشنامه های استاندارد سازمان جهانی کار، سازمان جهانی بهداشت تهیه، روایی و پایایی آن تایید گردیده بود. داده ها پس از وارد شدن در نرم افزار SPSS v.22 با استفاده از آزمون های کای دو و آنالیز واریانس مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته هادر همه صنایع خشونت کلامی با درصد فراوانی 6/46% رایج ترین نوع خشونت بوده است. بعلاوه عوامل داخل سازمانی نقش مهمی در بروز خشونت داشته اند. تحلیل آماری وجود رابطه معنی دار بین خشونت با مراجعه به روانپزشک (005/0=P) ، جنسیت (01/0= P)، شیفت کاری (01/0 =P) را نشان داد.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به شیوع خشونت کلامی بالا به نظر می رسد که تمهیداتی جهت کاهش آن بایستی به کار گرفته شود، لذا پیشنهاد می گردد برنامه ریزی و اجرای مداخلات ارگونومیکی و روانشناسی به منظور کاهش شرایط محیطی استرس زا و پیشگیری از خشونت در میان کارکنان انجام گیرد.
کلید واژگان: خشونت شغلی، محیط کار، صنعت، پرسشنامه خشونت صنعتیIntroductionIn international organization, deviant behaviors such as occupational violence is known as a serious crisis. It can lead to mental stress and reduce the job satisfaction, social and family relationships. The aim of this study was to investigate the individual and job factors affecting the incidence of occupational violence among workers in different industries in East Azerbaijan.
Method and material:
This cross-sectional study was conducted in 2018. Research population consisted of all personnel in five industries, including chocolate factory, food industry, health products, steel and agricultural industry in East Azerbaijan. Data were collected by a researcher made questionnaire, provided based on ILO and WHO standard questionnaires which its validity and reliability were confirmed in previous studies. Data analysis was performed using multiple logistic regression tests by SPSS-V22.
ResultIn all the industries, verbal violence, with frequency 46.6%, was the most common type of violence. Internal organizational factors had the important roles in the incidence of occupational violence in these industries. Logistic regression showed statistically significant associations between referring to a psychiatrist (P=0.005), gender (P=0.001), work shift(P=0.001) and occupational violence.
ConclusionBecause verbal violence is prevalence in the industries, it seems that planning and measures should be taken to reduce it. So, deployment of ergonomics and psychology intervention are recommended to reduce the stressful environmental conditions and violence among employees.
Keywords: Occupational violence, Work Environment, Industry, Violence in industries questionnaire (VIQ) -
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی سبک های یادگیری دانش آموزان متوسطه برای انتخاب مناسب ترین سبک بود. روش پژوهش حاضر ترکیبی (کیفی- کمی) و از نظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. مشارکت کنندگان در بخش کیفی 20 خبره علوم تربیتی در شهر تهران بودند که بر اساس تکنیک دلفی تا سه دور نظرات خود را ارایه دادند. جامعه آماری بخش کمی نیز کلیه دانش آموزان متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند که بر اساس جدول مورگان تعداد 400 نفر از آنان به عنوان حجم نمونه و با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه ای حاوی 6 مولفه (اجتنابی، رقابتی، مشارکتی، مستقل، وابسته و همیار) و 65 گویه بود که بر اساس مقیاس لیکرت طراحی شد. اعتبار پرسشنامه با دیدگاه اساتید و پایایی ابزار با آزمون آلفای کرونباخ حاصل شد (88/0=α). یافته های حاصل از بخش کیفی نشان داد خبرگان از بین 10 سبک یادگیری، سبک یادگیری گرشا و ریچمن را انتخاب کردند و ضریب(کندال) اجماع خبرگان نسبت به گویه های سبک یادگیری منتخب 72/0 حاصل شد. نتایج معادلات ساختاری با روش PLS Smart نشان داد تمام مولفه های سبک یادگیری گرشا و ریچمن تا 60 درصد توانایی پیش بینی سبک یادگیری گرشا را دارند (60/0=R2). سه مولفه وابسته، رقابتی و اجتنابی با ضرایب مسیر (862/0)، (803/0) و (702/0) به ترتیب بیشترین تاثیر در سبک یادگیری دارند. همچنین کلیت مدل با شاخص نیکویی برازش مطلوب بود (54/0=GOF). با توجه به نتایج می توان گفت سبک یادگیری گرشا و ریچمن از دیدگاه متخصصان تعلیم و تربیت به عنوان سبک مناسب دوره شناخته شده است؛ لذا ضرورت دارد معلمان نوع تدریس خود را با این سبک انطباق دهند.
کلید واژگان: سبک های یادگیری، روش دلفی، فرایند یاددهی- یادگیری، سبک گرشا و ریچمن -
مقدمه
برای صنایع و سازمان ها فجایع، حوادث و بحران ها مسایل پیچیده و بحث برانگیز می باشند. انعطاف پذیری سازمانی یک هدف موثری است که به طور مداوم به عمل کرد سازمان در طول کسب و کار، فجایع و موقعیت های بحرانی کمک می کند. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی روایی و پایایی پرسش نامه انعطاف پذیری سازمانی در مواجهه با حوادث بزرگ انجام گرفت.
روش کارپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است. ابتدا مفهوم انعطاف پذیری سازمانی و ابعاد آن برای بررسی مشخص شد. سپس برای بررسی روایی محتوایی، پرسش نامه طراحی شده در اختیار اعضای پانل خبرگان قرار گرفته و براساس نظرات اعلام شده، شاخص روایی محتوایی (CVI) و نسبت روایی محتوایی (CVR) محاسبه گردید. پایایی پرسش نامه نیز بعد از تکمیل آن توسط 272 نفر از کارکنان صنایع مورد مطالعه تعیین گردید.
یافته هامیزان شاخص CVR در تمامی گویه ها از مقدار استاندارد (50/0) بالاتر بود. هم چنین تمامی حیطه های پرسش نامه به جز حیطه مسئولیت پذیری دارای CVI بالاتر از 90/0 بودند. ضریب آلفای کرونباخ برای همه ابعاد پرسش نامه به جز بعد مسئولیت پذیری، بالاتر از مقدار قابل قبول (70/0) بوده و این ضریب برای کل پرسش نامه نیز 967/0 به دست آمد که نشان دهنده عالی بودن این شاخص در مطالعه می باشد.
نتیجه گیرییافته های مطالعه نشان داد که پرسش نامه انعطاف پذیری سازمانی در مواجهه با حوادث بزرگ دارای روایی و پایایی قابل قبول بوده و برای بررسی انعطاف پذیری سازمانی در سازمان ها، می توان به عنوان یک ابزار جامع، قوی و قابل اعتماد از آن استفاده کرد
کلید واژگان: حوادث بزرگ، انعطاف پذیری سازمانی، پرسش نامه، روایی، پایاییIntroductionDisasters, incidents and crises are complex and controversial issues for the industries and organizations. Organizational resilience is an effective goal that continuously helps the organization’s performance throughout business, disasters and critical situations. Therefore, the present study aimed to investigate the validity and reliability of organizational resilience questionnaire in dealing with major accidents.
Material andMethodThe present study was a descriptive-analytic study. At first, the concept of organizational resilience and its dimensions were determined for the review. Then, for evaluating the content validity, the designed questionnaire was distributed among members of the expert’s panel and the Content Validity Index (CVI) and Content Validity Ratio (CVR) were calculated based on the comments. The reliability of the questionnaire was determined after completing it by 272 employees of the studied industries.
ResultThe CVR was higher than the standard value (0.50) considering all items. Also, all dimensions of the questionnaire, except for the responsibility dimension the CVI’s were above 90%. Cronbach’s alpha coefficient for all questionnaire dimensions except for the responsibility dimension was higher than the acceptable value (0.70). This coefficient for the whole questionnaire was 0.967 indicating that this index was in excellent level.
ConclusionThe findings showed that the organizational resilience questionnaire in dealing with major accidents had an acceptable validity and reliability and in order to examine the organizational resilience in organizations, it could be used as a comprehensive, strong and reliable tool
Keywords: Major Accidents, Organizational Resilience, Questionnaire, Validity, Reliability -
سابقه و هدفمواد شیمیایی خطراتی از قبیل خورندگی، انفجار و اشتعال زایی دارند. استفاده از علائم ایمنی بر کاهش اعمال ناایمن موثر بوده و ضروری است که دانشجویان آگاهی صحیحی از علائم ایمنی معتبر و رایج در برخورد با مواد شیمیایی داشته باشند. مطالعه حاضر باهدف بررسی میزان آگاهی دانشجویان بهداشت حرفه ای نسبت به علائم ایمنی مواد شیمیایی سیستم هماهنگ جهانی طراحی و انجام شد.روش بررسیمطالعه حاضر توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی بود که در سال 1395 با نمونه گیری تصادفی در بین 160 نفر دانشجوی بهداشت حرفه ای دانشگاه های علوم پزشکی تبریز و اردبیل طراحی و انجام گرفت. گردآوری اطلاعات از طریق دو نوع پرسشنامه با و بدون راهنما، طبق سیستم هماهنگ جهانی انجام شد. داده ها با نرم افزار SPSS نسخه 17 تجزیه وتحلیل شدند.یافته هانتایج مطالعه نشان داد میانگین و انحراف معیار میزان آگاهی دانشجویان بهداشت حرفه ای دانشگاه های تبریز و اردبیل از علائم ایمنی مواد شیمیایی با پرسشنامه بدون راهنما به ترتیب 7/31±3/58 و 9/32±4/46 درصد بودند، درحالی که این مقادیر برای پرسشنامه باراهنما، به ترتیب 3/12±8/82 و 6/11±8/77 درصد به دست آمدند. همچنین طبق نتایج مطالعه در هر دو دانشگاه بین درصد آگاهی دانشجویان در دو نوع پرسشنامه رابطه معنی داری (05/0>P) به دست آمد.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که ارائه آموزش در مورد علائم ایمنی باعث افزایش درصد آگاهی دانشجویان در هر دو دانشگاه شده است. همچنین نتایج مطالعه گویای پایین بودن میزان آگاهی دانشجویان از برخی علائم می باشد؛ بنابراین با توجه به نیاز مبرم به آگاهی هر چه بیشتر دانشجویان بهداشت حرفه ای از علائم ایمنی ، بدون نیاز به آموزش های تخصصی، لزوم تجدیدنظر در طراحی برخی از علائم ضرورت دارد.کلید واژگان: آگاهی، علائم ایمنی، مواد شیمیایی، سیستم هماهنگ جهانیBackground And ObjectivesThe chemical hazards, such as corrosive, explosion, etc. Use of safety signs are essential in reducing unsafe acts. It is very important for the students to have a proper awareness of the common and valid safety signs in dealing with chemicals. Therefore, the present study aimed to investigate the student's awareness majoring occupational health, towards globally harmonized system designed chemical safety signs.Materials And MethodsThis study is a descriptive-analytic of cross-sectional types in the year 1395. The occupational health students were selected through random sampling from the Tabriz and Ardabil University of Medical Sciences (n = 160). Data collection conducted through the two different questionnaires of relevant to Globally Harmonized System. Then the obtained data were analyzed using the SPSS17 software.ResultsThe results of the study showed the Mean and SD of occupational health students awareness of the Tabriz and Ardabil University for chemical safety signs obtained by questionnaire, without directive were respectively 58.3±31.7 and 46.4±32.9 percent, while these values for the questionnaire with the directive, were respectively 82.8.3±12.3 and 77.8±11.6 percent. Also according to the results of this study, the difference of student's awareness in the two universities acquired from either questionnaire was statistically significant different (pConclusionThe results of the study showed that training could increase the percentage of students awareness of safety signs at both universities. The results also indicated that there is the dilemma in distinguishing some of the signs. A better understanding of signs and even possible safety design changes of some are recommended.Keywords: Awareness, Safety signs, Chemicals, Globally harmonized system
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.