سیمین شمسی میمندی
-
مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی کردستان، سال بیست و دوم شماره 6 (پیاپی 92، بهمن و اسفند 1396)، صص 111 -116زمینه و هدفHobnail hemangioma (تارگتوئید هموسیدروتیک همانژیوما) تومور عروقی خوش خیم می باشد که معمولا به صورت ضایعه پاپولی با هاله اکیموتیک در اطراف مشخص می شود. ضایعه معمولا در افراد بالغ جوان دیده می شود و شایع ترین محل ضایعات اندامها است. ضایعات در مرد و زن به صورت مساوی دیده می شود. این تومور عروقی در سراسر جهان نادر می باشد و تاکنون تنها یک مورد از آن در ایران گزارش شده است. دراین مقاله دومین مورد از این بیماری گزارش می شود.
معرفی بیمار: بیمار پسری هشت ساله می باشد که با ایجاد ضایعه پاپول بدون علامت قرمز با نمای تارگت و اندازه 8 میلیمتر در ناحیه ساق پا از حدود 5 سال قبل مراجعه کرد و ضایعه به طور کامل برداشته شد.در بررسی بافت شناسی فضاهای عروقی گشاد پوشیده شده توسط سلولهای برجسته به داخل عروق در درم سطحی همراه با عروق باریکتر در درم عمقی گزارش شد که با تشخیص تارگتوئید هموسیدروتیک همانژیوما مطابقت داشت.در پیگیری صورت گرفته به مدت سه سال ضایعه عود نداشت.نتیجه گیریافتراق تارگتوئید هموسیدروتیک همانژیوما از ضایعات بدخیم پوستی مانند ملانوم،کاپوزی سارکوماو آنژیوسارکوما ضروری می باشد.بنابراین شناخت تابلوی بالینی و بافت شناسی آن می تواند از اقدامات تهاجمی غیر ضروری جلوگیری کند.کلید واژگان: تارگتوئید هموسیدروتیک همانژیوما، hobnail همانژیوماScientific Journal of Kurdistan University of Medical Sciences, Volume:22 Issue: 6, 2018, PP 111 -116Background And AimHobnail hemangioma ( targetoid hemosiderotic hemangioma( is a benign vascular tumor that is usually characterized as a papule with an ecchymotic halo on the periphery. It is usually seen in young adults and most commonly affects limbs. The lesion is seen equally in both sexes. This vascular tumor is rare in the world and, according to our acknowledge, only one case has been reported in Iran. In this case report, we described the second case of targetoid hemosiderotic hemangioma.
Material andMethodsThe patient is an 8 years old boy with a targetoid asymptomatic red popular lesion on his lower leg from 5 years ago .The lesion was completely excised. Skin biopsy showed dilated vascular spaces with hobnail endothelial cells in the superficial dermis accompanied with narrower vessels in the deep dermis which was compatible with targetoid hemosiderotic hemangioma. In a follow up period of three years the lesion did not recur.ConclusionDistinction between targetoid hemosiderotic hemangioma and malignant skin lesions such as melanoma, Kaposi sarcoma and angiosarcoma is necessary. Thus, knowledge of clinical picture and pathology of this lesion can prevent unnecessary aggressive procedures.Keywords: Targetoid hemosiderotic hemangioma, Hobnail hemangioma -
زمینه و هدفآکنه ولگاریس بیماری مزمن التهابی فولیکول مو است. ترکیبات رتینوئید موضعی خط اول درمان آکنه می باشند. جذب سیستمیک و تحریک موضعی پوست مانند قرمزی، خارش و پوسته ریزی از عوارض جانبی این داروها می باشند. در این مطالعه به بررسی اثربخشی ژل نیوزومی ایزوترتینوئین 05/0% و ژل آداپالن 1/0% می پردازیم.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، 144 بیمار مبتلا به آکنه ولگاریس خفیف تا متوسط بین سنین 15 تا 30 سال وارد شدند. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه A (ژل نیوزومی ایزوترتینوئین 05/0%) و B (ژل آداپالن 1/0%) قرار گرفته و ازنظر درصد بهبودی، کاهش تعداد ضایعات التهابی و غیرالتهابی و عوارض جانبی در هفته های 2، 4، 8 و 12 پیگیری شدند.یافته هادرصد بهبودی ضایعات کومدونی و التهابی در پایان مطالعه در گروه ایزوترتینوئین نیوزومی به ترتیب 68% و 79% بود (در مقابل 65% و 76% در گروه آداپالن) که ازنظر آماری معنی دار نبود. کاهش تعداد ضایعات التهابی و غیرالتهابی آکنه در پایان دوره ی درمانی به طور معنی داری در گروه ایزوترتینوئین نیوزومی بیشتر از گروه آداپالن بود (001/0>P). هم چنین عارضه ی جانبی قرمزی پوست در گروه آداپالن به طور معنی داری بیشتر از ایزوترتینوئین نیوزومی مشاهده شد (001/0>P).نتیجه گیریاستفاده از ژل نیوزومی ایزوترتینوئین با بهبودی بیشتر و عوارض جانبی کمتری نسبت به درمان با ژل آداپالن بود.کلید واژگان: آکنه ولگاریس، ایزوترتینوئین نیوزومی، آداپالنBackground And AimAcne vulgaris is a chronic inflammatory disease of the pilosebaceous unit. Retinoids are used as the first line therapy in acne. Systemic absorption and skin irritation including redness, pruritus and exfoliation are some of their side effects. In this study we compared the efficacy of isotretinoin 0.05% niosomal gel versus adapalen 0.1% gel in treatment of acne vulgaris.MethodsIn this randomized double blind clinical trial, 144 patients with mild to moderate acne vulgaris aged from 15 to 30 years were enrolled. The patients were randomly allocated into two groups of A, whom were treated with isotretinoin 0.05% niosomal gel and B whom were treated with adapalen 0.1% gel. The patients were evaluated for clinical reponse, decrease in the number of inflammatory and non-inflammatory lesions and side effects after 2, 4, 8, and 12 weeks of the initiation of treatment.ResultsAt the end of the study the clinical responses of comedones and inflammatory lesions in isotretinoin 0.05% niosomal gel group were 68% and 79%, in comparison with 65% and 76% in the adapalen gel group, respectively. The differences were not statistically significant. At the end of the treatment period more decrease in number of inflammatory and non-inflammatory lesions were seen in group A patients (niosomal isotretinoin) than group B (adapalen 0.1% gel) (PConclusionIsotretinoin 0.05% niosomal gel has less side effects and more efficacy in the treatment of mild to moderate acne vulgaris in comparison with adapalen 0.1% gel.Keywords: acne vulgaris, niosomal isotretinoin, adapalen -
هدفواکنش های پوستی لیکنوئید گروهی از بیماری های پوست با شواهد آسیب لایه ی بازال اپی درم و ارتشاح سلول های التهابی در درم پاپیلاری می باشند. در این مطالعه تغییرات بالینی آسیب شناختی بیماری های پوستی با واکنش لیکنوئید را مورد بررسی قرار گرفت.
روش اجرا: در این مطالعه ی مقطعی و گذشته نگر، نمونه ی بافت شناسی 118 بیمار با تشخیص واکنش لیکنوئید پوست ازنظر تغییرات بافت شناسی پوست و مشخصات بالینی مانند سن، جنس و محل ضایعات مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها4/53% بیماران زن بودند و میانگین سنی بیماران 37/17±9/39 سال بود. میانگین مدت زمان ابتلا 3/14±82/21 ماه بود. شایع ترین محل درگیری اندام فوقانی (24%) بود. شایع ترین یافته ی بافت شناسی مشاهده شده در درم و اپی درم به ترتیب دژنرسانس آبکی لایه ی بازال (9/89%) و ارتشاح غالب لنفوسیتی (5/85%) بود. شایع ترین سلول التهابی در درم لنفوسیت بود. اجسام کولوئید و ملانوفاژ به ترتیب در 2/60% و 78% موارد مشاهده شد.نتیجه گیریبررسی بافت شناسی می تواند در افتراق بیماری های پوستی با واکنش لیکنوئید در مواردی که در تشخیص بالینی تردیدی وجود دارد کمک کننده باشد.کلید واژگان: واکنش لیکنوئید پوستی، تغییرات کلینیکو پاتولوژیکالBackground And AimLichenoid tissue reactions are a group of skin diseases with hydropic degeneration of the basal cell layer and inflammatory infiltrations in papillary dermis. The aim of this study was to investigate the clinicopathological features of skin diseases with lichenoid tissue reaction.MethodsThis retrospective cross-sectional study was conducted on 118 cases with lichenoid tissue reactions. Pathological and clinical features such as age, sex, location of the lesions were evaluated.Results53.4% of the patients were female. Mean age of the patients was 39.9±17.37 years. Mean duration of the disease was 21.82±14.3 months. The most common site of involvement was upper limb (24%). The most frequent histopathological findings in epidermis and dermis were hydropic degeneration of the basal cell layer and papillary lymphocytic infiltration (89.9%, 85.5%, respectively). Lymphocytes were the most frequent inflammatory cells in dermis. Colloid bodies and melanin incontinency also were seen in 60.2% and 78% of cases, respectively.ConclusionPathological evaluation can be helpful in differentiating skin disease with lichenoid tissue reactions, if there is a doubt in clinical diagnosis.Keywords: lichenoid reaction, clinicopathological correlation, lichen planus -
زمینه و هدفملاسما یک اختلال رنگ دانه ای شایع و اکتسابی است که با ایجاد ضایعات هیپرپیگمانته در نواحی در معرض آفتاب، به خصوص در ناحیه ی صورت می گردد. این مطالعه با هدف مقایسه ی اثربخشی کرم 4% عصاره ی شیرین بیان تهیه شده با فناوری نانو با دارونما در مبتلایان به ملاسما انجام شد.
روش اجرا: این کارآزمایی بالینی تصادفی شده، دوسوکور و دارای گروه شاهد دارونما، روی 44 بیمار زن مراجعه کننده به درمانگاه پوست بیمارستان آموزشی درمانی افضلی پور کرمان که تشخیص بالینی ملاسما برای آن ها داده شده بود، انجام گرفت. شاخص تغییریافته وسعت و شدت ملاسما (Modified Melasma Area and Severity Index [MMASI]) در هر گروه در شروع درمان و هفته های 4، 8 و 12 تعیین و اثربخشی مداخلات در چهار گروه پاسخ کامل، پاسخ قابل توجه، پاسخ نسبی و عدم پاسخ طبقه بندی شد.یافته هاچهل بیمار زن مبتلا به ملاسما وارد مطالعه شدند و درمان را تا پایان ادامه دادند. میانگین و انحراف معیار (MMASI) در گروه مداخله از (7/2±03/11) به (6/0±41/1) و در گروه کنترل از (9/2±25/11) به (2/1±37/2) در پایان هفته ی دوازدهم کاهش یافت (0/001>P).نتیجه گیریعصاره ی شیرین بیان می تواند به عنوان یک عامل روشن کننده ی پوست با حداقل اثرات ناخواسته در درمان بیماری ملاسما مورد استفاده قرار گیرد. حامل های میکرو/ نانوذرات لیپیدی جامد با ارائه ی خواص منحصربه فرد ازجمله اندازه ی کوچک، سطح تماس بیشتر، بارگیری حجم زیادی از دارو و فعل و انفعال بهتر در واکنش های دارویی عملکرد دارو را بهبود بخشند.کلید واژگان: ملاسما، عصاره ی شیرین بیان، کارآزمایی بالینی، نانوذرات لیپیدی جامدBackground And AimMelasma is a common acquired disorder characterized by symmetric, hyperpigmented patches with an irregular outline, occurring most commonly on the face. The goal of this study was to evaluate the efficacy of a cream containing 4% licorice extract with a novel formulation based on solid lipid nanoparticles technology in the treatment of melasma. To the best of our knowledge, it is the first study designed to investigate the efficacy of this novel formulation in the treatment of melasma all over the world.MethodsIn this randomized, double-blind, placebo-controlled clinical trial, 44 women with clinical diagnosis of melasma referred to the Afzalipour hospital dermatology clinic were randomly allocated into two treatment groups of equal size. All the patients were interviewed and examined every four weeks during the trial and their Modified Melasma Area and Severity Index (MMASI) score were evaluated at 4, 8 and 12 weeks. The efficacy of the interventions were classified in four levels: complete response, significant response, partial response and no response.ResultsForty patients were enrolled in the study. At the end of the study (12 weeks), mean± standard deviation of MMASI score changed from 11.03±2.7 to 1.41±0.6 in the intervention group and from 11.25±2.9 to 2.37±1.2 in the placebo group, respectively (PConclusionLicorice extract can be used as a skin-lightening agent with minimal side effect in the treatment of melasma. Nano/micro solid lipid particles are used as carriers with unique properties like size, surface electrical bar. Moreover, a large amount of the drug might be loaded to increase the efficacy and decrease the adverse events.Keywords: melasma, licorice extract, clinical trial, solid lipid nanoparticles -
زمینه و هدفآلوپسی آندروژنتیک از شایعترین انواع ریزش مو در آقایان می باشد. در حال حاضر تنها داروی موضعی مورد تایید توسط سازمان غذا و داروی آمریکا برای آلوپسیآندروژنتیک، مینوکسیدیل می باشد. به هر صورت، اثربخشی این دارو به دلیل نفوذ کم پوستی، محدود است. با توجه به اینکه سیستمهای دارورسانی مانند لیپوزومها و نیوزومها اثربخشی بیشتر و عوارض جانبی کمتری دارند، این مطالعه به منظور مقایسهی اثربخشی محلول موضعی مینوکسیدیل نیوزومال 2.5% با محلول موضعی متداول مینوکسیدیل %2.5 صورت گرفته است.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی، تصادفی دارای گروه شاهد دوسوکور، 90 بیمار مذکر که براساس معیارهای Hamilton مبتلا به آلوپسی آندروژنتیک بودند، وارد مطالعه شدند. بیماران ازنظر پاسخ به درمان براساس ارزیابی پزشک (با درماتوسکوپ) و خودارزیابی بیمار در هر یک از دو گروه به مدت 6 ماه به صورت ماهانه موردپیگیری قرار گرفتند.یافته هاهشتاد و هشت نفر از شرکت کنندگان مطالعه را به پایان رساندند. میانگین تعداد موی افزایشیافته در گروه نیوزومال 28.18±11.00 و در گروه مینوکسیدیل متداول 5.23±14.22 در طول دوره ی درمان بود (P<0.001). در ارزیابی میانگین پاسخ به درمان توسط بیمار در گروه نیوزومال 8.72±5.03 و در گروه مینوکسیدیل متداول 3.33±2.67 بود که بهطور معنی داری رضایت بیشتر بیماران را نشان می دهد (P=0.001). دو بیمار در گروه مینوکسیدیل نیوزومال به دلیل قرمزی و خارش ناشی از مصرف دارو از مطالعه خارج شدند.نتیجه گیریبا توجه به نتایج این مطالعه، مینوکسیدیل نیوزومال ازنظر آماری بهطور معنی داری باعث پاسخ درمانی بهتری نسبت به محلول متداول مینوکسیدیل شد. بنابراین ممکن است استفاده از این ترکیب جدید دارویی برای درمان آلوپسی آندروژنتیک توصیه می گردد.
کلید واژگان: آلوپسی آندروژنتیک، مینوکسیدیل، نیوزومالBackground And AimAndrogenetic alopecia (AGA) is the most common type of alopecia in men. Currently، minoxidil is the only topical drug which has been approved by FDA for the treatment of AGA. However، its efficacy is restricted because of its low skin penetration. Since vesicular systems such as liposomes and niosomes have higher efficacy and lower adverse effects، this study was conducted to compare the efficacy of topical niosomal minoxidil with conventional minoxidil in the treatment of AGA.MethodsThis study was a randomized، controlled double-blind clinical trial. Ninety male patients with AGA according to Hamilton criteria were enrolled into this trial. The participants applied the interversion to which they were allocated twice a day، and were evaluated monthly for 6 months by a physician and patients self-assessments.ResultsEighty-eight patients completed the trial. Mean increased hair count in niosomal minoxidil group and conventional minoxidil group in the last visit were 28. 18±11. 00 and 14. 22±5. 23، respectively (P<0. 001). Moreover، evaluation of treatment response according to the patients self-assessments were 8. 72±5. 03 and 3. 33±2. 67 in niosomal and conventional minoxidil، respectively، which revealed more satisfaction in niosomal group (P=0. 001). With the exception of two cases in niosomal minoxidil group whom were withdraw due to scalp itching and erthema no other adverse effect was observed in either group.ConclusionIn the present study، application of topical niosomal minoxidil revealed an increase in the hair count in comparison with conventional minoxidil solution. Application of this new formulation for the treatment of AGA may be recommended.Keywords: androgenetic alopecia, minoxidil, niosomal -
مقدمه و هدفزگیل، بیماری ویروسی شایع بافت های اپی تلیال، توسط ویروس پاپیلومای انسانی (human papilloma virus [HPV]) ایجاد می شود. برای افزایش اثربخشی و کاهش عوارض درمان، روش های مختلف درمان را با هم استفاده می کنند که یکی از آن ها استفاده از کرایوتراپی به همراه کانتاریدین است. نظر به این که کانتاریدین درد و اسکار کمتری برجای می گذارد، بر آن شدیم تا در قالب یک کارآزمایی بالینی بین این روش درمانی و کرایوتراپی به همراه دارونما، ازنظر تعداد جلسات درمان و میزان عوارض مقایسه ای انجام دهیم.
روش اجرا: در این کارآزمایی بالینی دوسو کور، 110 بیمار مبتلا به زگیل معمولی، به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. محلول کانتاریدین 7/0% (Canthacur) به عنوان دارو و محلول flexible collodion به عنوان دارونما در دو ظرف مشابه بعد از انجام کرایوتراپی به صورت موضعی به کار برده شدند. سپس بیماران ازنظر میزان بهبودی، تعداد جلسات درمان، فراوانی عوارض و عود ضایعات، پی گیری شدند.یافته هامیزان بهبودی در هر دو گروه 100% بود. در گروه کانتاریدین، میانگین تعداد جلسات درمان، 4/3 و در گروه شاهد 7/4 بود (001/0>P). بروز عارضه ی هیپرپیگمانتاسیون در گروه مطالعه بیشتر از گروه شاهد بود (1/29% در برابر 9/10% و 017/0=P). بروز عارضه ی اسکار آتروفیک در گروه مورد مطالعه کمتر از گروه شاهد بود (1/9% در برابر 1/29%). در مورد سایر عوارض و میزان عود پس از درمان، تفاوت معناداری در دو گروه یافت نشد.نتیجه گیریاستفاده ی هم زمان از کانتاریدین و کرایوتراپی در کاهش تعداد جلسات درمان و عوارضی مثل اسکار آتروفیک موثر است ولی باعث افزایش عارضه ی هیپرپیگمانتاسیون می شود. هم چنین در بروز عوارض دیگر و کاهش میزان عود بیماری بی تاثیر است.
کلید واژگان: زگیل معمولی، کرایوتراپی، کانتاریدینBackground And AimCommon wart is a viral infection of epithelial tissues caused by human papiloma virus (HPV). In order to increase the efficacy and concurrent reduction of complications، different types of combination therapies have been recommended. One of them is the combination of cryotherapy with cantharidin. As cantharidin causes little pain and leaves small scars، we decided to design and conduct a randomized، controlled trial to investigate the efficacy of combined cryotherapy and topical cantharidin versus cryotherapy and a topical placebo. The mean number of the treatment sessions and complications of treatments were also compared between the two groups.MethodsThis study was a randomized، controlled double blind clinical trial in which 110 patients with verruca vulgaris were randomly allocated into two groups. After cryotherapy in both groups، topical lotion of cantharidin 0. 7% (Canthacur) and flexible collodion as placebo were applied topically in the intervention and control groups، respectively. Patients were followed for healing rates، complications and recurrence of the lesions.ResultsThe healing rates of lesions in both groups were 100%. The mean number of treatment sessions in the intervention and control groups were 3. 4 and 4. 7، respectively (P<0. 001). The incidence of hyperpigmentation in the intervention and control group were 29. 1% and 10. 9%، respectively (P=0. 017). Atrophic scars in the case group were less common than the control group (9. 1% versus 29. 1%). Within 4 weeks of follow up after completion of the treatment protocol، the frequency of other complications and recurrence of the lesions showed no statistically significant difference between the two groups.ConclusionsCombination of cryotherapy and cantharidin reduced the number of treatment sessions and atrophic scars، but increased the hyperpigmentation. Also، this combination therapy was ineffective in reducing other complications and the recurrence rate of the lesions.Keywords: verruca vulgaris, cryotherapy, cantharidin -
مقدمه
زگیل پرولیفراسیون خوش خیم یاتومور پوستی مخاطی در اثرگونه های مختلف HPV است که میتواند درنواحی مختلف پوست ومخاط بیماری ایجاد کند.این بیماری بین کودکان ونوجوانان بسیار شایع است که برای درمان آن از روش های متفاوتی استفاده میشود. با توجه به عوارض ناشی از کرایوتراپی وهمچنین میزان اثربخشی متغیر درمان بالیزر پالسی رنگی در مطالعات مختلف صورت گرفته تصمیم به انجام این مطالعه گرفته شد. هدف مقایسه تاثیروعوارض pulsed dye laser (PDL) باطول موج nm 585و کرایوتراپی در درمان زگیل می باشد.
روش بررسیدرطی یک کارآزمایی بالینی آینده نگر شاهددارکه در سال 1389در بیمارستان افضلی پور کرمان بر روی 100ضایعه زگیل در 20 بیمارانجام شد. بیماران بطور تصادفی به دو گروه درمان با لیزر رنگی پالسی pulsed dye laser (PDL) باطول موج nm 585 (50ضایعه در 10بیمار)ودرمان توسط کرایوتراپی(50ضایعه در 10بیمار)تقسیم ودرمان تا پاک شدن زگیل هر سه هفته یکبارتاپنج نوبت تکرار شد.بیماران در هر نوبت معاینه واز نظر پاسخ درمانی واحتمالا پیدایش عوارض بررسی میشدند.پس از کامل شدن دوره درمان بیماران هر 4هفته یکبار تا دوماه از نظر پیدایش عوارض یا عود ضایعه تحت پیگیری قرار گرفتند.
یافته هامیزان بهبودی روش کرایوتراپی 96 درصد و روش لیزر درمانی با لیزر رنگی پالسی 82 درصدبود. در نتیجه میتوان گفت که از نظر بهبودی روش کرایوتراپی بهتر از روش لیزردرمانی است ولی میزان بهبودی در دو گروه از لحاظ آماری با هم تفاوت معناداری نداشتند (P.V=0.056).
نتیجه گیریبا توجه به کمتر بودن میزان عوارض ایجاد شده در گروه لیزر تراپی بنظر میرسد که میتوان این روش را بعنوان اولین روش درمانی بکار برد گر چه برای رسیدن به چنین تصمیمی نیاز به مطالعات گسترده تری داریم.
کلید واژگان: زگیل، pulsed dye laser (PDL) باطول موجnm 585، کرایوتراپی درمان، عوارضBackgroundCommon wart is a benign proliferation or tumor of mucocutaneous surfaces caused by different types of human papilloma virus (HPV). It is very common in children and young adults.
ObjectiveThe aim of this study is to compare therapeutic and side effects of Cryotherapy versus Pulsed Dye Laser (PDL) in the treatment of common warts.
Material And MethodsIn this prospective controlled randomized clinical trial (RCT), 20 patients with 100 wart lesions were enrolled. The patients were randomly divided into two groups each consisting of 10 patients (with 50 lesions). The treatment protocol for the first group consisted of laser therapy with PDL (wavelength of 585 nm), and the second group treated with Cryotherapy. Patients in both groups were treated every 3 weeks up to 5 times till complete clearance of the lesions achieved. All of the patients were examined in every session of treatments for the clinical response or probable side effects. After completing the proposed course of treatments, patients were examined every 4 weeks for 2 months in order to detect recurrence or probable side effects.
ResultsThe clinical response for the first group (treated with PDL) and second group (treated with Cryotherapy) were 46.1% and 53.9% respectively. So it was concluded that Cryotherapy has provided better clinical response than PDL, while statistically no meaningful difference between these groups was observed (PV=0.056).
ConclusionThe results of this study showed that laser therapy with PDL in comparison with Cryotherapy leads to less side effects, so the laser therapy could be used as the first line in the treatment of common warts, of course the results of the current study needs to be confirmed.
-
زمینه و هدف
پسوریازیس یک بیماری مزمن و عودکننده است که دارای تاثیراتی بر روی جسم، روح و کیفیت زندگی بیماران است. هدف از این مطالعه بررسی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پسوریازیس بود.
روش اجرا: در این مطالعه ی مقطعی که در سال 1388 انجام شد، 97 بیمار مبتلابه پسوریازیس مراجعه کننده به درمانگاه و مرکز PUVA درمانی بیمارستان افضلی پور در شهر کرمان انتخاب شدند. کیفیت زندگی بیماران با استفاده از پرسش نامه ی شاخصکیفیت زندگی (DLQI) Dermatology Life Quality Index و شدت بیماری آنان با(PASI) Psoriasis Area Severity Index مورد ارزیابی قرار گرفت و نمره ی اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری One-way AVONA و مربع کای مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها7/55% بیماران مذکر بودند و میانگین سنی افراد 3/35سال (از 16 تا 75 سال) بود. شایع ترین نوع بیماری، پسوریازیس ولگاریس (3/76%) بود و 1/3% مبتلا به آرتروپاتی بودند. متوسط مدت ابتلا به بیماری 21 ماه (از 11ماه تا 30سال)، میانگین نمره ی کیفیت زندگی افراد 1/14 (حداقل 1 و حداکثر 29) و میانگین نمره ی شدت بیماری 6/18 (حداقل 6/0 و حداکثر6/66) بود. نمره ی DLQI با شدت بیماری، وضیعت تاهل و نوع بیماری از لحاظ آماری ارتباط معنی داری داشت (05/0>P).
نتیجه گیریبیماری پسوریازیس با تخریب کیفیت زندگی بیماران همراه است، بنابراین برای کاهش اثرات سوء بیماری بر زندگی بیماران باید اقدامات حمایتی روانی و اجتماعی صورت گیرد.
کلید واژگان: پسوریازیس، کیفیت زندگی، شدت بیماریBackground And AimPsoriasis is a chronic, relapsing disease of the skin with psychological and somatic impacts that leads to substantial effects on the quality of life. The aim of this study was to determine the quality of life in psoriatic patients.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 97 psoriatic patients in dermatology and PUVA clinic in Afzalipour hospital in Kerman from March 2009 to March 2010. Quality of life and disease severity were Dermatology Life Quality Index (DLQI) and Psoriasis Area SeverityIndex (PASI). Data analysis was done through conducting,chi-square and one-way AVONA tests and P<0.05 was considered as significant.
Results55.7% of patients were male and mean age of them was 35.3 years (range: 16-75 years). Psoriasis vulgaris was the most common type (76.3%), and arthropathy was seen in 3.1% of patients. The mean duration of the disease was 21 months (range: 11 months-30 years).The mean of DLQI score was 14.1(range: 1-29) and mean PASI score was 18.6 (range: 0.6-66.6). DLOI score correlated with severity of disease (PASI), marital status, and type of the disease (P<0.05).
ConclusionPsoriasis has a severe negative impact on the quality of life of the patients. Therefore, supportive social and spiritual efforts are necessary to decrease these effects.
-
زمینه و هدفملاسما یک هیپرپیگمانتاسیون قرینه اکتسابی قهوه ای رنگ بر روی صورت یا گردن می باشد که تاثیرات واضح احساسی و روانی بر بیماران مبتلا دارد. با وجود اینکه این بیماری در زنان به ویژه در سنین باروری شیوع دارد تاثیر آن بر کیفیت زندگی این جمعیت ناشناخته است. هدف این مطالعه بررسی کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی در مبتلایان به ملاسمای مراجعه کننده به درمانگاه های تخصصی پوست در شهر کرمان می باشد.
روش اجرا: این مطالعه از نوع مقطعی بوده و با انجام معاینه ی بالینی و تکمیل پرسش نامه روی 200 بیمار مبتلا به ملاسما انجام شد. جهت بررسی شدت ملاسما از شاخص (MASI (Melasma Area and Severity Index و برای ارزیابی کیفیت زندگی از پرسش نامه های سنجش کیفیت زندگی در بیماری های پوست (DLQI (Dermatology Life Quality Index و سنجش کیفیت زندگی در ملاسما (MELASQOL (Melasma Quality of Life Scale استفاده شد.یافته ها200 نفر با میانگین سنی 42/6±86/31 سال (با دامنه ی سنی 55-18 سال) بررسی شدند. میانگین نمرات DLQI و MELASQOL به ترتیب 48/4 ±90/6 و 95/14± 24/40 بود. در 113 نفر (5/65%) ملاسما تاثیر واضحی در کیفیت زندگی بیماران گذاشته بود. ارتباط معنادار بین نمرات پرسش نامه های کیفیت زندگی و شاخص شدت بیماری مشاهده شد (001/ 0>P). براساس پرسش نامه ی DLQI بیشترین اختلال مربوط به احساسات و عواطف بود و براساس پرسش نامه ی MELASQOL نیز عصبی شدن و دستپاچگی به علت وضعیت پوست بر کیفیت زندگی تاثیر گذاشته بود.نتیجه گیریملاسما به وضوح بر کیفیت زندگی مبتلایان تاثیر داشته از این رو پزشک معالج علاوه بر درمان های دارویی و فیزیکی بایستی به تاثیر مخرب روانی اجتماعی اختلالات رنگ دانه ای نیز توجه نماید.
کلید واژگان: کیفیت زندگی، ملاسما، هیپرپیگمانتاسیون، MELASQOL، MASIBackground And AimMelasma is an acquired symmetrical brown hyperpigmentation of the face or neck. Melasma has been shown to have a significant emotional and psychologic distress on affected patients. Although this pigmentary disorder is more prevalent among women of reproductive age, the effect of melasma on quality of life in this population is unknown. The aim of this study was to evaluate health-related quality of life in patients with melasma attending to dermatology clinics in Kerman city, IranMethodsA cross-sectional study was carried out by clinical examination and questionnaire on 200 patients with melasma. Melasma area and severity index (MASI), Dermatology Life Quality Index (DLQI) and Melasma Quality of Life Scale (MELASQOL) were used to assess melasma severity and quality of life.ResultsThere were 200 women with mean age 31.86±6.42 years old (range: 18-55 years). The mean score of DLQI and MELASQOL were 6.90±4.48 and 40.24±14.95, respectively. In 113 (56.5%) patients, melasma had very large effect on their quality of life. There was a significant correlation between the scores of quality of life questionnaires and MASI (P<0.001). In DLQI scale the most frequent impairment was related to emotional well-being and based on MELASQOL questionnaire, embarrassment due to skin appearance had an important impact on quality of life.ConclusionThis study revealed that physicians must consider the devastating psychosocial impact of pigmentary imperfections in addition to pharmacological and physical treatment. -
مقدمه
دیابت یکی از شایع ترین بیماری های مزمنی است که منجر به عوارض مهمی چون کوری، بیماری کلیوی مرحله نهایی (ESRD)، نوروپاتی و اختلالات قلبی می شود. دکمه پوستی (Skin Tag) تومورهای پوستی خوش خیم، نرم و پایه داری هستند که احتمال همراهی این ضایعات با اختلال متابولیسم کربوهیدارت ها در مطالعات مختلف مطرح شده است. این مطالعه به منظور مقایسه فراوانی دیابت و سایر اختلالات متابولیسم کربوهیدارت در افراد مبتلا به دکمه پوستی در مقایسه با گروه شاهد صورت گرفت.
روشدر این مطالعه به روش مورد- شاهد که بر روی 200 نفر از مراجعه کنندگان به درمانگاه پوست با حداقل 30 سال سن، انجام شد، 100 نفر که حداقل سه عدد دکمه پوستی داشتند به عنوان گروه مورد و 100 نفر که دکمه پوستی نداشتند به عنوان گروه شاهد تحت آزمایش قند خون ناشتا (FBS) و آزمایش تحمل گلوکز (GTT) قرار گرفتند.
یافته هاتفاوت معنی داری بین گروه مورد و شاهد در زمینه فراوانی دیابت (به ترتیب 19% و 10%)، اختلال تحمل گلوکز (به ترتیب 11% و 13%) و اختلال قندخون ناشتا (به ترتیب 19% و 15%) وجود نداشت. میانگین FBS و GTT در گروه مورد به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (05/0>P). هم چنین همبستگی مثبتی بین تعداد ضایعات با FBS و GTT وجود داشت. فراوانی دیابت در بیماران با حداقل تعداد 20 دکمه پوستی 8/45% بود. بین Senile angioma و دیابت رابطه معنی داری به دست نیامد. ارزش اخباری مثبت و منفی و ویژگی و اختصاصی بودن دکمه پوستی برای تشخیص دیابت به ترتیب 19%، 90%، 52% و 65% بود.
نتیجه گیریافراد دارای دکمه پوستی، میانگین FBS و GTT بالاتر و احتمال خطر بالاتری برای اختلال متابولیسم کربوهیدارت دارند و توصیه می شود افرادی که دکمه پوستی به ویژه بیش از 20 عدد دارند جهت اختلال قندخون غربالگری شوند.
کلید واژگان: دکمه پوستی (Skin Tag)، دیابتBackground and AimsDiabetes mellitus is one of the most common types of chronic disease leading to serious complications such as blindness, end stage renal disease (ESRD), neuropathy and cardiac disorders. Skin tag is a common benign skin tumor that its association with impaired carbohydrate metabolism has been reported in some studies. The aim of this study was to compare the frequency of diabetes and other carbohydrate metabolism disorders in patients with and without skin tag.
MethodsIn a case- control study on 200 individuals over 30 years old referring to Dermatology Clinic of Afzalipour Hospital, 100 individuals with at least 3 skin tags as case group and 100 individuals without skin tag as control group underwent FBS and standard GTT tests.
ResultsThere was no significant difference between case and control groups in the frequency of diabetes (19% vs. 10%), IGTT (11%vs.13%) and IFG (19% vs. 15%).Mean FBS and GTT were significantly higher in the case group compared to the control group.There was a positive correlation between the total number of skin tags and mean FBS (r= 0.33, P= 0.001) and GTT (r= 0.37, P= 0.000). The frequency of diabetes in patients with at least 20 skin tags was 45.8%. Positive predictive value, negative predictive value, sensitivity and specificity of skin tag for the diagnosis of diabetes were 19%, 90%, 52% and 65% respectively.
ConclusionThis study revealed that patients with skin tags are at a higher risk of carbohydrate metabolism disorders. Therefore, screening of patients with skin tag for carbohydrate metabolism disorders is recommended.
-
مقدمهلیشمانیوز جلدی لوکالیزه نوع خشک ناشی از لیشمانیا تروپیکا یکی از شایع ترین عفونت های انگلی پوستی در استان کرمان است. به نظر می رسد ایمنی سلولی و سلول های زمینه ای التهاب نقش مهمی در این عفونت دارند. هدف از این تحقیق بررسی پاسخ ایمنی میزبان در سطح بافتی ضایعه جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا و ارتباط آن با تظاهرات بالینی و طول مدت بیماری است.روشبیوپسی پوستی 53 بیمار مبتلا به انواع حاد (کمتر از 2 سال)، مزمن غیرلوپوئید (بیشتر یا مساوی 2 سال) و مزمن لوپوئید (ضایعات جدید اطراف اسکار قبلی) لیشمانیوز جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا با استفاده از رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین برای تعیین درصد سلول های التهابی و تغییرات اپیدرمی و درمی و رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی برای تعیین میزان گیرنده های CD20، CD4، CD8، CD3، CD68 و CD1a بررسی گردید.یافته هامیانگین درصد سلول های لانگرهانس +CD1a در اپیدرم و درم ضایعات مزمن نوع لوپوئید نسبت به ضایعات نوع حاد بسیار بیشتر بود. هم چنین لنفوسیت T غالب در هر سه نوع لیشمانیوز جلدی حاد، مزمن غیرلوپوئید و مزمن لوپوئید +TCD8 بود.نتیجه گیریبه نظر می رسد که سلول های لانگرهانس +CD1a در تبدیل ضایعه جلدی لیشمانیوز به نوع لوپوئید مؤثر باشند. احتمالا این سلول ها باعث سرکوب سیستم ایمنی علیه لیشمانیوز می شوند و هم چنین با عرضه مداوم آنتی ژ ن های انگل لیشمانیا به سیستم ایمنی باعث ایجاد تحمل نسبت به انگل می گردند. بنابراین نیاز به بازنگری در مورد نقش این سلول ها در پاسخ ایمنی پوستی علیه لیشمانیوز می باشد. هم چنین به نظر می رسد که احتمالا لنفوسیت های+ TCD8 در از بین بردن انگل و بهبود لیشمانیوز جلدی ناشی از لیشمانیا تروپیکا نقش مؤثری دارند.
کلید واژگان: لیشمانیا تروپیکا، ایمونوهیستوشیمی، سلول های لانگرهانس+CD1a، لنفوسیت+TCD8Background and AimsDry type localized cutaneous Leishmaniasis due to Leishmania tropica is one of the most prevalent cutaneous parasitic infections in Kerman province. It seems that cellular immune response and the nature of immune inflammatory cells comprising the inflammatory background play a determinant role in this infection.MethodsSkin biopsies of 53 patients with acute(<2 years duration), nonlupoid chronic(≥2 years duration) and lupoid chronic (new lesions around old scar) types of cutaneous leishmaniasis due to Leishmania tropica were studied by hematoxylin-eosin staining for evaluation of inflammatory cells and epidermal and dermal changes. Immunohistochemical staining was used to determine immunophenotypic patterns (CD1a, CD68, CD3, CD8, CD4, CD20) and to evaluate host immune response at tissue level, the correlation between the presence and concentration of certain cell types, and the clinical presentation and duration of disease.ResultsMean percentages of epidermal and dermal Langerhans cells CD1a+ were higher in lupoid than in acute lesions. Also, the predominant T lymphocyte in acute, chronic and lupoid leishmaniasis was T CD8+.ConclusionIt seems that Langerhans cells CD1a+ are responsible for the suppression of the inflammatory response against L.tropica infection and by providing Leishmania antigens in a steady state induce tolerance to the Leishmania antigens and consequently cause cutaneous chronic lupoid leishmaniasis. This study also suggests that T CD8+ play an effective role in parasite elimination and in the process of healing of cutaneous leishmaniasis due to Leishmania tropica. -
مقدمهمواد محرک وآلرژیک فراوانی در طبیعت وجود دارند. عوامل محیطی آلرژیک که می توانند اگزما را در افراد ایجاد یا شدت آن را افزایش دهند، در جوامع مختلف متفاوت واغلب ناشناخته اند. مطالعه حاضر با هدف تعیین فراوانی حساسیت تماسی در بیماران مبتلا به اگزمای مزمن مراجعه کننده به مراکز تخصصی پوست در کرمان صورت گرفت.روشدر این مطالعه توصیفی 156 بیمار (56 مرد و 69 زن) مبتلا به اگزمای مزمن که به واحدهای درمانی تخصصی پوست بیمارستان افضلی پور در کرمان مراجعه یا ارجاع داده شده بودند، با استفاده از Patch test حاوی 24 ماده آلرژن مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج تست هر فرد در سه روز متوالی (24، 48 و72 ساعت) بعد از انجام تست مورد ارزیابی قرار گرفتند.یافته هادر مجموع 153 نتیجه تست مثبت در 66 (8/52 درصد) بیمار از بین 125 بیماری که تست آنها خوانده شد، به دست آمد. حساسیت نسبت به سولفات نیکل در راس مواد آلرژن و در 20 (1/13 درصد) بیمار، مثبت بود (17 زن و3 مرد). در این مورد حساسیت در خانم ها با اختلاف معنی داری بیشتر از آقایان بود (05/0P<). در مرتبه دوم، حساسیت به ترکیب کروم دار پتاسیم (دی کرومات پتاسیم) در 17 (1/11 درصد) بیمار، مثبت بود (12 مرد و 5 زن) و مردان با اختلاف معنی داری بیشتر از خانم ها نسبت به این آلرژن حساسیت داشتند. درکل اختلاف معنی داری بین جنس و سن در دو گروه دارای پاسخ تست مثبت و منفی مشاهده نشد (05/0P>).نتیجه گیریبا توجه به این که عوامل مسبب اگزمای تماسی در هر منطقه متفاوت می باشند، با انجام Patch test می توان مواد محرک و مسبب آلرژن در هر منطقه را شناسایی و سپس نسبت به محافظت از آن اقدام نمود تا تدابیر درمانی در بیمار مؤثر وپایدارتر باقی بماند. در این مطالعه ترکیبات نیکل و کروم به ترتیب در مرتبه اول و دوم و ترکیبات تیورام، کبالت، بنزوکائین و تیازولین ها در مرتبه سوم از نظر ایجاد حساسیت قرار گرفتند.
کلید واژگان: patch test، درماتیت مزمن، اگزمای تماسی آلرژیکIntroductionAllergic and irritant compounds are frequent in nature, and the environmental allergic factors which can induce or exacerbate eczema are different and often unknown in different areas. The aim of this study was to determine the frequency of contact dermatitis in patients with chronic dermatitis referring to dermatology clinics in kerman.MethodsIn this descriptive study, standard patch test containing 24 allergens was done for 156 cases (56 males and 69 females) with confirmed chronic dermatitis who had been referred to Afzalipoor Hospital Dermatology Clinics. Evaluation of the results was done for every case 24, 48 and 72 hours after application of the patch test.ResultsIn whole, 153 positive patch tests were seen in 66 (52.8%) cases of 125 patients who had been examined. The most common allergic agent was nickel sulfate detected in 20 (13.1%) patients (17 females and 3 males). The hypersensitivity reaction to this agent was significantly more common in females than males (P<0.05). Potassium dichromate with frequency of 11.1% (12 males and 5 females) was the second common allergic agent and males showed significantly more positive reaction to this agent than females (p<0.05). There was no statistically significant difference according to the age and sex between groups with positive and negative patch test results (P>0.05).ConclusionAs the causative agents of contact dermatitis are different in various areas, by doing patch test in each area the allergic agents can be detected for more appropriate preventive measures and treatment strategies. In this study, the first and second common allergens were respectively Nickel and Chrome compounds. Thiorum, Cobalt, benzocaine and theazolin compounds were in the third rank. -
سابقه و هدفمایستوما بیماری موضعی، مزمن و زیر جلدی است که غلاف عضلات و استخوانها را مبتلا می نماید و با راه های خروجی سینوسی شکل متعدد به پوست مشخص می شود. بیش از 20 گونه قارچ یا باکتری در اتیولوژی مایستوما دخیل شناخته شده است. دو مورد از این بیماری که به درمان دارویی تنها یا توام با جراحی پاسخ مناسب داده اند معرفی می گردند.
گزارش مورد: بیمار اول، مردی 41 ساله می باشد که از سن 6 سالگی ضایعه ای بدون درد و متورم در پشت پای راست بیمار مشاهده شد. بعد از چند ماه که ضایعه بزرگتر شد و چرک از مجاری آن خارج می گردید اقدام به جراحی شد. پس از 10 سال به دنبال برخورد با پلیسه آهن، تورم و درد پا مجددا شروع شد که آزمایشات و رادیوگرافی ماستومای پا را تایید نمودند که به درمان با کوتریموکسازول و آمیکاسین جواب داده و تا 1.5 سال بعد بیماری برگشت نداشت. بیمار دوم مردی 38 ساله می باشد که با درد و تورم غیر گوده گذار پا متعاقب ضربه مراجعه کرد و با تشخیص آرتریت عفونی تحت درمان قرار گرفت و بدلیل عدم بهبودی پس از 6 ماه و با انجام رادیوگرافی و آزمایشات لازم در این بیمار نیز مایستومای پا مسجل گردید که درمان با کوتریموکسازول برای بیمار شروع شد و تا یک سال بعد نیز بیماری برگشت نداشت.نتیجه گیریبا توجه به اینکه بیماری با بهداشت عمومی مرتبط بوده و سیر معلولیت زایی بیماری طول کشنده می باشد تاکید بر رعایت موازین بهداشتی توسط افراد و کوشش برای تشخیص زودرس بیماری اهمیت دارد.کلید واژگان: مایستوما، مادورا فوت، بیماری قارچی -
فراوانی تخمدان پلی کیستیک درخانم های مبتلا به پرموئی صورتعلت عمده پر موئی صورت خانم ها را اختلال هورمونی تشکیل می دهد که در اغلب موارد کیست متعدد تخمدان PCO)Poly Cystic Ovary) مسبب آن ذکر شده است. در این مطالعه که به صورت مورد شاهدی مقطعی صورت گرفته، فراوانی کیست متعدد تخمدان در مبتلایان به پر موئی با افراد غیر مبتلا مورد مقایسه قرار گرفته است. مطالعه بر روی 927 خانم انجام شده که 259 در گروه آزمون 668 نفر در گروه کنترل صورت گرفت. نتیجه مطالعه نشان داد که وجود کیست در یک یا دو تخمدان در گروه آزمون تقریبا سه برابر گروه شاهد بوده که از نظر آماری اختلاف معنی داری را نشان می دهد.(x2 =14، p<0.001).
کلید واژگان: تخمدان پلی کیستیک(PCO)، پرموئی صورت، هیرسوتیسم -
Dermatofibrosarcoma protuberans is a tumor of intermediate malignancy characterized by its aggressive local growth and marked propensity to recur after surgical excision. Many forms of the tumor has been reported. We report a pedunculated form of tumor. A 45-year-old woman felt a growing tumor on her trunk for 6 years but did not seek medical consultation until it had ulcerated 6 months ago. Skin biopsy confirmed the diagnosis of dermatofibrosarcoma protuberans. Radiological and sonographical examination failed to reveal any metastatic lesion.
Keywords: Dermatofibrosarcoma protuberans, Pedunculated, Kerman
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.