سید مهدی نورایی
-
مجله سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران، سال بیست و هشتم شماره 2 (پیاپی 110، تابستان 1389)، ص 176زمینهریفلاکس معده به مری (GERD) از شایع ترین بیماری های دستگاه گوارش می باشد. هدف از این مطالعه بررسی شیوع و شناخت فاکتورهای خطر این بیماری در شهرستان های گنبد کاووس و کلاله بود.روش کار1000 نفر از ساکنین گنبد کاووس وکلاله که محدوده سنی بین 18 تا 40 سال داشتند به طور تصادفی بر اساس شماره خانوار انتخاب و برای انجام مصاحبه دعوت شدند. در مصاحبه رودررو در مورد علایم اصلی ریفلاکس معده به مری (سوزش پشت جناغ سینه و برگشت محتویات معده به مری) از آنها سوال شد. افرادی که در 12 ماه گذشته حداقل هفته ای یک بار یکی از علایم اصلی GERD را داشتند به عنوان مورد و آنهایی که هرگز از این علایم شکایتی نداشتند، به عنوان کنترل در نظر گرفته شدند. عوامل غذایی با استفاده از پرسشنامه FFQ محلی با 116 ماده غذایی که پایایی و روایی آن اثبات شده بود، ارزیابی شد.یافته هاشیوع GERD به صورت هفته گی 3.12% بود. افزایش سن با 04.1 OR:و ضریب اطمینان 07.1-00.1 و 30?BMI با 41.2 OR:و ضریب اطمینان 35.4-34.1 با ریفلاکس ارتباط داشت. از عوامل خطر دیگر این بیماری مصرف مقادیر زیاد سس و رب گوجه فرنگی بود (p= 0.03). مصرف برخی داروها نظیر داروهای ضدالتهابی غیر استروئیدی و قرص ضد بارداری با بروز ریفلاکس همراه بود. جنس، مصرف سیگار، الکل، مواد مخدر، فعالیت فیزیکی، سرعت مصرف غذا، فاصله زمانی بین مصرف غذا و وضعیت و درازکش اثری بر بروز ریفلاکس نداشت. رابطه معنی داری بین GERD و دریافت کالری توتال، چای، غذاهای ادویه دار، فیبر، چربی، پروتئین، کربوهیدرات یافت نشد.نتیجه گیریشیوع ریفلاکس در منطقه مورد بررسی، شایع تر از بسیاری از کشورهای آسیایی و قابل مقایسه با کشورهای غربی است. افزایش سن و چاقی از عوامل خطر GERD محسوب می شود. سس قرمز و رب گوجه فرنگی مهم ترین نقش را در ایجاد علایم ریفلاکس داشتند.
کلید واژگان: بیماری ریفلاکس معده به مری، عوامل خطر، عوامل غذایی، عادات تغذیه ای، فعالیت بدنی -
در طی قرن گذشته رخداد بیماری ها به دلیل ارتقای سطح اقتصادی و اجتماعی جوامع و بالتبع تغییر عوامل خطرساز به طور جدی تغییر یافته است. کاهش میزان بروز بیماری عفونی و افزایش رخداد بیماری های غیر واگیر و حوادث، مهمترین وجه این تغییرات می باشد که به ویژه کشورهای در حال توسعه را تحت تاثیر قرار داده است. در حال حاضر سرطان ها دومین علت مرضی مرگ و میر در کشور می باشند. کنترل و کاهش بار این نوع از بیماری ها با تدوین و اجرای برنامه ملی کنترل سرطان امکان پذیر است، اما برای تدوین این برنامه دسترسی به اطلاعات معتبر و مستند ضروری است. این اطلاعات تنها از طریق ثبت سرطان حاصل می گردد. این مقاله به ارایه اطلاعات حاصل از ثبت جمعیتی سرطان در پنج استان کشور و نیز تخمین رخداد آن در کل کشور در GLOBOCAN به عنوان یک مرجع بین المللی بروز سرطان ها پرداخته است.
با استفاده از روش های آماری و تعیین میانگین ساده از بروز سرطان در استان های اردبیل، گلستان، مازندران، کرمان و کلان شهر تهران بر اساس سن و جنس بروز تخمین در سطح کشور تعیین گردید.
هر ساله دست کم 50820 مورد جدید سرطان در ایران رخ می دهد که 53% آنان را مردان تشکیل می دهند. میزان استاندارد شده سنی (ASR) برای مردان 116.8 و برای زنان 93.1 در هر صد هزار نفر می باشد.
پنج ناحیه اصلی درگیر بر اساس ASR در مردان، معده (26.1)، مری (17.6)، کولورکتال (2/8)، مثانه (8) و لوکمی (4.8) و در زنان پستان (17.1)، مری (14.4)، معده (11.1)، کولورکتال (6.7) و رحم (4.5) بود.
کلید واژگان: سرطان، بروز سرطان، ثبت سرطان جمعیتی، ایران -
زمینه و هدف
اثبات ارتشاح بیش از حد لنفوسیتها در بافت پوششی مخاط روده باریک به خصوص دوازدهه وژژنوم کلید تشخیص قطعی بیماری سلیاک در نمونه های بافت شناسی است. هدف از این مطالعه به دست آوردن محدوده طبیعی برای تعداد لنفوسیتهای میان بافت پوششی (IEL) مخاط بخش دوم دوازدهه در افراد سالم ایرانی است.
روش بررسیچهار نمونه بیوپسی از مخاط ظاهرا سالم بخش دوم دوازدهه 50 فرد مراجعه کننده به بیمارستان شریعتی (48 نفر با شکایت سوزش سردل، 2 نفر جهت بررسی واریس مری) که نکته ای به نفع سو جذب و اختلالات روده باریک در شرح حال، معاینه بالینی، آزمایشهای روتین و تست غربالگری سلیاک (سطح آنتی بادی ضد ترانس گلوتامیناز بافتی) نداشتند تهیه شد. نمونه ها به دو روش هماتوکسیلین - ائوزین (HE) و ایمونوهیستوشیمی (IHC) از نظر مارکر مشترک لوکوسیتی رنگ آمیزی شدند. حداقل 600- 500 سلول از قله و تنه ویلوس ها به طور جداگانه شمارش و تعداد لنفوسیتها به نسبت 100 سلول پوششی بیان شد.
یافته هامیانگین تعداد IEL در ویلوس کامل در رنگ آمیزی IHC معادل 21.100 (در قله ویلوس ها 23.100و در تنه ویلوسها 21.100، 0.056= p) و در رنگ آمیزی HE معادل 19.100 (در قله ویلوس ها 19.100 و در تنه ویلوس ها 18.100، 0.035= p) بود (0.006= p). در ویلوس کامل حداکثر طبیعی تعداد IEL (میانگین +2 انحراف معیار) در رنگ آمیزی IHC 35.100 و در رنگ آمیزی HE 34.100 و با احتساب دامنه اطمینان 95 درصد به ترتیب 39.100 و 37.100 بود. میانگین نسبت ارتفاع ویلوس به عمق کریپت 3.94 بود.
نتیجه گیریمقادیر مساوی و کمتر از 35.100 در رنگ آمیزی IHC و 34.100 در رنگ آمیزی HE طبیعی و به ترتیب مقادیر 39.100- 35 و 37.100- 34 مشکوک و بالاتر از 39.100 و 37.100 بیمار گونه خواهد بود. گر چه نتایج در دو روش رنگ آمیزی تفاوت معناداری داشتند ولی با توجه به صرفه اقتصادی روش رنگ آمیزی HE جهت کارهای معمول بالینی توصیه می شود.
کلید واژگان: لنفوسیت، بافت پوششی، دوازدهه، لنفوسیت های میان بافت پوششیBackgroundAn increase in the number of intraepithelial lymphocytes (IEL) in the duodenal mucosa is an important criterion for the histological diagnosis of celiac disease (CD). We determined the normal range for intraepithelial lymphocytes (IEL) in the second part of duodenum in healthy Iranian population.
Materials And MethodsFour biopsy samples of the endoscopically normal appearing mucosa at the second part of duodenum were obtained from 50 individuals referred to Shariati hospitals (48 for epigastric pain, 2 for esophageal varices). They had no sign, symptoms and evidence for malabsorption or small intestinal disorders in history, physical examination, Laboratory tests and IgA anti tissue transglutaminase (t.T.G). Four-micrometer thick sections were stained with Hematoxillineosine (H&E) and immunohistochemistry (IHC) for leukocyte common antigen (LCA). At least 500-600 cells from the tip and body of villi were counted separately and the number of IEL was given as mean/ 100 epithelial cells.
ResultsThe mean for IEL count in total villi in IHC method was 21/100 (23/100 in tip, 21/100 in body, p = 0.058) and 19/100 in H&E method (19/100 in tip, 18/100 in body, p =0.035) (p = 0.006). Considering total villi, the normal upper limit (Mean+2SD) was calculated to be 35/100 in IHC and 34/100 in H&E stained sections and normal upper limit of confidence interval (the 95 percentile) was 39/100 in IHC and 37/100 in H&E stained sections. The villus height to crypt depth ratio was 3/94 in average.
ConclusionRespectively in IHC and H&E methods, the amounts equal or less than 35/100 and 34/100 are considered as normal. values between 35-39/100 and 34-37/100 as border line and counts more than 39/100 and 37/100 represent a pathology. Although the difference between two staining methods was statistically significant, considering cost effectiveness, we recommend H&E staining for routine clinical practice.
Keywords: Lymphocyte, Epithelium, Duodenum, Intraepithelial Lymphocytes -
بررسی تفاوت بین و درون آندوسکوپیست در تعیین ضایعات التهابی بیماری ریفلاکس براساس طبقه بندی لوس آنجلسزمینه و هدفدر حال حاضر طبقه بندی لوس آنجلس برای گزارش یکسان مشاهدات آندوسکوپیک بیماری ریفلاکس استفاده می شود. هدف ما از انجام این مطالعه بررسی تغییرپذیری بین و درون مشاهده گر طبقه بندی لوس آنجلس است.روش بررسی254 تصویر انتهای مری که توسط یک آندوسکوپیست متبحر گرفته شده بود به طور تصادفی انتخاب و توسط 9 متخصص دستگاه گوارش (6 متخصص و 3 دستیار فوق تخصصی) خوانده شد. از این افراد خواسته شد تا مشاهدات خود را بر پایه طبقه بندی لوس آنجلس گزارش کنند. بعد از 2 هفته تصاویر مجددا کد بندی شده و از همکاران خواسته شد تا دوباره تصاویر را مشاهده کنند. از آنالیز آماری کاپا برای تغییرپذیری بین و درون مشاهده استفاده شد. مقادیرp کمتر از0.05 از نظر آماری معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هامتوسط کاپا برای توافق درون مشاهده گر متخصصین 0.54 و برای دستیاران فوق تخصصی0.55 بود. متوسط کاپای درون مشاهده گر خانم ها بیشتر از آقایان بود (0.70 در مقابل0.50،p=0.05). متوسط کاپای مشاهده گران برای متخصصین و دستیاران فوق تخصصی به ترتیب 0.20 و0.31 گزارش شد. متوسط کاپای وزنی بین مشاهده گر به ترتیب برای خانم ها و آقایان 0.07 و0.025 بود (p=0.007). آنالیز داده ها برای شناسایی منبع خطا نشان داد که حداقل تکراری خواندن برای محاسبه ضریب توافق هر دو گروه بین و درون مشاهده گر ریفلاکس گرید A بود.نتیجه گیریاگر چه طبقه بندی لوس آنجلس پیشرفت مهمی در گزارش بیماری ریفلاکس معدی- مروی است، بر پایه داده های تکرارپذیری این طبقه بندی ضعیف تا متوسط است. هیچ تفاوتی بین توافق متخصصین و دستیاران فوق تخصصی مشاهده نشد. کاپای درون مشاهده گر خانم ها بهتر گزارش شد اما میزان توافق بین آنها کمتر بود. علی رغم نواقص آماره کاپا و محدودیت های احتمالی کیفیت تصاویر ثابت، بازنگری سیستم لوس آنجلس پیشنهاد می شود.
کلید واژگان: توافق درون مشاهده گر، توافق بین مشاهده گر، آندوسکوپی، ریفلاکس معدی مروری، طبقه بندی لوس آنجلسBackgroundLos Angeles classification is widely adopted as a means of unifying endoscopic observation for GERD. We assessed the inter- and intra-observer variability of LA classification.Materials And MethodsTwo-hundred fifty-four still images of the lower esophagus taken by an expert endoscopist (RM) were randomly selected and presented to 9 gastroenterologists (2 females, 6 experts, 3 trainees). They were asked to report the images according to LA classification. After 2 weeks the images were re-ordered and the same people were asked to report them again. Kappa-statistics was calculated for intra- and inter-observer variability.ResultsMean kappa for intra-observer agreement was 0.54 for experts and 0.55 for trainees (p = NS). Mean intra-observer kappa was greater among females than males (0.70 vs 0.50 respectively, p=0.05). Mean inter-observer kappa was 0.20 and 0.31 for experts and trainees respectively (p = NS). Mean inter-observer weighted kappas were 0.25 and 0.07 (p = 0.007) for males and females respectively. Analyzing data for source of the discrepancy showed that the least reproducible reading was GERD-A both for intra- and inter-observer agreement calculations.ConclusionsAccording to our data, the LA classification, although a major advance in reporting GERD, has a poor to fair reproducibility. There was no difference between experts and trainees in using the LA classification. Females seem to be more consistent in their readings, but have less agreement with others. Despite the inherent short-comings of kappa statistics and the limitation caused by the possible quality of the still images, revision of the LA system seems to be advisable.Keywords: Inter observer agreement, Intra observer agreement, Endoscopy, GERD, LA classification -
زمینه و هدفحدود 3% از مردم جهان با ویروس هپاتیت C تماس داشته اند (1) و طی 10 سال گذشته شیوع هپاتیت C در ایران افزایش یافته است. (2)، شیوع هپاتیت C در زندانیان بیشتر از افراد غیر زندانی و در معتادان تزریقی بیشتر از معتادان غیر تزریقی می باشد. (4-7)، بی بندوباری جنسی و اعتیاد تزریقی به علت استفاده مکرر از سوزن مشترک خطر انتقال HCV را بالا می برد.
خطر عفونت با ویروس هپاتیت C رابطه مستقیم با طول زمان اعتیاد تزریقی دارد. (9)، هدف از این مطالعه تعیین شیوع هپاتیت C در زندانیان معتاد تزریقی و مقایسه با غیر زندانیان است.روش بررسیاین مطالعه مقطعی در فاصله مرداد 1380 تا بهمن 1381 بر روی معتادان مواد مخدر تزریقی (تزریق منظم حداقل برای مدت یک سال) داوطلب ساکن در دو زندان و سه مرکز ترک اعتیاد سرپایی در تهران انجام شد. پس از کسب رضایت، پرسشنامه برای هر یک از افراد تکمیل و 5 سی سی خون گرفته و در لوله فالکون ریخته شد. نمونه ها به آزمایشگاه منتقل و در دمای 8-2 درجه سانتی گراد ظرف مدت 5-2 ساعت نگهداری، سپس سرم آن جدا و در دمای منهای 70 درجه سانتی گراد نگهداری شد. آنتی بادی ضد ویروس هپاتیت(C (HCV Ab به روش ELISA1 نسل سوم (DIA، PRO، Italy) با حساسیت و ویژگی بالای 98% توسط یک تکنسین کنترل شد. برای آنالیز یافته ها از آزمون تصحیح فیشر، کای – دو و تجزیه و تحلیل چند متغیری استفاده شد.یافته ها467 نفر به این مطالعه وارد شدند که 346 نفر زندانی (74.1%) و 425 نفر مرد (91%) بودند. در مجموع 66% موارد آزموده شده HCV Ab مثبت بودند (287 مرد (67.5%)، 21 زن (50%)، P<0.02). HCV سرم مثبت در بین زندانیان (78.3% به 30.6%، P=0.001) و معتادان مواد مخدر تزریقی با دوره طولانی بیشتر بود (76.9% در افراد با سابقه تزریق بیش از 17 سال در مقایسه با افراد با سابقه تزریق کمتر از 9 سال: p=0.002) تجزیه و تحلیل متغیرهای گوناگون ارتباط بین HCV سرم مثبت با زندانی بودن (CI: 5.60-15.51 و OR=9.32) و طول دوره اعتیاد تزریقی به ازای هر سال (95% CI: 1.08-1.24 و OR=1.6) و استفاده از سرنگ مشترک (95% CI: 1.27-3.17 و OR=2.00) و جنس مرد (95% CI: 2.02-8.67 و OR=4.18) را نشان داد.نتیجه گیریHCV در میان معتادان مواد مخدر تزریقی زندانی شایعتر است. زندانی بودن یک عامل خطر مستقل است. بازگشت معتادان مواد مخدر تزریقی آلوده به جامعه می تواند یکی از منابع مهم HCV باشد. به کارگیری تدابیر موثر (آموزش گروه های پرخطر، توزیع سرنگ های استریل، تشخیص درمان معتادان مواد مخدر تزریقی آلوده) به منظور کاهش ریسک این معضل بهداشت عمومی از ضرورتهای مورد نیاز است.
کلید واژگان: هپاتیت C، معتادان مواد مخدر تزریقی، زندانیانGovaresh, Volume:10 Issue: 2, 2005, PP 80 -86BackgroundHepatitis C (HCV) is increasing worldwide including Iran. HCV is more prevalent among intravenous drug abusers (IDU), especially if imprisoned, mostly due to needle sharing. We determined the rate of HCV seropositivity among IDU prisoners and compared it with those of non prisoners.Materials And MethodsA cross-sectional survey was done on consenting IDU inhabiting two prisons and attending three rehabilitation centers in Tehran, Iran. A questionnaire was completed for each subject and 5mL blood drawn. The samples were kept at 2-8°C until the sera were separated and stored at -70°C. HCV Ab (ELISA 1, third generation, DIA. PRO, Italy) with a sensitivity and specificity of 98% was checked by a single technician. Chi-square, Fisher's exact test and multivariable analysis were used where appropriate.ResultsFour-hundred and sixty seven subjects [346 (74.1%) prisoners; 425 (91%) male] were enrolled. Overall 66% tested positive for HCV Ab [287 male (67.5%), 21 female (50%), p‹0.02]. HCV seropositivity was higher among prisoners (78.3% vs. 30.6%, p‹0.001) and older IDU (76.9% vs. 62.9%, p=0.002). Multivariable analysis showed association between HCV seropositivity and imprisonment (OR= 9.32, 95%CI: 5.60-15.51), sharing syringes (OR=2.00, 95%CI: 1.27-3.17), duration of intravenous drug use annually (OR=1.16, 95%CI: 1.08-1.24) and male sex (OR=4.18, 95%CI: 2.02- 8.67).ConclusionsHCV is rather common among IDU prisoners. Imprisonment is an independent risk factor. The infected IDU going back to the community may be an important source of HCV. Taking effective strategies (high risk group education, provision of sterile syringes, identification and treatment of infected IDU) to reduce the risk of this public health problem is needed urgently.Keywords: Hepatitis C virus_Intravenous drug users_Prisoners -
پیش زمینه و هدفمرگ و میر کودکان زیر یک سال که ناشی از فقر، گرسنگی، عدم آگاهی و اعمال سیاست های سلطه جویانه در بسیاری از کشورهای جهان است. از طرف دیگر، یکی از بهترین شاخص های ارزیابی سطح سلامت در جوامع می باشد که به عوامل مختلفی بستگی دارد. هدف از این مقاله بررسی اکولوژیک عوامل موثر بر میزان مرگ و میر کودکان زیر یک سال در سطح استان های کشور می باشد.مواد و روش هااطلاعات و داده ها، از طرح های بررسی شاخص های چندگانه زنان و کودکان در سال 1377، گزارش های مرکز آمار ایران از شاخص های جمعیتی در سال 2003، طرح هزینه و درآمد خانور در سال 1381، طرح بررسی سلامت و بیماری در ایران سال 1378 به دست آمده است. متغیر وابسته میزان مرگ و میر کودکان و متغیرهای مستقل میزان بی سوادی زنان 15-49 ساله، درصد سزارین، هزینه های معرفی خانوار، درصد شهرنشینی، بعد خانوار، درصد زنان شاغل برحسب 28 استان کشور است. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها، از روش آنالیز مسیری استفاده گردید که در آن اثر مستقیم، غیر مستقیم و کل متغیرها درمدل ساختاری برآورد شد.یافته هابر اساس ضرایب استاندارد شده، میزان بی سوادی زنان 49-15 ساله به عنوان مهمترین عامل، به میزان 0.816 واحد موجب افزایش مرگ و میر کودکان می گردد که بخشی از این اثر به طور غیر مستقیم و به میزان 0.347 از طریق شهرنشینی و درصد سزارین اعمال می شود. شاخص هزینه های مصرفی خانوار اثر کاهنده مستقیم به میزان -0.353 و درصد سزارین نیز همین اثر را به میزان -0.236 بر روی میزان مرگ و میرکودکان دارد درصد شهرنشینی تاثیر چندانی نشان نمی دهد.بحث و نتیجه گیریبی سوادی زنان از عوامل مهم است که کاهش میزان آن منجر به تغییر در نگرش زنان در استفاده بهینه از درآمد خانوار و هزینه کردن آن در مواد مصرفی خانوار می گردد و موجب افزایش کیفیت تغذیه مادران می شود. همچنین می تواند فرهنگ خانواده را در استفاده از خدمات بهداشتی با کیفیت بالا و خدمات شهری افزایش دهد که تعامل عوامل فوق منجر به کاهش میزان مرگ و میر کودکان می گرددکلید واژگان: میزان مرگ و میر، کودکان، آنالیز مسیری، مطالعه اکولوژیکی
-
زمینه و هدفکودکان و افراد عقب مانده ذهنی به دلیل وضعیت فیزیکی خاص خود نیازمند مراقبتهای ویژه دندانی می باشند. هدف از این مطالعه بررسی میزان DMFT این افراد و رابطه آن با سن، جنس، درجه عقب ماندگی و طریق رعایت بهداشت می باشد.روش بررسیاین مطالعه به صورت مقطعی به روش توصیفی بر روی 165 فرد معلول ذهنی و جمسمی 6-18 ساله 105) پسر و شصت دختر) که در شش مرکز دولتی و خصوصی تحت پوشش بهزیستی شهرهای بابل و بابلسر نگهداری می شوند انجام گردیده است. این افراد به سه گروه سنی 6-9، 10-14 و 15-18 سال تقسیم و پس از معاینه کلینیکی با آینه و سوند دندانپزشکی اطلاعات بدست آمده با استفاده از برنامه SPSS آنالیز آماری گردید.یافته هامیانگین کلی DMFT در افراد معلول 6-18 ساله مورد مطالعه برابر 2.92±2.31 می باشد. میانگین DMFT درگروه شش ساله برابر 1.21±0.54 و با افزایش در گروه 18 ساله به 5.02±5.46 می رسد. در جنس مذکر میانگینDMFT، 2.62±2.06 و در جنس مونث، 3.37±2.76 می باشد. در گروه آموزش پذیر میانگین DMFT برابر 2.88±3.94 در گروه تربیت پذیر 3.20±2.57 و در گروه پناهگاهی 1.54±1.06 است.نتیجه گیریمیانگین DMFT در افراد عقب مانده مورد بررسی مشابه افراد سالم و همسن می باشد. میانگین DMFT در این افراد با افزایش سن بالا می رود و در جنس مونث از میزان بالاتری برخوردار است. با افزایش درجه معلولیت، DMFT کاهش می یابد و بالاخره سطح مراقبتهای بهداشتی این افراد پایین می باشد.
کلید واژگان: عقب افتادگی ذهنی، پوسیدگیهای دندانی، سلامت دهان -
مقدمهاخیرا مطالعات زیادی جهت تعیین عوامل خطر گاستریت ناشی از عفونت هلیکوباکترپیلوری صورت گرفته است. این مطالعات برای فهم بهتر مراحل ابتدایی کارسینوژنز سرطان معده بسیار مفید هستند. در مقاله حاضر، ما وسعت و توپوگرافی گاستریت مزمن را در جمعیت ساکن در یک منطقه پرخطر از نظر میزان بروز سرطان کاردیای معده مورد بررسی قرار داده و نقش هلیکوباکترپیلوری، شاخص خطر سرطان معده و سن را در پاتوژنز آن ارزیابی کردیم.مواد و روش هاطی یک مطالعه آندوسکوپیک مبتنی بر جمعیت، 508 نفر از ساکنان بالای چهل سال شهری و روستایی شهرستان مشکین شهر از استان اردبیل وارد مطالعه شدند. تمامی افراد پس از تفهیم و توجیه کافی از اهداف مطالعه و امضای رضایتنامه کتبی تحت معاینه آندوسکوپی دستگاه گوارش فوقانی قرار گرفتند. حداقل یک بیوپسی از مناطق استاندارد ششگانه معده افراد شرکت کننده در مطالعه برداشته شد (سه ناحیه از آنتر (ناحیه 1، 2 و 3)، دو ناحیه از تنه (نواحی 4 و 5) و یک ناحیه از کاردیا (ناحیه 6)). شدت و فعالیت گاستریت، اسکور ترکیبی التهاب و وضعیت عفونت هلیکوباکترپیلوری در تمام نمونه های بیوپسی براساس آخرین ویرایش سیستم طبقه بندی گاستریت سیدنی اندازه گیری شدند و تاثیر هلیکوباکترپیلوری، سن، جنس و محل سکونت بر روی میانگین شدت، فعالیت و اسکور ترکیبی التهاب به تفکیک هر ناحیه بیوپسی مورد ارزیابی واقع گردید.
یافته هاکلا 508 داوطلب با میانگین سنی 11.3±54.6 سال وارد مطالعه شدند. 234 نفر (46.1%) مرد و 274 (53.9%) زن بودند. براساس معیار هیستولوژیک 80.5% افراد هلیکوباکترپیلوری مثبت بودند. میانگین اسکور فعالیت غیر از ناحیه 5 در تمام نواحی، در افراد دارای هلیکوباکترپیلوری بیشتر از افراد بدون عفونت بود (P<0.01). میانگین اسکور ترکیبی التهاب در تمام نواحی در افراد آلوده بیشتر از افراد غیر آلوده بود (P<0.01). در 44% افراد آلوده، میانگین اسکور ترکیبی التهاب تنه بیشتر و یا حداقل برابر آنتر معده ارزیابی شد. همچنین در 54% افراد آلوده، میانگین اسکور ترکیبی التهاب ناحیه کاردیا بیشتر یا برابر آنتر معده بود. سن ارتباط معکوس و معنی داری (P<0.01) با اسکور ترکیبی ناحیه آنتر نشان می داد. این ارتباط در کاردیا مثبت و قویتر بود.
نتیجه گیری و توصیه ها: هلیکوباکترپیلوری عامل اصلی فعالیت گاستریت در تمام نواحی معده می باشد. این تاثیر در آنتر و کاردیا بسیار قوی می باشد. بنظر می رسد التهاب مزمن و ممتد مخاط کاردیا در سنین بالا زمینه ساز پیدایش سرطان کاردیای معده در این منطقه باشد.
-
مقدمهادغام آموزش پزشکی از سال 1364 در وزارت بهداری سابق با هدف دستیابی به خودکفایی در زمینه آموزش پزشکی و برآورده نمودن نیازهای جامعه به خدمات بهداشتی و درمانی صورت گرفت که همواره با موافقین و مخالفینی مواجه بوده است. باتوجه به تشدید این نقطه نظرات متفاوت در سال 1381 در این مطالعه به ارزیابی نگرش صاحبنظران دانشگاهی در زمینه نکات مثبت و منفی ادغام آموزش پزشکی در بهداشت و درمان پرداخته ایم.
مواد و روش هااین مطالعه بطور مقطعی و با استفاده از پرسشنامه ای که سوالات آن در یک فرآیند کیفی طراحی و در 556 نفر از اعضای هیات علمی و مدیران ده دانشگاه علوم پزشکی که بطور تصادفی انتخاب شده بودند صورت گرفت.یافته هااکثریت افراد مورد بررسی ضمن موافقت با ارتباط بین ادغام و برخی دستاوردهای موجود مانند ایجاد نظام مراقبت و بهبود شاخص های بهداشتی، اعتقاد داشته اند که کیفیت آموزش پزشکی نسبت به قبل از ادغام افت کرده است. همچنین اکثریت افراد مورد مطالعه اظهار نموده اند که الحاق مجدد آموزش پزشکی به وزارت علوم موجب بروز مشکلات فراوان گردیده و وزارتخانه مذکور آمادگی الحاق مجدد را ندارد. لیکن علیرغم نظرات فوق 46% از افراد مورد بررسی معتقد به الحاق مجدد آموزش پزشکی به وزارت علوم بوده و 40.7% با این نظر مخالف و 13.3% بی نظر بوده اند.
نتیجه گیری و توصیه ها: توافق نظر عمده ای بین صاحبنظران مورد مطالعه در رابطه با نتایج مثبت و منفی ادغام وجود ندارد. همچنین افت کیفیت آموزش پزشکی که به اعتقاد بسیاری در این دوره رخ داده است عمدتا بر اثر عوامل دیگر بوده و ارتباطی با اصل ادغام نداشته است. لذا بنظر می رسد در ارزیابی نتایج مثبت و منفی ادغام توجه به عوامل دیگر و راهکارهای برخورد با این عوامل الزامی است.
-
با توجه به شواهدی که نشان می دهد تقاضای بیماران برای دسترسی به خدمات طب تکمیلی و روی آوردن پزشکان به استفاده از این روش ها در سطح جهان و از جمله ایران روبه افزایش بوده است، جهت ساماندهی به این فعالیت ها داشتن اطلاعاتی در مورد میزان آشنایی، چگونگی نگرش و عملکرد پزشکان عمومی در خصوص این روش ها یک اولویت به نظر می رسید. به این منظور مطالعه ای با حضور 339 نفر از پزشکان عمومی در تهران و با استفاده از پرسشنامه طراحی و اجرا شد. بررسی انجام شده نشان می دهد 9/84 درصد پزشکان معتقدند که این روش ها در سال های اخیر بیش از گذشته مورد توجه و به کارگیری قرار گرفته و به ترتیب طب گیاهی، حجامت و طب سوزنی رایج ترین شیوه های متداول در کشور است. در مجموع پزشکان نسبت به اثرات مفید پاره ای از این مکاتب و لزوم وجود دوره های آموزشی نظر مساعد دارند و ضمن تاکید بر لزوم وجود نظارت کافی بر استفاده از این روش ها با انجام آنها توسط افراد غیر پزشک به شدت مخالفند. حداقل 9/9 درصد پزشکان در عمل از یک یا بیش از یک روش طب تکمیلی استفاده می کردند و 24 درصد آنها طی 6 ماه گذشته بیمارانی را برای درمان به این درمان گران ارجاع نموده بودند. با این وجود میزان اطلاعات اکثر پزشکان در مورد اغلب روش های رایج موجود بسیار محدود است.
کلید واژگان: پزشک عمومی، پزشکی جایگزین، پزشکی تکمیلی، عملکرد، نگرش، آگاهیPayesh Journal, Volume:2 Issue: 3, 2003, PP 169 -177Objective(s)To investigate about knowledge, attitudes and practice among general practitioners m Tehran, Iran. Material &
MethodsUsing a short questionnaire 339 physicians were entered into the study. The subjects were approached during the 13 compulsatory postgraduate courses.
ResultsThe study findings indicate that 84.9% of general practitioners believe that the use of alternative therapies is mounting yearly and herbal medicine, cupping and acupuncture (respectively) are the most common methods being used. There were at least 9.9% of physicians using one or more methods of complementary medicine in practice and 24% of them had referred their patients to alternative therapist during the last 6 months. The knowledge of the majority of general practitioners about the most of the common procedures was very limited. Physicians besides having emphasis on supervision of such activities, disagree strongly with these methods being performed by non-physicians.
ConclusionOverall physicians had positive attitudes toward usefulness of complementary methods. However, there is need to improve their knowledge on the topic.
Keywords: Complementary medicine, Alternative medicine, General practitioners, knowledge, attitude, practice -
در این مطالعه پایش به شیوه «خود ارزیابی» در برنامه مراقبت مادران باردار (که بر اساس نگرش به کیفیت خدمات از دیدگاه گیرندگان خدمت طراحی شده) با «پایش (نظارت) معمول» مقایسه شده است.
برای مقایسه خودارزیابی و نظارت معمول، ابتدا هشت مرکز بهداشتی- درمانی شهری با روش «تخصیص تصادفی طبقه بندی شده» به دو دسته تحت مداخله «خودارزیابی» و مقایسه که «نظارت معمول» در آنها صورت می پذیرفت (به ترتیب سه و پنج مرکز) تقسیم شدند. در شیوه خودارزیابی، عمده مشکلات کشف شده کمبود وسایل و مواد، نقص های فضای فیزیکی و مواد آموزشی بود، در حالی که نظارت های معمول بیشتر به فرایندهای اداری، نقص های مربوط به وسایل و امکانات و نهایتا توصیه های کلی مرتبط به ارایه خدمات (مانند پایین بودن کیفیت مراقبت) پرداخته بودند. در مقایسه با پایش معمول، خودارزیابی از عمق بیشتری در بررسی خدمات از بعد فنی و رعایت حقوق مراجعه کنندگان برخوردار است. علی رغم گذشت مدت کمی از خودارزیابی در مراکز تحت مداخله نسبت به مراکز مقایسه، نگرش کارکنان نسبت به روابط با یکدیگر (P=0.05) و رضایت کلی آنان از شرایط کار (P=0.04) ارتقا یافته بود که به نظر می رسد مربوط به اثرات کار گروهی باشد. در پایان می توان نتیجه گرفت که «خود ارزیابی» بر مشارکت کارکنان و نگرش آنها به گیرندگان خدمت، خلاقیت در جهت رفع مشکلات و نهایتا بر نتیجه ارزیابی کیفیت ارایه خدمات موثر بوده است. لیکن بر اساس نکات ابراز شده توسط کارکنان مراکز تحت مداخله، نکته مهم همخوانی و پشتیبانی سطوح بالاتر از این فعالیت است و در غیر این صورت تغییرات ایجاد شده پس از مدتی بی اثر خواهند شد.کلید واژگان: کیفیت، تحقیقات ارایه خدمات، کارآمازیی میدانی، مراقبت از مادران باردارPayesh Journal, Volume:2 Issue: 1, 2003, PP 29 -37Objective(s)Quality assessment based on client oriented approach is one of the most effective methods in improving efficacy of services. The "Self-assessment" consists of four monitoring tools including "service assessment, client flow analysis, client exit interview and plan of action"; and can be performed by staff group forming in Service Delivery Points (SDPs). The main objective of the present study was to compare "Self-assessment" with "Routine supervision". Material &
MethodsEight urban SDPs have been allocated (by stratified random allocation) to the "Self-assessment" and "Routine supervision" groups, which had three and five SDPs, respectively. The following variables have been determined for comparison of two methods after one round of the Self-assessment: 1) monitoring performance by finding problems in SDP 2) job satisfaction of staff 3) staff attitudes towards their job 4) staff practice. Difference of pre and post intervention data of two groups have been compared by Man Whitney and t-test.
ResultsMost frequent problems which have been picked up by the Self-assessment were deficiencies in materials and instruments, problems in physical structure of SDPs and educational materials. In the other hand problems that raised by "Routine supervision" were usual administrational issue, deficiencies in materials and instruments, and finally roughly suggestions regarding service delivery, e.g. low quality of care. The Self-assessment had more in-depth approach in evaluation of technical aspects of services and client rights than routine supervision. In addition, although this was a short term evaluation, Self-assessment showed regarding staff attitudes towards relations with their colleagues (P=0.05) and their overall satisfaction (P=0.04). It seems that these effects were contributed by team forming in SDPs.
ConclusionThe Self-assessment affects staff participation, their attitudes towards client rights, innovation for problem solving and finally results in quality improvement. The important point is coordination and supportive role of central levels with this activity; otherwise its impact would be diminished after afew rounds.
Keywords: Quality, Service research, Field trial, Maternal care -
در سالیان اخیر در تعریف کیفیت ارایه خدمات، به حقوق «ارایه دهندگان خدمت» و حقوق «گیرندگان خدمت» توجه ویژه ای شده است. همگام با این تعریف از کیفیت، انتظار می رود که شیوه پایش و ارزشیابی خدمات نیز متناسب با آن طراحی شوند. هدف این مقاله، معرفی شیوه ای از «پایش» است که با تعاریف مشتری گرایانه کیفیت انطباق داشته باشد. در مرحله اول از این مطالعه، ابزارهای «پایش»، بر اساس روش Client Oriented Provider Efficient (COPE) طراحی شدند. این ابزار ها به شیوه «خود ارزیابی» در گروه هایی متشکل از کارکنان، قابل استفاده هستند. در مرحله دوم، طریقه استفاده از این ابزار ها به کارکنان چهار مرکز بهداشتی- درمانی شهرستان سمنان آموزش داده شده و میزان آموزش پذیری و قابلیت اجرایی این ابزار ها از نظر کارکنان (42 نمونه) مورد بررسی قرار گرفت. بیش از 5/87 درصد از کارکنان (فاصله اطمینان 95 درصد: 8/75 تا 9/99) با استفاده از این روش موافق بوده و نکات مثبت ذکر شده بیش از نکات منفی بود. مطابق دستاورد این مطالعه، جهت افزایش قابلیت اجرایی این شیوه، به طور همزمان نیاز به برنامه ریزی جهت ارتقای فرهنگ سازمانی و بستر سازی برای فعالیت های مشارکتی در مراکز است. همچنین جهت استقرار و بقای این شیوه نوین در نظام سلامت و توسعه آن به تمامی برنامه ها و توسعه آن به سایر سطوح نظام شبکه، به مطالعات گسترده تری نیاز است.
کلید واژگان: تحقیق در زمینه خدمات سلامتی، کیفیت، نگرش گیرنده خدمات، پایش خدمات، خودارزیابیPayesh Journal, Volume:2 Issue: 1, 2003, PP 23 -30Objective(s)Client-oriented approach has been recently introduced to health services as a basis for quality improvement. The main purpose of the study was to adapt a method for development of a monitoring tools called "Self - assessment". In addition, staff opinions regarding simplicity, feasibility and workload have been investigated as part of a comprehensive assessment of this monitoring tool. Material &
MethodsThe first step for development of this monitoring tool was to consider quality elements in each health program based on client oriented and provider efficient approach. Then, preceding quality elements were used for developing a monitoring tool. This monitoring tool, i.e. Self- assessment, is focuses on assessment of activities by providers themselves. In addition, without any predetermined investigations; it can motivate staff for efficient service delivery by team building in health center. For assessment, four urban health centers were selected for intervention in Semnan. Three days workshop was hold for each center. The tutors in one center were authors and in the remaining centers were district staff. Data were obtained from 42 staff in health centers by open and ended questionnaires.
ResultsIn three centers, which workshops were conducted by district staff, 87.5% (95% CI: 75.8 - 99.9) of staff agreed with "Self - assessment" model. The mean Point of weaknesses and strengths were 0.5 and 3.4, respectively. After a few rounds of "Self - assessment" comparing the results between centers having more versus less experties indicated that coordination with upper managerial level is crucial.
ConclusionThe "Self - assessment" monitoring method is highly focused on monitoring process and structural dimensions of quality. Looking for measuring outcomes must be considered as an essential part of a comprehensive assessment. Further evaluation of "Self - assessment" not only in comparison to other monitoring tools, e.g. "Routine supervision", but also long term effect is highly recommended before any wider implementation of this newly developed tool.
Keywords: Health service research, Quality, Client oriented approach, Monitoring
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.